الجاء

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

الجا، مصدر باب افعال از ریشه لجأ به معنای اجبار و اضطرار است و گاهی به معنای تکیه گاه گرفتن و پناه بردن نیز آمده است [۱].

واژه الجاء در قرآن به کار نرفته است، تنها از مشتقات آن کلمه «مَلْجأ» به معنای پناهگاه سه بار در قرآن آمده است [۲].

واژه الجاء در روایات در موارد متعددی به معنای اجبار به کار رفته است، چنان که در حدیثی از پیامبر (ص) درباره قدریه آمده است: هر امتی مجوسی دارد و مجوس این امت قدریه است. اگر مریض شدند عیادت نکنید و اگر مردند در تشییع آنها حاضر نشوید و... ، تا این که فرمود: «وَانٍ لَقِيتُمُوهُمْ فِي طَرِيقِ فالجُوؤهم إِلَى ضَيْفَهُ »، اگر در راهی به آنان برخوردید به تنگنای راه مجبورشان کنید [۳].

در نامه بیست و نهم نهج البلاغه نیز کلمه الجاء به معنای اجبار کردن آمده است. امام علی (ع) خطاب به اهل بصره فرمود: « وَ لَئِنْ أَلْجَأْتُمُونِي إِلَى الْمَسِيرِ إِلَيْكُمْ لَأُوقِعَنَّ بِكُمْ وَقْعَةً لَا يَكُونُ يَوْمُ الْجَمَلِ إِلَيْهَا إِلَّا كَلَعْقَةِ لَاعِقٍ»، اگر مرا مجبور به حرکت سازید حمله ای به شمار بیاورم که جنگ جمل در برابر آن بسیار کوچک باشد. گفتنی است الجا در این گونه روایات به معنای مجبور بودن در کاربرد عرفی آن است، نه در کاربرد فلسفی و کلامی آن.

این واژه در منابع کلامی، ذیل مباحث گوناگونی به معنای اجبار کردن و سلب اختیار از انسان به کار رفته است، از جمله آن مباحث بحث جبر و تفویض و نحوه تعلق اراده خداوند بر افعال انسان است، چنان که شیخ مفید در این باره می‌‌گوید: گاهی کارهایی که از انسان با قدرتش اما از روی اکراه، ترس و الجا صادر می‌‌شود به جبر تعبیر می‌‌شود و اصل در مجبور بودن، عدم قدرت بر امتناع از انجام کار است [۴] و همچنین در بحث قضا و قدر و این که آیا این قبیل اسباب موجب سلب اختیار از انسان است؟ بیان شده که قضا و قدر منتهی به الجا و جبر در اطاعت‌ها و معصیت‌ها نمی‌شود [۵].

ابوالصلاح حلبی نیز بعد از این که کارهای انسان را به دو قسم الجائی و اختیاری تقسیم کرده می‌‌گوید: آنچه به الجای خداوند صورت می‌‌گیرد ناچار به اراده خدا صورت گرفته و در حکم فعل اوست آن گاه در ادامه می‌‌گوید: جایز نیست که خداوندانسان را بر کارهای زشت مجبور کند [۶].

همچنین متکلمان مشیّت به کار رفته در آیه قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ[۷] و وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۸] و مانند این آیات را به مشیت الجائی و اجباری تفسیر کرده‌اند[۹].

مورد دیگری که واژه الجاء در آن به کار رفته بحث قاعده لطف است، چنان که متکلمان در تعریف لطف گفته‌اند: لطف آن است که مکلف را به انجام دادن اطاعت و ترک معصیت نزدیک کرده و به حدّ الجا نرساند [۱۰].

در بحث از حسن تکلیف و شرایط آن نیز واژه الجاء به کار رفته است، چنان که ابوالصلاح حلبی تقویت داعی و صارف را بدون آنکه موجب الجا بشود از شرایط حسن تکلیف شمرده است [۱۱].

سید مرتضی و علامه حلّی نیز بیان کرده‌اند که بایست بین تکلیف و اعطای ثواب بر آن فاصله باشد،؛ چراکه در غیر این صورت الجا به طاعات لازم می‌‌آید و الجا موجب از بین رفتن استحقاق مدح و ثواب می‌‌شود[۱۲].

واژه الجا در ذیل بحث عصمت نیز به کار رفته است، در تعریف عصمت گفته شده است: عصمت امری است که خداوند در بنده‌اش انجام می‌‌دهد و می‌‌داند که بنده‌اش با داشتن آن اقدام بر معصیت نمی‌کند، به شرطی که آن امر منتهی به حدّ الجا نگردد[۱۳].

حاصل آنکه: الجا به معنای فلسفی و کلامی آنکه در قلمرو کارهای ارادی انسان با کارهایی که انسان در مورد آنها مسئول شناخته می‌‌شود، مردود است و در کلام اسلامی، جز جبرگرایان، کسی آن را نپذیرفته است. موضوع نادرستی مذهب جبر در افعال ارادی، در مبحث جبر و اختیار، بیان شده است.[۱۴]

منابع

پانویس

  1. العین، ج ۶، ص۱۷۸، الصحاح، ج۱، ص۷۱، المعجم الوسیط، ص۸۱۵
  2. سوره توبه، آیه:۵۷، آیه:۱۱۸ و سوره شوری، آیه:۴۷.
  3. کنزالفوائد، ج۱، ص۱۲۳
  4. تصحیح الاعتقاد، ص۱۸۹
  5. الفصول المهمة فی أُصول الأئمّه (ع)، ص۶۵
  6. تقریب المعارف فی الکلام، ص۶۴
  7. «بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.
  8. «و اگر می‌خواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی می‌داشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد» سوره سجده، آیه ۱۳.
  9. قواعد المرام، ص۱۱۳ـ ۱۱۴، احتجاج، ج۲، ص۱۹۵ـ ۱۹۶، تصحیح الاعتقاد، ص۱۹۳، احقاق الحق، ج۱، ص۳۸۲ و ۳۹۶
  10. تلخیص المحصل، ص۳۴۲، اللوامع الالهیه، ص۱۶۶، کشف المراد، ص۳۲۴، قواعد المرام، ص۱۱۷
  11. تقریب المعارف فی الکلام، ص۷۸
  12. الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۲۱ و ۱۴۲، کشف المراد، ص۳۲۳
  13. تلخیص المحصل، ص۳۶۸
  14. اسکندری، محسن، مقاله «الجاء»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹۲.