اسباط بن سالم کندی بیاع زطی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسباط بن سالم[۱] در سند چهار روایت تفسیر کنز الدقائق[۲] و به نقل از الکافی ذکر گردیده است؛ برای نمونه:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتَ[۳] وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا[۴] فَقَالَ مُنْذُ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الرُّوحَ عَلَى مُحَمَّدٍa مَا صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ وَ إِنَّهُ لَفِينَا»[۵].[۶]

شرح حال راوی

مراد از راوی، اسباط بن سالم بیاع الزطی[۷] است که در کتب رجالی قدما، مانند رجال نجاشی؛ الفهرست و رجال شیخ طوسی عنوان شده و در اسناد و طُرق با عنوان اسباط[۸]، اسباط بن سالم[۹]، اسباط بن سالم بیاع الزطی[۱۰]، اسباط بن سالم مولی ابان[۱۱] و اسباط بیاع الزطی[۱۲] نیز یاد شده است.

وی از فقها و راویان معروف کوفه و پارچه فروش بوده است. پسرش علی بن اسباط از فقها و راویان بزرگ شیعه است که فراوان از پدرش روایت کرده و برادرش یعقوب بن سالم الأحمر نیز از راویان ثقه و مورد اعتماد است و شرح حال آنها در کتب رجالی گزارش شده است.

نجاشی و شیخ طوسی هنگام معرفی برادرش یعقوب بن اسباط نوشته‌اند که وی برادر اسباط بن سالم است. این جمله نجاشی و شیخ طوسی نشان می‌دهد که اسباط بن سالم از اشتهار و معروفیت بالایی برخوردار بوده است و بر این اساس، یعقوب بن سالم را برادر اسباط بن سالم معرفی کرده‌اند.

اسباط بن سالم از امام صادق و امام کاظم(ع) روایت کرده و دارای نوشته حدیثی نیز بوده که شیخ طوسی آن را به عنوان اصل و نجاشی به عنوان کتاب[۱۳] معرفی کرده است.

شیخ طوسی: "أسباط بن سالم، بياع الزطي. له أصل. أخبرنا به ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن أبي عمير، عنه. و أخبرنا به أحمد بن عبدون، عن ابن الأنباري، عن حميد بن زياد، عن القاسم بن إسماعيل القرشي، عن أسباط[۱۴].

نجاشی: "أسباط بن سالم بياع الزطي أبو علي مولى بني عدي من كندة، روى عن أبي عبدالله و أبي الحسن(ع)، ذكره أبو العباس و غیره في الرجال. له كتاب أخبرنا عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن سعيد، قال: حدثنا محمد بن سالم بن عبدالرحمن الأزدي قال: حدثنا ذبيان بن حكيم أبوعمرو الأزدي قال: حدثنا أسباط بن سالم بياع الزطي بكتابه"[۱۵].[۱۶]

طبقه راوی

گزارشی از تاریخ ولادت یا وفات راوی در دست نیست و تنها برقی و شیخ طوسی نام راوی را در اصحاب امام صادقS ذکر کرده‌اند و نجاشی او را از راویان امام صادق و امام کاظم(ع) معرفی کرده و در اسناد روایات، بیشترین روایاتش از امام صادقS و در مواردی از امام کاظمS است[۱۷].

بر این اساس، دوره زندگانی او در زمان آن دو امام بزرگوار(ع) بوده است، پس وی از طبقه پنجم راویان به شمار می‌آید، چنان که آیت الله بروجردی نیز او را از راویان همین طبقه شمرده است[۱۸].[۱۹]

مذهب راوی

اسباط بن سالم از راویان امامی است، از این رو نام وی در رجال نجاشی که به راویان امامی مذهب اختصاص دارد، عنوان شده است و محتوای روایاتش نیز آن را تأیید می‌کند؛ نمونه‌ها:

