اسماعیل بن عبدالرحمن سدی کوفی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ابو محمد قرشی کوفی)

آشنایی اجمالی

ابومحمد اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی کریمه سدی قرشی کوفی حجازی هاشمی نیاکانش از مردم حجاز[۱] و خود از موالی بنی هاشم یا زینب دختر قیس بن مخرمه بود[۲] و در کوفه اقامت داشت[۳].

وی از زمره اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق (ع) به شمار می‌‌رفت [۴] و از کسانی چون ابن عمر، [۵] انس بن مالک و ابن عباس[۶] روایت شنیده و نقل حدیث کرده است. به گفته برخی او امام حسن مجتبی (ع)را نیز درک کرده و آن حضرت را دیده است[۷].

افراد بسیاری از جمله ابن ابی نجیح[۸]، شعبه، ثوری، زائده و اسرائیل از ایشان حدیث شنیده و روایت کرده‌اند[۹]. ابن حجر وی را محدثی شیعه‌گرا دانسته[۱۰] و بسیاری از جمله ذهبی او را فردی راستگو و مورد اعتماد ذکر کرده‌اند[۱۱].

وی دارای تألیفی در زمینه تفسیر قرآن بوده که به تفسیر السُدی شهرت دارد [۱۲].[۱۳]

سیوطی در «اتقان»، تفسیر او را عالی‌ترین تفاسیر قرآن مجید دانسته است. شیخ طوسی و نجاشی هم در الفهرست و رجال نجاشی خود، وی را از مصنفان شیعه و از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) به شمار آورده‌اند. این «سدی» را سدی کبیر می‌نامند؛ در مقابل محمد بن مروان بن عبدالله بن اسماعیل معروف به سدی صغیر دخترزاده یا خواهرزاده سدی بزرگ که شیعه نبوده است[۱۴].[۱۵]

وی سرانجام در سال ۱۲۷ه‍ درگذشت[۱۶]. برخی سال وفات او را ۱۲۹ه‍ ذکر کرده‌اند[۱۷].[۱۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تنقیح المقال، ج1، ص ۱۳۷؛ اعیان الشیعه، ج3، ص ۳۷۸.
  2. تهذیب الکمال، ج3، ص ۱۳۲.
  3. رجال الطوسی، ص ۸۲؛ جامع الرواة، ج1، ص ۹۸.
  4. رجال الطوسی، ص ۸۲، ۱۰۵ و ۱۴۸.
  5. الثقات، ج4، ص ۱۸.
  6. تاریخ الاسلام، ج8، ص ۳۷؛ تهذیب الکمال، ج3، ص ۱۳۲.
  7. تهذیب الکمال، ج3، ص ۱۳۲.
  8. الثقات، ج4، ص ۱۸.
  9. تاریخ الاسلام، ج8، ص ۳۷؛ تهذیب الکمال، ج3، ص ۱۳۲.
  10. تقریب التهذیب، ج1، ص ۷۲.
  11. سیر اعلام النبلاء، ج5، ص ۲۶۵؛ تقریب التهذیب، ج1، ص ۷۲.
  12. الذریعه، ج4، ص ۲۷۶؛ اعیان الشیعه، ج3، ص ۳۷۹.
  13. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص۱۸۵-۱۸۶.
  14. تأسیس الشیعه، ص۳۲۶.
  15. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۴۸۳.
  16. تاریخ الاسلام، ج8، ص ۳۸؛ جامع الرواة، ج1، ص ۹۸.
  17. العبر، ج1، ص ۱۲۷.
  18. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص۱۸۵-۱۸۶.