اسحاق بن موسی الکاظم در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسحاق بن موسی[۱] در سه سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از الکافی آمده است؛ برای نمونه:

«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ[۲] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَخِي وَ عَمِّي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِS قَالَ: ثَلَاثَةُ مَجَالِسَ يَمْقُتُهَا اللَّهُ وَ يُرْسِلُ نَقِمَتَهُ عَلَى أَهْلِهَا فَلَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ مَجْلِساً فِيهِ مَنْ يَصِفُ لِسَانُهُ كَذِباً فِي فُتْيَاهُ وَ مَجْلِساً ذِكْرُ أَعْدَائِنَا فِيهِ جَدِيدٌ وَ ذِكْرُنَا فِيهِ رَثٌ وَ مَجْلِساً فِيهِ مَنْ يَصُدُّ عَنَّا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ قَالَ ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِS ثَلَاثَ آيَاتٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ كَأَنَّمَا كُنَّ فِي فِيهِ أَوْ قَالَ فِي كَفِّهِ- وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ[۳]؛ وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ[۴]، وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۵]»[۶].[۷]

شرح حال راوی

مراد راوی، اسحاق بن موسی بن جعفرS است و مراد از أخی امام رضاS و عمی، علی بن جعفر است. بر این اساس، احتمال افتادگی در سند داده می‌شود و صحیح آن بدین گونه است: "حدثني أخي وعمي، عن أبي، عن أبي عبداللهS"[۸]. اسحاق فرزند امام کاظم و برادر امام رضا(ع) بوده و با لقب «أمین» از او یاد شده است[۹].

گزارش چندانی از احوال وی در منابع رجالی نیامده؛ ولی از بعضی روایات برداشت می‌شود که وی از اصحاب امام رضاS و با آن حضرت مرتبط بوده[۱۰]، چنان که مورد توجه مأمون عباسی نیز بوده است، بدان جهت به وی دستور داد، تا به حج رفته و در مسیر خود به هر شهری که رسید، ولایت‌عهدی امام رضاS را به مردم اعلام کند[۱۱].

یکی از فرزندانش رقیه بوده[۱۲] که از پدرش چنین روایت کرده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْأَسَدِيُّ الْبَرْدَعِيُّ قَالَ حَدَّثَتْنَا رُقَيَّةُ بِنْتُ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهَا عَنْ آبَائِهِS قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِa: لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۱۳].[۱۴]

طبقه راوی

تاریخ ولادت اسحاق بن موسی بن جعفر مشخص نیست؛ ولی در سال ۲۴۰ ق وفات کرده و در مدینه دفن شده است[۱۵].

برقی و شیخ طوسی از او در اصحاب امام رضاS یاد کرده‌اند[۱۶] و از پدر بزرگوارش امام کاظمS نیز روایت کرده است[۱۷].

آیت الله بروجردی، اسحاق بن موسی بن جعفر را در طبقه ششم روات ذکر کرده است[۱۸].[۱۹]

استادان و شاگردان راوی

اسحاق بن موسی بن جعفر از عمویش علی بن جعفر[۲۰] روایت کرده که از مشایخ حدیثی وی شمرده می‌گردد و کسانی مانند محمد بن مسلم (سالم)، دخترش رقیه، فرزندانش عباس بن اسحاق و محمد بن اسحاق، محمد بن الحسین بن ابی الخطاب و ابوالحسن یحیی بن حسن بن جعفر بن عبیدالله بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالبS[۲۱] از وی روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی او به شمار می‌روند.[۲۲]

مذهب راوی

اسحاق بن موسی بن جعفر از راویان امامی است و روایات او بر این مطلب گواهی می‌دهند؛ از جمله حدیث احتجاج امام علیS با اشعث بن قیس که در این احتجاج، امامS به حقانیت خود درباره خلافت اشاره کرده است[۲۳].

علامه شوشتری ذکر نام راوی از سوی برقی را نشانه امامی بودن وی دانسته و نوشته است: "وعنوان البرقي له يفيد إماميته"[۲۴].[۲۵]

جایگاه حدیثی راوی

اسحاق بن موسی بن جعفر در کتب متقدم رجال وصف نشده و تنها از او در اصحاب امام رضاS یاد شده[۲۶]؛ لکن دو نکته در مورد ایشان درخور توجه است:

  1. شیخ مفید در الارشاد ذیل عنوان "فصل في ذكر أسماء أولاد الإمام الكاظمS و أخبارهم" می‌نویسد: "وكان لأبي الحسن موسىS سبعة وثلاثون ولداً ذكراً وأنثى منهم علي بن موسی الرضاS... ولكل واحد من ولد أبي الحسن موسي بن جعفرS فضل ومنقبة مشهورة"[۲۷].
  2. احادیث نقل شده از وی؛ برای نمونه: «لَقَدْ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍS كَانَ يَقُولُ لِبَنِيهِ هَذَا أَخُوكُمْ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَسَلُوهُ عَنْ أَدْيَانِكُمْ وَ احْفَظُوا مَا يَقُولُ لَكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ غَيْرَ مَرَّةٍ يَقُولُ لِي إِنَّ عَالِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِي صُلْبِكَ وَ لَيْتَنِي أَدْرَكْتُهُ فَإِنَّهُ سَمِيُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّS»[۲۸]؛ اسحاق بن موسی بن جعفر می‌‌گفت: پدرم به فرزندانش میفرمود: این برادر شما علی، عالم آل محمدa است؛ مسائل خود را از وی بپرسید و مطالب او را نگهداری کنید؛ من از پدرم جعفر بن محمدS شنیدم که بارها می‌‌گفت: عالم آل محمدa در صُلب توست؛ کاش من او را می‌‌دیدم! وی با امیرمؤمنانS همنام است.

