اسماعیل بن عبدالرحمن سدی کوفی در علوم قرآنی
آشنایی اجمالی
ابو محمد اسماعیل بن عبدالرحمان کوفی معروف به سدی کبیر[۱] یکی از مفسران تابعی است. دلیل تابعی بودنش این است که بخش عمده عمر ایشان در عصر صحابه سپری شده[۲] و جمعی از صحابه را دیده و از آنها روایت کرده است؛ زیرا گفتهاند: از انس و ابن عباس روایت کرده و ابن عمر و امام حسن بن علی (ع) و ابو هریره و ابو سعید خدری را دیده است[۳].
تفسیر او جزو بزرگترین منابع تفسیر نقلی به شمار میرود و در «جامع البیان» طبری و «الدر المنثور» سیوطی و دیگر تفاسیر نقلی معتبر، از آن فراوان گرفته شده است. رجالیان او را توثیق کرده و در صحاح از او روایت آوردهاند، گرچه او را در تشیع افراطی میدانند. جلال الدین سیوطی تفسیر او را بهترین تفاسیر شمرده است. این تفسیر اخیراً با جمعآوری و تحقیق دکتر محمد عطا یوسف در مصر به چاپ رسیده است.
شیخ ابو جعفر طوسی، سدّی را در زمره صحابه امام زین العابدین (ع) شمرده و با عنوان «مفسر قرآن» از او یاد کرده است. گوشهای از شرح حال او هنگام بیان اسناد تفسیری منسوب به ابن عباس (سند چهارم) آورده شد[۴].[۵]
دلیل مفسر بودن وی امور ذیل است:
۱. آرا و روایات تفسیری فراوانی که در تفاسیر شیعه و سنی از وی نقل شده است[۶].
۲. خبر دانشمندان علوم قرآنی و کتابشناسان از اینکه وی کتاب تفسیر داشته است. طبق نقل سیوطی، خلیلی در ارشاد در بیان تفسیرهایی که به ابن عباس اسناد دادهاند، از تفسیر وی با عنوان تفسیر اسماعیل السدّی یاد کرده و گفته است: «سدّی آن را با سندهایی از ابن مسعود و ابن عباس نقل میکند. از سدّی امامانی مانند ثوری و شعبه روایت کردهاند پس در وثاقت وی تردیدی نیست، لکن اسباط بن نصر تفسیر او را روایت کرده و وثاقت اسباط مورد اتفاق نیست اما بههرحال در بین تفاسیری که به ابن عباس اسناد دادهاند بهترین تفسیر، تفسیر سدّی است»[۷].
سیوطی پس از نقل کلام خلیلی، خبر داده است که ابن جریر (طبری) در تفسیر خود فراوان از تفسیر سدّی روایت میآورد. حاکم در مستدرک نیز از آن تفسیر مطالبی را میآورد و بر صحت آن نظر میدهد[۸]. داوودی او را در طبقات المفسرین آورده و از وی با عنوان صاحب التفسیر یاد کرده است[۹].
آقابزرگ تهرانی از تفسیر وی با عنوان تفسیر السدّی یاد کرده و در معرفی سدّی گفته است: وی ابو محمد اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی کریمۀ قرشی، تابعی، کوفی، معروف به سدّی کبیر، منسوب به سدّه (در) مسجد کوفه، مفسّر، متوفای ۱۲۷ و از اصحاب علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد (ع) است و سدّی صغیر محمد بن مروان بن عبدالله متوفای ۱۸۶ از نوادگان او است[۱۰].
فؤاد سزگین نیز گفته است: «تفسیر بزرگ وی همۀ قرآن را دربر دارد و تفسیرهای متأخر، فراوان از آن روایت نقل کردهاند[۱۱]. ابن ندیم، حاج خلیفه، اسماعیل پاشا و عمر رضا کحاله نیز از کتاب تفسیری وی یاد کردهاند[۱۲]، و به تازگی تفسیری با عنوان «تفسیر السدّی الکبیر» چاپ و منتشر شده است که ضمن آثار تفسیری عصر حضور معرفی میشود[۱۳]؛ البته این تفسیر گردآوری شده از آرای تفسیری منسوب به او است.