  1. «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتٍ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۲۰] فَقَالَ نَحْنُ الَّذِينَ نَعْلَمُ وَ عَدُوُّنَا الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ وَ أُولُو الْأَلْبَابِ شِيعَتُنَا»[۲۱].
  2. «عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِS قَالَ: خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُفَقِّهُهُمْ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَكُوتِ»[۲۲].[۲۳]

استادان و شاگردان راوی

اسباط بن سالم از کسانی مانند علاء بن کامل، سالم مولی ابان، الجارود بن المنذر، أبو حمزه ثمالی و موسی الآبار[۲۴] روایت کرده که از استادان وی به شمار می‌روند و گروهی همچون یحیی بن ابراهیم، الوشاء، علی بن الحکم، علی بن اسباط، عبیس بن هشام، ابن أبی عمیر، ثعلبه، عباس بن عامر و ذبیان بن حکیم الأزدی[۲۵] از او روایت کرده‌اند که شاگردان وی هستند.[۲۶]

جایگاه حدیثی راوی

رجالیان از قدما مانند کشی، شیخ طوسی و نجاشی تنها به ذکر نام راوی در کتب رجالی خود بسنده کرده و درباره توثیق یا تضعیف وی اشاره‌ای نکرده‌اند.

علامه حلی نیز نام راوی را در کتاب رجال خود ذکر نکرده است؛ ولی ابن داود نام او را در قسم اول رجال خود که به راویان ثقه، ممدوح و مهمل اختصاص دارد، ذکر کرده است[۲۷].

شهید ثانی در تعلیقه خود بر خلاصه علامه حلی پس از اشاره به عبارت شیخ طوسی و نجاشی (أخو اسباط بن سالم) در ترجمه یعقوب بن سالم الأحمر نوشته است: "قوله: أخو أسباط، يقتضي كون أسباط أشهر منه، مع أنه لم يذكره في القسمين ولا غيره، مع أنه كثير الرواية خصوصاً بواسطة ولده علي بن أسباط[۲۸].

وحید بهبهانی نوشته است: "إن رواية ابن أبي عمير عنه تشعر بوثاقته[۲۹].

نویسنده اتقان المقال او را ممدوح دانسته[۳۰]؛ ولی صاحب الحاوی وی را از راویان ضعیف[۳۱] دانسته و علامه مجلسی او را مجهول[۳۲] شناسانده است. مرحوم مامقانی: "أنه لا شبهة في كون الرجل إمامياً، لعدم تعرض النجاشي ولا الشيخ لمذهبه. و إذا ألحقنا بذلك رواية ابن أبي عمير عنه، وكونه ذا كتاب و أصل رواه جمع، و ضممنا إلى ذلك ما سمعته من الشهيد الثاني أمكن عد حديثه حسناً. فلا وجه لعد الحاوی[۳۳] له في قسم الضعاف، ولا لرمي الوجيزة[۳۴] له بالجهالة. ويمكن استفادة حسن حاله من صنع أبي حمزة الثمالي له مع جمع الطعام، كما روى هو في أثناء حديث له قال: صنع لنا أبوحمزة طعاماً- و نحن جماعة - فلما حضروا رأى أبوحمزة رجلاً ينهك عظماً أي يبالغ في أكل ما عليه من اللحم فصاح به وقال: لا تفعل، فإني سمعت علي بن الحسين(ع) يقول: لا تنهك العظم، فإن للجن فيه نصيباً. فإن فعلتم ذهب من البيت ما هو خیر لكم من ذلك[۳۵]، فتأمل"[۳۶].[۳۷]

تحقیق

توثیق صریح از قدما درباره اسباط بن سالم نرسیده است؛ ولی از تجمیع قرائن، دو مطلب اثبات می‌شود: اعتقاد راسخ وی به مقام ائمه(ع) و وثاقت او:

