امالکتاب در عرفان اسلامی
ام الکتاب یا به معنای کتابی است که اصل و اساس همه کتابهای آسمانی است و یا همان لوحی است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است؛ یعنی همان کتاب علم پروردگار است که همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته و همه کتابهای آسمانی در آن درج شده است.
امّ الکتاب؛ منبع ازلی قرآن
اولین ویژگی وحی رسالی داشتن منبعی ازلی است.
صقع ربوبی؛ جایگاه اصلی حقیقت قرآن
از یک نظر در نظام هستیشناسی ابن عربی، قوس نزول با حرکت «حبی» آغاز میگردد. آغاز حرکت «حبی» از علم ذاتی حضرت حق از جهت احدیت و وحدت حقیقیه به سمت مرتبه الوهیت است: میلاً من استحقاق ذاتی إلی استحقاق إلهی لطلب المألوه[۱].
در ادامه، حرکت حبی از مرتبه الوهیت و عدم وجود خارجی عالم که همان اعیان ثابت هستند که در سکون به سر میبرند به طرف وجود خارجی عالم است تا خود را به نحو وجودی شهود کنند. به دیگر سخن، حرکت حبی از علم، کلیت و اجمال، به طرف عین، جزئیت و تفصیل میرود. ابن عربی برای تثبیت حرکت حبی، به ظاهر حدیث قدسی "من گنجی پنهان بودم. دوست داشتم که شناخته شوم..." استناد میکند.
در این حرکت حبی، نفس رحمانی اسمای الهی را به ظهور میرساند. نفس رحمانی ابتدا در حضرت الوهیت، با ایجاد اعیان ثابت، اسمای الهی را به ظهور رساند و سپس آنها را از کانال اعیان ثابت، با ایجاد مظاهر و آثار خارجی آنها متجلّی نمود تا بدین طریق گرفتگی اسمای الهی را بر طرف کند.
از سوی دیگر، قرآن که هویتی کلامی دارد به وزان انسان کامل جامع، جملگی حقایق الهی و کونی است[۲]. از این رو، قرآن به حسب حقیقت، با انسان کامل یکی است، الإنسان الکلی علی الحقیقه هو القرآن العزیز... ولکل حق حقیقه و حقیقه القرآن الإنسان[۳].
به دلیل این همسنگی و هموزنی در حقیقت، همانگونه که نظام هستی انسان کبیر است[۴]، قرآن کبیر نیز هست: فالوجود کلّه حروف و کلمات و سور و آیات؛ فهو القرآن الکبیر[۵].
بنابراین، خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) قرآنی است و هر دو از طرف خداوند متعال به عظمت توصیف شدهاند و هر یک از امّت حضرت ختمی بخواهد رسول الله (ص) را ببیند، کافی است به قرآن نگاه کند؛ زیرا تفاوتی بین این دو نیست.
بر اساس جهت اول، جایگاه اصلی حقیقت قرآن را باید در صقع ربوبی جستوجو کرد و بر اساس جهت دوم، این همانی حقیقت قرآن و انسان کامل به دست میآید. حال با توجه به اینکه انسان کامل نیز جامع جملگی اسمای الهی و کونی است[۶]، باید در علم ذاتی تفصیلی حضرت حق و مرتبه الوهیت، به دنبال جایگاه اصلی حقیقت قرآن و انسان کامل باشیم، و چون در حضرت الوهیت، تنها اسم الله جامع جملگی اسمای الهی است[۷]، از همین رو، در صقع ربوبی، انسان کامل و حقیقت قرآن عین ثابت و مظهر علمی اسم الله است که جامع جملگی اعیان است. قیصری این مطلب را به تصریح بیان میکند: قد مرّ أن الاسم «الله» مشتمل علی جمیع الأسماء... أنّ حقایق العالم فی العلم «در حضرت الوهیت» والعین «در خارج از صقع ربوبی» کلها مظاهر للحقیقه الإنسانیه التی هی مظهر للاسم الله[۸].
از این مطالب، میتوان چنین نتیجه گرفت: چون حرکت حبی از کلیت و اجمال به طرف جزئیت و تفصیل است، در مرتبه الوهیت، ابتدا حقیقت محمّدی و انسان کامل، که عین ثابت اسم جامع «الله» است اسمی که جملگی اسمای الهی را به نحو اندماجی و اجمالی دارد جملگی اعیان ثابت را به نحو اندماجی و اجمالی نشان میدهد، و سپس این اسم جامع الله است که خود را باز کرده و تمامی اسمای الهی را به نحو تفصیلی در حضرت الوهیت نشان میدهد، و در پی آن، این حقیقت محمّدی است که خود را باز کرده، تمامی اعیان ثابت را به نحو تفصیلی نشان میدهد. همچنین در ادامه و در خارج از صقع ربوبی، همین این حقیقت محمّدی است که جملگی ممکنات از عقل اول و نفس کل گرفته تا تمامی موجودات مادی را شامل میشود. پس حقیقت قرآن، که با حقیقت محمّدی یکی است، شرح احوال وجودی و سلوکی پیامبر اکرم (ص) است که در آن، شرح احوال وجودی و سلوکی امّتها نیز قرار دارد، و این مطلب اختصاص به پیامبر اکرم (ص) ندارد، بلکه هر کتاب آسمانی شرح احوال پیامبر خویش و امّت اوست[۹].[۱۰]
این همانی امّ الکتاب و حقیقت قرآن
ابن عربی وحی قرآنی را «وحی با واسطه» میداند که جبرئیل آیات قرآن را بر پیامبر اکرم (ص) نازل میکرد، اما آن حضرت با توجه به دو کریمه ﴿وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾[۱۱] و ﴿لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾[۱۲] قبل از آنکه وحی آیات قرآن بر او تمام شود، آیات را تلاوت میکرد. ابن عربی این عجله و شتاب رسول خدا (ص) را از نوع «وحی الهام» میداند که حضرت حق از طریق وجه خاص و بیواسطه که جبرئیل هیچ اطلاعی از آن ندارد به آن حضرت تعلیم میداد، و همچنین او تأدیب بیواسطه خداوند را از این نوع میداند. ابن عربی نهی از این عجله و شتاب را در این دو کریمه، از باب رعایت ادب با جبرئیل میداند[۱۳]. بنابراین، پیامبر خاتم (ص) از طریق وجه خاص و بیواسطه قرآن را از منبع اصلی آن دریافت میکرد.
