ابوخالد حارثی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
ابوخالد حارثی
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابوخالد حارثی
جنسیتمرد
از قبیلهبنی‌حارث
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگجنگ تبوک

آشنایی اجمالی

نامش معلوم نیست. او را به تیره بنی حارث بن سعد بن زید مناة بن تمیم بن مُرّ بن اُدّ بن بطاخة بن الیاس بن مضر منسوب کرده‌اند[۱]. ابن اثیر[۲]، ذهبی[۳] و ابن حجر[۴] براساس گفته ابن شاهین و تنها روایتی که ابوموسی مدینی از او نقل کرده، نامش را در شمار صحابه آورده‌اند. در این روایت، ابو خالد درباره چگونگی تشرف خود (و گویا چند نفر دیگر) حضور پیامبر (ص) می‌گوید: زمانی که حضرت آماده رفتن به تبوک بود، وارد مدینه شدم. ما نیز به همراه او رفتیم تا اینکه به «حجر» که سرزمین قوم ثمود بود رسیدیم. رسول خدا (ص) ما را از ورود به خانه‌های آنان و نوشیدن آب‌هایشان برحذر داشت تا اینکه حضرت وارد تبوک شد و آنجا گروهی از مرزبانان مسلح رومیان را دید که فرار کردند. پیامبر فرمود: قسم بدان کسی که مرا به حق برانگیخت، قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه اینجا سرحدات روم شود.

اصحاب آن حضرت به برکه تبوک رسیدند که آب بسیار اندک و ناچیزی داشت. نام این برکه، ایکه بود، رسول خدا (ص) نماز ظهر را در اول وقت خواند و سپس به سوی ما آمد و چون ما را در کنار برکه با آن حالت دید فرمود: شما هنوز مشغول حفر این برکه هستید. پس به مناسبت کاربرد این کلمه (تبوکونه) آنجا را تبوک نامیدند. رسول خدا (ص) پیکان درازی را از تیردان خود درآورد و به من داد و فرمود: وارد برکه شو و بسم الله گویان، پیکان را در آب فرو بر. من چنین کردم و آب جوشید.

این روایت، در منابع حدیثی اهل سنت وجود ندارد و ابن اسحاق و واقدی نیز آن را در کتاب‌های خود نقل نکرده‌اند و از ابو خالد حارثی هیچ نامی در غزوه تبوک نبرده‌اند. ابن اثیر و ابن حجر نیز که تنها کسانی هستند که نام او را در شمار صحابه آورده‌اند، اطلاع دیگری از ابوخالد بیان نکرده‌اند. ابن حجر[۵] ذیل روایت او می‌گوید: در سند این حدیث کسی هست که من او را نمی‌شناسم. ذهبی[۶] نیز با این عبارات که ابوخالد حارثی نزد رسول خدا آمد (ص) و روایتی دارد، بسنده کرده است.[۷]

منابع

پانویس

  1. ابن اثیر، ج۶، ص۷۸.
  2. ابن اثیر، ج۶، ص۷۸.
  3. ذهبی، ج۲، ص۱۶۱.
  4. ابن حجر، ج۷، ص۸۷.
  5. ابن حجر، ج۷، ص۸۸.
  6. ذهبی، ج۲، ص۱۶۱.
  7. هدایت‌پناه، محمد رضا، مقاله «ابوخالد حارثی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۲۵۶-۲۵۷.