۳. شاهد دیگر بر مفسر بودن وی این است که رجالشناسان شیعه و سنی از وی با عنوان مفسر یاد کردهاند و گفتهاند: به تفسیر قرآن عالم بوده و قرآن را تفسیر میکرده است.
شیخ طوسی او را از اصحاب امام علی بن الحسین و امام باقر و امام صادق (ع) به شمار آورده و در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) از وی با عنوان ابو محمد، قرشی و مفسر یاد کرده است[۱۴]، و در مقدمه تبیان، او را از مفسرانی که روش تفسیریشان نکوهش شده، برشمرده است[۱۵].
ذهبی ـ رجالشناس اهل تسنن ـ نیز در معرفی وی عنوان «الامام المفسر» را به کار برده است[۱۶]. از عجلی ـ رجالشناس دیگر اهل تسنن ـ نقل شده که دربارۀ وی گفته است: ثقه و عالم به تفسیر است و نیز گفتهاند ابراهیم نخعی به سدّی درحالیکه قرآن را تفسیر میکرد، گذر کرد. گفت: بهراستی مانند قوم قرآن را تفسیر میکند[۱۷]. محدّث قمی در معرفی وی میگوید: ابو محمد اسماعیل بن عبدالرحمان کوفی مفسر معروفی است که نظیر مجاهد، قتاده، کلبی، شعبی و مقاتل سخنان وی در کتابهای تفسیر ذکر شده است[۱۸].[۱۹]
مذهب
ذهبی گفته است: سدّی را به تشیع نسبت دادهاند و از حسین بن واقد مروزی نقل کرده که من از سدّی روایت شنیدم و از نزد او برنخاستم تا اینکه شنیدم به ابوبکر و عمر دشنام میدهد؛ پس دیگر به نزد او برنگشتم[۲۰]. ابن حجر نیز گفته است: به تشیع نسبت داده میشود[۲۱]. سید محسن امین نیز او را از مفسران شیعه و صاحب تألیف در تفسیر به شمار آورده است[۲۲].[۲۳]
وثاقت
کلمات رجالشناسان اهل تسنن دربارۀ وی مختلف است؛ ابن حجر گفته است: صَدُوقٌ يَهِمُ[۲۴]؛ «راستگو است، ولی اشتباه میکند» و از عجلی نقل کرده که وی ثقه است[۲۵].
ذهبی نیز در مورد وثاقت و ضعف وی از احمد بن حنبل نقل کرده که وی ثقه است. ابن عدی گفته: وی در نزد من صدوق است، و به گفته نسائی، وی شایسته است و در او اشکالی نیست. یحیی بن سعید گوید: ندیدم کسی سدّی را جز به خوبی یاد کند و هیچکس او را ترک نکرده است، و به گفتۀ ابو حاتم: حدیثش نوشته میشود، ولی به آن احتجاج نمیشود.
ابن معین گفته: در حدیث وی ضعف است و به گفتۀ ابن مهدی، وی ضعیف است. جوزجانی گفته: دروغگو و دشنامدهنده است و ابو زرعه گفته لیّن (سهلانگار) است[۲۶].