  1. محمد بن أبی عمیر - از اصحاب اجماع - و ابو محمد قاسم بن اسماعیل قرشی که حمید بن زیاد اصول بسیاری را از وی روایت کرده[۳۸]، به تصریح شیخ طوسی کتاب اسباط بن سالم را روایت کرده‌اند[۳۹].
  2. روایت اجلای روات، مانند حسن بن علی الوشاء که نجاشی در باره‌اش می‌نویسد: "من أصحاب الرضاS وكان من وجوه هذه الطائفة"[۴۰] و پسر راوی علی بن اسباط که نجاشی درباره‌اش می‌گوید: "أوثق الناس و أصدقهم لهجة"[۴۱] از اسباط بن سالم یاد کرده است.
  3. اسباط بن سالم از راویان معروف امامی است که جرح و ذمی درباره‌اش نرسیده است و همین مقدار می‌تواند حسن حال او را ثابت کند. راویان و محدثان شیعه در معرفی افراد ضعیف دقت فراوان داشتند، از این رو عدم جرح راوی امامی در اثبات حسن حال آن راوی کافی است، چنان که شهید اول و برخی از بزرگان معاصر همین عقیده را دارند و بر همین اساس، شهید اول درباره حکم بن مسکین که جرحی درباره‌اش نرسیده، می‌نویسد: "الحكم، ذكره الكشي ولم يعرض له بذم والرواية مشهورة جداً بين الأصحاب، لا يطعن فيها كون الراوي مجهولاً عند بعض الناس"[۴۲].
  4. اسباط بن سالم از راویان صاحب اصل بوده و به عقیده گروهی از بزرگان، صاحبان اصول از راویان ممدوح شمرده می‌گردند[۴۳]. مجلسی اول درباره عبدالرحمن بن مسلم می‌نویسد: یمکن عد خبره حسناً لکونه من أصحاب الأصول[۴۴].
  5. مصاحبت با ابوحمزه ثمالی: «وَ رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ صَنَعَ لَنَا أَبُو حَمْزَةَ طَعَاماً وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ فَلَمَّا حَضَرُوا رَأَى أَبُو حَمْزَةَ رَجُلًا يَنْهَكُ عَظْماً فَصَاحَ بِهِ وَ قَالَ لَا تَفْعَلْ فَإِنِّي سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِS يَقُولُ لَا تَنْهَكُوا الْعِظَامَ فَإِنَ لِلْجِنِ فِيهَا نَصِيباً فَإِنْ فَعَلْتُمْ ذَهَبَ مِنَ الْبَيْتِ مَا هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ذَلِكَ»[۴۵]. این روایت در المحاسن و الکافی نقل شده[۴۶] و در سندش "محمد بن الهيثم عن أبيه" قرار گرفته و بررسی این اسناد می‌نمایاند که هیثم بن عروه و اسباط بن سالم از جماعتی بودند که مهمان ابوحمزه ثمالی بودند و ابوحمزه برای آنها غذایی آماده کرده بود که گویای جایگاه این افراد و ارتباط آنها با شخصیت جلیل القدری مانند ابوحمزه ثمالی است و فی الجمله می‌‌توان از آن، حسن حال آنان را برداشت کرد.
  6. محتوای روایات اسباط بن سالم: روایات او از مضامین بالایی برخوردار است؛ نمونه‌ها:
    1. «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِS قَالَ: يَخْرُجُ شِيعَتُنَا مِنْ قُبُورِهِمْ عَلَى نُوقٍ بِيضٍ لَهَا أَجْنِحَةٌ وَ شُرُكُ نِعَالِهِمْ نُورٌ يَتَلَأْلَأُ قَدْ وُضِعَتْ عَنْهُمُ الشَّدَائِدُ وَ سُهِّلَتْ لَهُمُ الْمَوَارِدُ مَسْتُورَةً عَوْرَاتُهُمْ مُسَكَّنَةً رَوْعَاتُهُمْ قَدْ أُعْطُوا الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُمُ الْأَحْزَانُ يَخَافُ النَّاسُ وَ لَا يَخَافُونَ وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا يَحْزَنُونَ وَ هُمْ فِي ظِلِّ عَرْشِ الرَّحْمَنِ تُوضَعُ لَهُمْ مَائِدَةٌ يَأْكُلُونَ مِنْهَا وَ النَّاسُ فِي الْحِسَابِ»[۴۷].
    2. «حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَسْبَاطٍ بَيَّاعُ الزُّطِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِS قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ هِيتَ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ[۴۸] قَالَ فَقَالَ مَلَكٍ مُنْذُ أَنْزَلَ اللَّهِ ذَلِكَ الْمَلَكُ لَمْ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِa وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ»[۴۹].
    3. «حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِS عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي[۵۰] قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ»[۵۱].[۵۲]