بر این اساس، گرچه طبق قاعده، اسحاق بن موسی از راویان مجهول و مهمل شمرده می‌شود، با توجه به مضامین روایاتش و عبارت شیخ مفید، از راویان ممدوح امامی به شمار می‌آید.[۲۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۵۴؛ رجال الطوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۱۹؛ منهج المقال، ج۲، ص۲۸۷، ش۴۷۵؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۱۹۹، ش۴۳۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۹، ش۴۳۷؛ جامع الرواه، ج۱، ص۸۸، ش۵۷۱؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۸۲، ش۱۹۱۲؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۲۱۴، ش۲۰۳۴؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۸۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۳۳، ش۱۱۸۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۸۶، ش۱۳۰؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۸۳، ش۷۳۸. ب. منابع سنی: جمهرة أنساب العرب، ص۶۵.
  2. مصحف محمد بن سالم (محمد بن سالم بن أبی سلمه) است.
  3. و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراسته‌ایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام می‌داده‌ا سوره انعام، آیه ۱۰۸.
  4. و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین سوره انعام، آیه ۶۸.
  5. و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: این حلال است و آن حرام تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  6. تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۵۲ به نقل از الکافی، ج۲، ص۳۷۸، ح۱۲.
  7. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۵۶۰-۵۶۱.
  8. و کان المراد بالأخ الرضاS لأن الشیخ عد إسحاق من أصحابهS و بالعم علی بن جعفر؛ (مرآة العقول، ج۱۱، ص۹۲) و احتمال المجلسی فی المرآة سقوط الواسطة فی السند، و کان هکذا: أخی و عمی، عن أبی، عن أبی عبداللهS و هو فی محله، لأن المراد بالأخ هو الرضاS و روایته عن الصادقS بحسب الطبقة یحتاج إلی الواسطة. (معجم رجال الحدیث، ج۲۴، ص۱۴۳ (ش۱۵۴۲۹).
  9. ر.ک: أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۸۰.
  10. «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى قَالَ: لَمَّا خَرَجَ عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ بِمَكَّةَ وَ دَعَا إِلَى نَفْسِهِ وَ دُعِيَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بُويِعَ لَهُ بِالْخِلَافَةِ وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الرِّضَاS وَ أَنَا مَعَهُ فَقَالَ لَهُ يَا عَمِّ لَا تُكَذِّبْ أَبَاكَ وَ لَا أَخَاكَ فَإِنَّ هَذَا أَمْرٌ لَا يَتِمُّ ثُمَّ خَرَجَ وَ خَرَجْتُ مَعَهُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلَمْ يَلْبَثْ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى أَتَى الْجَلُودِيُّ فَلَقِيَهُ فَهَزَمَهُ ثُمَّ اسْتَأْمَنَ إِلَيْهِ فَلَبِسَ السَّوَادَ وَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَلَعَ نَفْسَهُ وَ قَالَ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لِلْمَأْمُونِ وَ لَيْسَ لِي فِيهِ حَقٌّ ثُمَّ أُخْرِجَ إِلَى خُرَاسَانَ فَمَاتَ بِجُرْجَانَ»؛ (عیون أخبار الرضاS، ج۲، ص۲۰۷، ح۸).
  11. «... وَ أَمَرَهُ فَحَجَّ بِالنَّاسِ وَ خَطَبَ لِلرِّضَاS فِي بَلَدِهِ بِوِلَايَةِ الْعَهْدِ»؛ (بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۴۶).
  12. و ولد إسحاق بن موسی الکاظمS و هو لأم ولد، یدعی الأمین عدة من الولد بقیت منهم رقیة بنت اسحاق بن موسی الکاظم، إلی سنة ست عشرة و ثلثمائة و ماتت فدفنت ببغداد، بخط أبی نصر البخاری النسابة أنه رآها؛ (المجدی فی أنساب الطالبین، ص۱۱۸).
  13. الأمالی (صدوق)، ص۹۳، ح۹.
  14. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۵۶۱-۵۶۲.
  15. ر.ک: أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۸۰.
  16. رجال البرقی، ص۵۴؛ رجال الطوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۱۹.
  17. الأمالی (طوسی)، ص۲۲۵، ح۳۹۲.
  18. طبقات رجال الکافی، ص۶۵.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۵۶۳.
  20. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۵۲.
  21. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۵۲، الأمالی (صدوق)، ص۳۹، ح۹؛ الخصال، ج۱، ص۶۸، ح۱۰۲؛ إعلام الوری، ج۲، ص۶۴؛ عیون أخبار الرضاS، ج۲، ص۲۰۷، ح۸؛ الأمالی (طوسی)، ص۲۲۵، ح۳۹۲.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۵۶۳.
  23. «... فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا ابْنَ الْخَمَّارَةِ قَدْ قُلْتَ قَوْلًا فَاسْمَعْ مِنِّي وَ اللَّهِ مَا مَنَعَنِي مِنْ ذَلِكَ إِلَّا عَهْدُ أَخِي رَسُولِ اللَّهِa أَخْبَرَنِي وَ قَالَ لِي يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ وَ تَنْقُضُ عَهْدِي وَ إِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى...»؛ (الاحتجاج (طبرسی)، ج۱، ص۱۹۰).
  24. ر.ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۷۸۳، ش۷۳۸.
  25. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۵۶۴.
  26. ر.ک: رجال البرقی، ص۵۴؛ رجال الطوسی، ص۳۵۲، ش۵۲۱۹.
  27. الإرشاد، ج۲، ص۲۴۴ - ۲۴۶.
  28. إعلام الوری، ج۲، ص۶۴.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۵۶۴-۵۶۵.