استتار در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

استتار عبارت است از پوشانیدن، مخفی کردن[۱]، پرده‌پوشی کردن[۲]، حاجب گرفتن و دربان گذاشتن. اصل آن "ستر" به معنای غطاء و پوشش[۳] و مطلق پوشیدگی[۴] است.

در قرآن کریم چنین آمده است: وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ[۵].[۶]

ستر ظاهری و باطنی

"ستر" به تناسب موضوعات مختلف، ظاهری و باطنی است؛ ستر ظاهری مانند: وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا[۷]. این آیه درباره قومی در مشرق‌ زمین است که در مقابل نور خورشید سرپناه و لباسی نداشته‌اند؛ یعنی در زندگی وحشی و ابتدایی خود، حتی ساختن سایبان و دوختن لباس و پوشش نیز به فکرشان نرسیده بود[۸]. ستر باطنی مانند آیه وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا[۹]. قرآن کریم مظهر معارف الهی و حقایق روحانی است و تنها قلوب پاک و نورانی قادر به درک آن هستند؛ لذا عقل‌های آلوده به صفات خبیث و رذایل حیوانی و عقاید منحرف، از قرآن محجوب و از درک مفاهیم آن عاجزند؛ مانند اینکه میان آنها و قرآن پرده‌ای کشیده باشند[۱۰].

خداوند به اعمال انسان علم حضوری دارد و اعضا و جوارح انسان نیز خود عامل انجام آن هستند و نزد خدای تعالی شهادت می‌دهند: وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ[۱۱].[۱۲] لذا پوشاندن اعمال از خداوند محال است.

مخفی‌ کردن اعمال زشت و پلیدی‌ها و پنهان‌کاری از صفات رذیله انسانی است که ناهنجاری‌ها را در جامعه درونی می‌کند و از آسیب‌های جدی جامعه قرآنی است. اعتقاد به این اصل که هر چیز مخفی و پنهان نزد خدای تعالی آشکار است، در محو شدن این ناهنجاری و آسیب اجتماعی تأثیرگذار است[۱۳].

استتار از آفات نظام اداری

نظام اداری، توانی است که همه انسان‌ها آن را دارند ولی وقتی تناسب مسئولیت با توانایی از نظر تعهد و علم به هم خورد، ناگزیر زمینه رشد آفت‌های نظام اداری فراهم می‌شود که از اهم آفات نظام اداری استتار و حاجب گرفتن است. جدایی مدیریت از ارباب حاجت و استتار نسبت به نیروهای سازمان تحت مدیریتی، مدیر را از واقعیت‌ها دور می‌کند و ارتباطات سازمان را مختل می‌کند و نظارت وی را ضعیف می‌گرداند: «وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً»[۱۴].

در عهدنامه مالک اشتر، امام (ع) حاجب و دربان گرفتن مدیران را مورد نکوهش قرار داده و آن را موجب بروز تنگناها شمرده است «فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ‌»[۱۵].[۱۶].[۱۷]

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۴۳.
  2. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۰۶.
  3. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۱۳۲.
  4. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۴۸.
  5. «و شما نه از این رو (خود را هنگام گناه) پنهان می‌داشتید که مبادا گوش و چشم‌ها و پوست‌هایتان به زیان شما گواهی دهند بلکه (از این رو که) می‌پنداشتید خداوند بسیاری از چیزها را که انجام می‌دهید نمی‌داند» سوره فصلت، آیه ۲۲.
  6. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۷۴.
  7. «آن را چنین یافت که بر مردمی می‌تافت که در برابر (تابش) آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم» سوره کهف، آیه ۹۰.
  8. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۸. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۶۲.
  9. «و چون قرآن بخوانی میان تو و آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند پرده‌ای فراپوشیده می‌نهیم» سوره اسراء، آیه ۴۵.
  10. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۱۳.
  11. «و شما نه از این رو (خود را هنگام گناه) پنهان می‌داشتید که مبادا گوش و چشم‌ها و پوست‌هایتان به زیان شما گواهی دهند بلکه (از این رو که) می‌پنداشتید خداوند بسیاری از چیزها را که انجام می‌دهید نمی‌داند» سوره فصلت، آیه ۲۲.
  12. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۸۳.
  13. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۷۴.
  14. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  15. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  16. فقه سیاسی، ج۷، ص۵۰۱.
  17. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۱۴۳.