اسباط

اسباط در سند دو روایت[۵۳] تفسیر کنز الدقائق و به نقل از بصائر الدرجات و علل الشرائع واقع شده است؛ برای نمونه:

«فی کتاب علل الشرائع: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنْ أَسْبَاطٍ[۵۴] عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِS إِنِّي رُبَّمَا حَزِنْتُ فَلَا أَعْرِفُ فِي أَهْلٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا وَلَدٍ وَ رُبَّمَا فَرِحْتُ فَلَا أَعْرِفُ فِي أَهْلٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا وَلَدٍ فَقَالَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَكٌ وَ شَيْطَانٌ فَإِذَا كَانَ فَرَحُهُ كَانَ مِنْ دُنُوِّ الْمَلَكِ مِنْهُ فَإِذَا كَانَ حُزْنُهُ كَانَ مِنْ دُنُوِّ الشَّيْطَانِ مِنْهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۵۵]»[۵۶].

از بررسی اسناد روایات برداشت می‌شود که مراد از «اسباط» در سند روایت مذکور، اسباط بن سالم بیاع الزطی است.[۵۷]

اسباط زطی

اسباط الزطی[۵۸]، یک بار در سند تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر العیاشی ذکر گردیده است: «وَ رَوَاهُ أَسْبَاطٌ اَلزُّطِّيُّ ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): قَوْلَ اَللَّهِ: لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً»؟ قَالَ: اَلصَّرْفُ: اَلنَّافِلَةُ، وَ اَلْعَدْلُ: اَلْفَرِيضَةُ»[۵۹].

از تحقیق و بررسی در منابع رجالی و حدیثی استظهار می‌گردد که مراد از «اسباط الزطی» در روایت مذکور، اسباط بن سالم بیاع الزطی است.[۶۰]

اسباط بن سالم مولی ابان

اسباط بن سالم مولی ابان[۶۱] در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از الکافی نقل گردیده است:

«في الكافي: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ مَوْلَى أَبَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِS جُعِلْتُ فِدَاكَ يَعْلَمُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِقَبْضِ مَنْ يَقْبِضُ قَالَ لَا إِنَّمَا هِيَ صِكَاكٌ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ اقْبِضْ نَفْسَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ»[۶۲].

این عنوان در منبع اصلی[۶۳] و در منابع دیگر به همین صورت ثبت شده[۶۴]؛ ولی به قرینه اسناد روایات و کتب رجال، کلمه «بن» محرف کلمه «عن» است و عنوان صحیح أسباط، عن سالم مولی أبان است:

  1. از روایت اسباط بن سالم از سالم مولی ابان در یکی از اسناد الکافی[۶۵] برداشت می‌شود که سالم مولی ابان غیر از اسباط بن سالم است.
  2. نجاشی در ترجمه اسباط بن سالم نوشته است: "مولى بني عدي من كندة[۶۶] و شیخ طوسی نیز در کتاب رجال خود، پس از ذکر عنوان علی بن اسباط بن سالم می‌نویسد: "كندي، بياع الزطي[۶۷].
  3. برقی در اصحاب امام صادقS، عنوان سالم مولی أبان بیاع الزطی[۶۸] را مستقل ذکر کرده است. شیخ طوسی نیز در اصحاب امام صادقS نوشته است: "سالم، أبو رافع، مولى أبان، كوفي[۶۹].[۷۰]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال البرقی، ص۴۴؛ رجال النجاشی، ص۱۰۶، ش۲۶۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۶، ش۱۹۱۵؛ معالم العلماء، ص۶۴، ش۱۴۲؛ إیضاح الاشتباه، ص۸۴، ش۱۲؛ الرجال (ابن داود)، ص۵۱، ش۱۵۴؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۸۷، ش۴۰۰؛ جامع الرواه ج۱، ص۷۸، ش۵۱۴؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۸۲؛ منتهی المقال، ج۲، ص۹، ش۲۸۵؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۰۲، ش۳۲۰۲؛ شعب المقال، ص۲۴۱، ش۴۵؛ تنقیح المقال، ج۸، ص۴۲۹، ش۱۸۵۰؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۵۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۳۸، ش۱۹۴۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۸۶، ش۱۰۹۵؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۲۳، ش۶۷۳.
  2. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۱۴۸ و ۱۹۱، ج۹، ص۳۱۶، ج۱۱، ص۵۴۳.
  3. هیت بالکسر: اسم بلد علی الفرات؛ (شرح الکافی للمولی صالح المازندرانی، ج۵، ص۲۸۹).
  4. و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم سوره شوری، آیه ۵۲.
  5. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۴۳ به نقل از الکافی، ج۱، ص۲۷۳، ح۲.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۵۹-۳۶۰.
  7. ابن منظور می‌نویسد: الزط: جیل أسود من السند إلیهم تنسب الثیاب الزطیة، و قیل: الزط إعراب جت بالهندیة، و هم جیل من أهل الهند؛ (لسان العرب، ج۷، ص۳۰۸).
  8. بصائر الدرجات، ص۲۰۵، ح۴.
  9. الکافی، ج۱، ص۲۰۷، ح۲.
  10. تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴، ح۱۱.
  11. الکافی، ج۳، ص۲۵۵، ح۲۱.
  12. بصائر الدرجات، ص۴۵۶، ح۷.
  13. فرق بین اصل و کتاب را در الذریعه در عنوان اصل مطالعه کنید.
  14. الفهرست (طوسی)، ص۹۰، ش۱۲۳.
  15. رجال النجاشی، ص۱۰۶، ش۲۶۸.
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۶۰-۳۶۲.
  17. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۹ - ۱۰، ح۲۰.
  18. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۶۱.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۶۲.
  20. آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند سوره زمر، آیه ۹.
  21. بصائر الدرجات، ص۵۵، ح۳.
  22. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۱۷، ح۱۶۵.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۵۸.
  24. الکافی، ج۲، ص۴۷۰، ح۱، ج۳، ص۵۰۵، ح۱۸، ج۶، ص۶، ح۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۰، ح۴۲۳۰؛ الغیبة (طوسی)، ص۴۷۶.
  25. تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۱۴۸، ۱۹۱، ج۹، ص۳۱۶، ج۱۱، ص۵۴۳؛ المحاسن، ج۱، ص۱۷۹، ح۱۶۷، الکافی، ج۲، ص۴۷۰، ح۱، ج۶، ص۵۲۱، ح۴؛ بصائر الدرجات، ص۵۵، ح۵؛ رجال النجاشی، ص۱۰۶، ش۲۶۸.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۶۳.