از رجالشناسان شیعه، برخی عنوان مفسّر در مورد وی را مدح و دلیل حسن او دانستهاند، ولی مامقانی فرموده است: با این عنوان حسن وی ثابت نمیشود، بلکه توصیف ابن حجر به اینکه وی صدوق است، با اعتراف به اینکه وی به تشیّع متهم میباشد، در اثبات حسن وی کافی است[۲۷]. این نکته را هم باید اضافه کرد که به احتمال قوی نسبتهای کذب و ضعفی که به وی دادهاند، به لحاظ اعتقاد و گرایش مذهبی وی بوده است؛ یعنی چون اعتقاد و گرایش مذهبی وی را درست نمیدانستهاند، او را ضعیف، سهلانگار و حتی دروغگو و دشنامدهنده معرفی کردهاند، ولی در هرصورت، گواهی قابل اعتماد بر وثاقت وی وجود ندارد، مگر از گفتۀ رجالشناسان اهل تسنن به ضمیمۀ قرائن، به وثاقت وی اطمینان حاصل شود[۲۸].[۲۹]
منابع
پانویس
- ↑ سدّی منسوب به «سدّه» و سدّه بهمعنای در است. گفتهاند چون اسماعیل جلو در مسجد کوفه مینشست و چیزهایی را میفروخت، به سدّی معروف شد (ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۷۳). برخی در وجه تسمیه وی به سدّی گفتهاند: در کنار برخی از درهای مسجد الحرام تفسیر تدریس میکرده است (ر.ک: قمی، سفینة البحار، ج۴، ص۱۱۵؛ خوانساری، روضات الجنّات، ج۲، ص۹، رقم ۱۲۷) و چون یکی از نوادگان وی به نام محمد بن مروان نیز به سدّی معروف است، به وی سدّی کبیر میگویند تا با او اشتباه نشود.
- ↑ با توجه به اینکه آخرین صحابی، ابو الطفیل، سال ۱۱۰ ه. ق وفات کرده، تنها ۱۷ سال از عمر سدّی در عصر تابعین و بقیه عمر وی در عصر صحابه بوده است.
- ↑ ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، ص۴۱۵.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۰۱-۲۰۳.
- ↑ براساس برنامه رایانهای معجم فقهی، موارد ذکر سدّی در تفاسیر اهل تسنن ۵۵۷۳ مورد در ۱۰۶ جلد و در تفاسیر شیعه ۸۸۳ مورد در ۶۳ جلد است و در خصوص جامع البیان طبری ۲۱۱۳ مورد و در تبیان طوسی ۳۱۹ مورد و در تفسیر مجمع البیان طبرسی ۳۲۲ مورد است. سید محسن امین نیز دربارهاش گفته است: "ينقل عنه المفسرون كثیراً" (اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۵).
- ↑ سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۱۲۴۱. برخی به اشتباه سخن خلیلی را به سیوطی نسبت دادهاند (ر.ک: عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه، ج۱، ص۳۷۶؛ الذریعة، ج۴، ص۳۷۶) برای پی بردن به اشتباه آنان به متن الاتقان رجوع شود.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۱۲۳۱.
- ↑ ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۹، رقم ۱۰۱.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۷۶. وی در همین جلد در صفحه ۲۵۰ ضمن رقم ۱۲۰۰ و صفحه ۲۶۱ ذیل رقم ۱۲۲۰ نیز به این تفسیر اشاره دارد.
- ↑ سزگین، تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۷۷.
- ↑ ر.ک: الفهرست ابن ندیم، ص۳۷؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۸۸؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۲۰۶؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ ر.ک: همین کتاب، ص۳۱۱-۳۱۵.
- ↑ ر.ک: رجال الطوسی، ص۸۲ (اصحاب علی بن الحسین (ع) باب الهمزة، رقم ۵)، ص۱۰۵ (اصحاب الباقر (ع) باب الهمزة، رقم ۱۹)، ص۱۴۸ (اصحاب الصادق (ع) باب الهمزة، رقم ۱۰۵).
- ↑ ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۶۴.
- ↑ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۷۴، ظاهراً منظور از قوم شیعه باشد (ر.ک: امین، اعیان الشیعة، ج۱۲، ص۸).
- ↑ قمی، سفینة البحار، ج۴، ص۱۱۵.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۰۱-۲۰۳.
- ↑ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۷۲.
- ↑ ر.ک: امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۰۳.
- ↑ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۷۲.
- ↑ همو، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ج۱، ص۱۳۷، رقم ۸۳۷.
- ↑ نمونههایی از تفسیر وی را در تبیان شیخ طوسی، ج۱، ص۷، ۲۱۲، ۲۲۴، ۲۵۳، ۲۶۲، ۲۸۳، ۲۸۴ و ۳۰۴ بنگرید.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۰۳-۲۰۴.