همچنین ابن عربی، با توجه به آیه ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۱۴]، محو بعد از کتابت و اثبات آنچه را که حضرت حق بخواهد را از نوع دگرگونی و تغییر در علم الهی نمیداند، بلکه از نوع تغییر و دگرگونی در متعلّق علم میداند. سپس با استفاده از ظهور «عنده»، که اضافه به ضمیر «ه» شده، و سیاق علمی آیه، امّ الکتاب را آن علم پیشین و ذاتی حضرت حق میداند که تغییر و دگرگونی در آن راه ندارد[۱۵].
این ام الکتاب دربردارنده جملگی کتابهای آسمانی است و همانگونه که از اسم جامع «الله» اسمای کلی هفتگانه ظاهر میشود که شامل جملگی اسمای الهی است، از امّ الکتاب نیز آیات هفتگانه ظاهر میگردد که حاوی همه آیات الهی است[۱۶].
بنابراین، ابن عربی با استناد به ظاهر آیات حقیقت قرآن در مرتبه «واحدیت» را، به لحاظ جامعیتی که دارد، «امّ الکتاب» مینامد؛ زیرا «ام» جامع هر چیزی است[۱۷].
در نتیجه، امّ الکتاب همان حقیقت و منبع ازلی قرآن و دربردارنده هر چیزی است و به لحاظ جامعیتی که دارد، در حضرت الوهیت و علم پیشین حق، مظهر اسم جامع «الله» است[۱۸].
چگونگی حقایق در ام الکتاب
چون در قوس نزول، هر قدر به سمت مراتب پایین هستی حرکت شود قیود بیشتر میگردد و بعکس، در قوس صعود، هر قدر به سمت مراتب عالی هستی حرکت شود قیود کمتر میگردد، در مرتبه واحدیت که مرتبه علم ذاتی حق است رایحه ای از قیود وجودی به مشام نمیرسد و اسمای کلی و جزئی و به تبع آنها، اعیان ثابت کلی و جزئی وجود علمی دارند. از این رو، قونوی و شارحان فصوصالحکم، مرتبه «واحدیت» را «عالم معانی» نامیدهاند[۱۹].
بنابراین؛ امّ الکتاب که عین ثابت اسم جامع «الله» است بدین لحاظ که در عالم معانی است، تنها شامل معنای حقایق و آیات میشود و هیچ لفظی در آن ساحت نیست؛ زیرا لفظ، قید وجودی معناست و به معنا صورت میدهد، و همچنین امّ الکتاب به لحاظ جامعیتی که دارد، معانی حقایق و آیاتِ قرآنی به نحو اندماجی در ساحت آن تقرّر دارند.
بر اساس این مطالب، میتوان نتیجه گرفت که پیامبر اکرم (ص) در عین ثابت خود که اسم جامع «الله» است امّ الکتاب قرآنی را که به نحو اندماجی و بدون الفاظ است نه فرقانی و تفصیلی یافته است[۲۰].
منابع
پانویس
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۲، ص۶۱.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص۹۲.
- ↑ ابن عربی، الإسفار عن نتائج الأسفار، رسائل ابن عربی، ضبط محمد شهابالدین العربی، ص۴۶۷.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۲، ص۶۸ و ج۳، ص۱۴ و ج۴، ص۱۴۳؛ فصوص الحکم، ص۱۱۱؛ نقش الفصوص، ص۳.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۴، ص۱۷۰.
- ↑ ابن عربی، عقله المستوفز، ص۹۶ و ۴۵؛ الفتوحات المکیه (چهار جلدی)، ج۲، ص۳۹۰ و ۴۵۸ و ۶۲۹ و ج۳، ص۲۶۰.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۱، ص۴۸۷ و ۱۴۹ و ۵۲۰ و ۴۷۹.
- ↑ محمد داوود قبصری، شرح فصوص الحکم، ص۱۱۷.
- ↑ محمد بن حمزه فناری، مصباح الأنس، ص۵۰۶و ۵۹۸.
- ↑ کمرهای، علی رضا، وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی، دوفصلنامه حکمت عرفانی، ص۱۰۶.
- ↑ و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه ۱۱۴.
- ↑ زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی؛ سوره قیامه، آیه ۱۶.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص۳۸۸.
- ↑ خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص۴۲۳.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص۱۳۱.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص۱۶۰.
- ↑ کمرهای، علی رضا، وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی، دوفصلنامه حکمت عرفانی، ص۱۰۶.
- ↑ صدرالدین قونوی، مفتاح الغیب، ص۱۰۶، عبدالرزاق کاشانی، شرح فصوص الحکم، ص۳۳۳؛ محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۶۳۳.
- ↑ کمرهای، علی رضا، وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی، دوفصلنامه حکمت عرفانی، ص۱۰۶.