  27. الرجال (ابن داود)، ص۵۱، ش۱۵۴.
  28. رسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۱۰۷۰، ش۳۴۷.
  29. تعلیقة علی منهج المقال، ص۸۳.
  30. إتقان المقال، ص۱۶۴.
  31. حاوی الأقوال، ج۳، ص۳۱۵، ش۱۳۱۴.
  32. الوجیزة فی الرجال، ص۲۷، ش۱۶۶.
  33. حاوی الأقوال، ج۳، ص۳۱۵، ش۱۳۱۴.
  34. الوجیزة فی الرجال، ص۲۷، ش۱۶۶.
  35. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۰، ح۴۲۳۰.
  36. تنقیح المقال، ج۸، ص۴۳۳.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۶۴-۳۶۵.
  38. رجال الطوسی، ص۴۳۶، ش۶۲۴۱.
  39. الفهرست (طوسی)، ص۹۰، ش۱۲۳.
  40. رجال النجاشی، ص۳۹، ش۸۰.
  41. رجال النجاشی، ص۲۵۲، ش۶۶۳.
  42. ذکری الشیعه، ج۴، ص۱۰۸.
  43. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۱۸-۲۰؛ ملاذ الأخیار، ج۱۲، ص۲۰۲، ۲۶۸ و ۲۸۲؛ و....
  44. روضة المتقین، ج۱۴، ص۱۳۵.
  45. من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۰، ح۴۲۳۰.
  46. المحاسن، ج۲، ص۴۷۲؛ الکافی، ج۶، ص۳۲۲.
  47. المحاسن، ج۱، ص۱۷۹، ش۱۶۷.
  48. و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی سوره شوری، آیه ۵۲.
  49. بصائر الدرجات، ص۴۵۶، ش۷.
  50. از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند سوره اسراء، آیه ۸۵.
  51. بصائر الدرجات، ص۴۶۲، ش۷.
  52. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۶۵-۳۶۸.
  53. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۴۴۳، ج۱۰، ص۱۵۷.
  54. نسخه‌ها در ضبط نام راوی مختلف است: الحسن علی بن عباس عن اسباط؛ عن ابن عباس عن اسباط؛ عن العباس عن اسباط. احتمال سوم، صحیح است و مراد از «عباس»، «عباس بن عامر» است و مراد از «اسباط»، «اسباط بن سالم بیاع الزطی» است.
  55. «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  56. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۴۴۳ به نقل از علل الشرائع، ج۱، ص۹۳، ح۱.
  57. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۵۶-۳۵۷.
  58. نام کامل راوی، «اسباط بن سالم بیاع الزطی» است.
  59. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۱۴ به نقل از تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۷، ح۸۷. یادآوری می‌شود عبارت لا یقبل الله منه صرفاً و لا عدلاً آیه قرآن نیست و در تفسیر العیاشی تحریف واقع شده است، بلکه کلام پیامبرa است که در ضمن یک حدیث آمده است و در کتاب قرب الاسناد حمیری، ص۱۰۳ و المحاسن برقی، ج۱، ص۱۰۵، ح۸۶ نقل شده است: عنه عن محمد بن حسان عن محمد بن جعفر عن أبیه أنه وجد لرسول اللهa صحیفة معلقة فی سیفه أن أعتی الناس علی الله القاتل غیر قاتله و الضارب غیر ضاربه و من آوی محدثاً فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین لا یقبل الله منه صرفاً و لا عدلاً
  60. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۵۸.
  61. مصحّف أسباط، عن سالم مولی أبان است.
  62. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۲۸۸ به نقل از الکافی، ج۳، ص۲۵۵، ح۲۱.
  63. ر.ک: الکافی، ج۳، ص۲۵۵، ح۲۱.
  64. ر.ک: الوافی، ج۲۴، ص۲۶۵، ح۲۴۰۰۵؛ بحارالأنوار، ج۶، ص۱۴۵، ح۱۶؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۹۰، ح۸۴۶۶ و....
  65. ر.ک: الکافی، ج۳، ص۵۰۵، ح۱۸.
  66. رجال النجاشی، ص۱۰۶، ش۲۶۸.
  67. رجال الطوسی، ص۳۶۰، ش۵۳۳۷.
  68. رجال البرقی، ص۳۳.
  69. رجال الطوسی، ص۲۱۸، ش۲۸۸۵.
  70. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۶۹-۳۷۰.