اخلاق چگونه باعث تحقق آزادی میشود؟ (پرسش)
اخلاق چگونه باعث تحقق آزادی میشود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
اخلاق چگونه باعث تحقق آزادی میشود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر شریف لکزایی در کتاب «آزادی» در اینباره گفته است:
«اگرچه اخلاق و ارزشها و فضائل اخلاقی مهم و قابل توجه و تأثیر گذارند اما اینها همه در یک فضای آزاد به بار مینشیند و اجباربردار نیستند. از اینرو میتوان گفت که آزادی به لحاظ شأنی و رتبی، مقدم بر اخلاق است. برای چیدن میوههای اخلاقی و سر برآوردن و رشد کردن اخلاق در جامعه باید از معبر آزادی عبور کرد. تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حداقلی از آزادی در حوزه جمعی است. در جامعهای که استبداد در آن حاکم است و شیوههای استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و در خور یک جامعه که بر مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی و هستیشناختی معتبر مبتنی باشد تنها در جامعهای رخ مینماید که بهرهای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی در آن راه به جایی نبرده و اخلاق و ارزشهای اخلاقی حاکم باشد.
پس از آنکه فضای آزادی پدید آید و جامعه با درایت و انتخاب خود به کسب ارزشهای اخلاقی مبادرت ورزد، در مرحله بعد این ارزشهای اخلاقی است که میتواند حافظ آزادی تلقی شود و به استحکام و تحقق و تضمین آن مساعدت کند. در واقع اگر چه به صورت اولیه میبایست آزادی تأمین شود اما در ادامه این اخلاق است که به بقای آزادی کمک مضاعفی میکند و فضای مطلوب آزادی را در جامعه تحقق میبخشد. البته باید توجه داشت که اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه آزادی یک فضیلت اخلاقی، بلکه مهمترین فضیلت اخلاقی شمرده میشود. از اینرو آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا نبوده و در مقابل یکدیگر نیستند، که در این صورت دیگر نمیتوان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفتوگو کرد؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است.
با تحقق آزادی و به ویژه آزادی سیاسی در جامعه و فقدان نظام سیاسی استبدادی، اخلاق معنا و مفهوم مییابد. آزادی، آشکار کننده و کاشف زوایای مفاسد پنهانی و ضد اخلاقی است که در درون جامعه وجود داشته است و به دلیل غیبت آزادی و گستردگی دامنه استبداد، خودش را نشان نمیداده و حتی گمان میشده است که جامعه کاملاً اخلاقی است و مردم از فضائل اخلاقی برخوردارند. غافل از اینکه نظام استبدادی اجازه بروز و ظهور شخصیت واقعی جامعه را نمیداده و هر چه بوده، تملق و دورویی و ریا و چاپلوسی و دروغ و تهمت و کجروی، و در یک کلام سیطره رذائل و مفاسد اخلاقی بوده است. این مطلب به خوبی در کلام امام علی (ع) نیز نمود یافته است؛ آنجا که میفرماید: «بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ»؛
در سرزمینی که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته و جاهلش گرامی بود[۱].
نبودن آزادی و تمرکز قدرت در یک نقطه طبعاً سبب پیدایش جماعتی میشود که بر گرد مرکز قدرت جمع میشوند و با مداهنه و تملق، که خوشایند طبیعت آدمی است، کسب و تحصیل قدرت و نفوذ میکنند و امور را طبق دلخواه و منفعت خود میگردانند. در چنین جامعهای به جای اینکه تقوا و لیاقت سبب ترقی و ترفیع باشد، نزدیکی به مرکز قدرت پایه و اساس همه چیز است[۲].
از بحثهای گذشته این نتیجه نیز حاصل میشود که پختگی اخلاق و فضائل اخلاقی و تحقق جامعه اخلاقی در گرو راه رفتن و تجربه اندوختن آزادانه است. میتوان گفت آنجا که آزادی نباشد از فضیلت و اخلاق و حتی قانون هم خبر و اثری نخواهد بود. حاکمیت قانون در مرحله نخست حق انسانها را به آنان اعطا میکند و آزادی یکی از برترین حقوق آدمیان است»[۳]
پانویس
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲. علی (ع) در همین خطبه، سایر ویژگیهای چنین جامعهای را بر میشمرد و در انتها اجبار عالمان و دانشمندان به سکوت و ترفیع و گرامی داشتن جاهلان در چنین جامعهای را یادآور میشود.
- ↑ یادداشتها، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ لکزایی، شریف، آزادی، ص ۶۹.