انتخاب امام در معارف و سیره فاطمی
نقد فاطمه(س) بر اندیشه انتخابی بودن امامت
اختیار دادن به مردم در انتخاب امام، آنگونه که در سقیفه اتفاق افتاد، در اندیشه حضرت زهرا(س) عملی ظالمانه و برخلاف آموزههای وحیانی اسلام تلقی شده است. ایشان برای اثبات ناحق بودن حاکمیت مخالفان امیرالمؤمنین، علاوه بر روش اثباتی برای اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع)، با روش سلبی نیز به نقد مبانی پیروان سقیفه نظر افکنده و از این جهت کردار آنان را فاقد هرگونه مبنای شرعی دانسته و اثبات نموده است که جریان سقیفه صرفاً بر اساس انگیزه قدرتطلبی و تمایلات نفسانی پا گرفته است و بنیانگزاران آن به گمراهی کشیده شدند. این مطلب را میتوان در سخنان حضرت زهرا(س) یافت، آنجا که میفرماید: «حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾[۱] بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲] هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ»[۳]؛ آنگاه که فرستاده حق (رسول خدا(ص)) را در لحد نهاده و به خاک سپردند؛ خواسته دل خود را برگزیدند و به رأی خود عمل نمودند. نابودی بر آنها باد! آیا نشنیدهاند که خدای تعالی میفرماید: «و خدای تو بیافریند آنچه خواهد و برگزیند و برای ایشان برگزیدن نیست». بلی شنیدهاند؛ ولی اینان آنچنانکه خدای تعالی فرموده: «چشمانشان کور نیستند؛ لکن دلهایی که در سینههای آنهاست، کورند». هیهات! اینان آرزوهای خود را در دنیا گسترش داده و پایان زندگی را فراموش کردند پس وای بر ایشان! و کارهای خوب خود را گم کردند. بار پروردگارا! از گمراه شدن پس از هدایت، به تو پناه میبرم.
حضرت فاطمه(س) به خوبی میدانست انحرافی که در مسیر امامت ایجاد شده دارای امواج تاریک و هراسناکی است که به آسانی نمیتوان آن را به جایگاه واقعیاش بازگرداند. آن حضرت بر این باور بود که اصلاح این انحراف، نیاز به مبارزات پیگیرانه دارد که از هر فرصت باید بهره جست.
بنابراین، در بخش دیگری از خطبه و سخنان دردمندانه خود خطاب به آن جمعیت، میفرماید: «مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِيلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِيَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِيحِ الْخَاسِرِ ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۴] كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ- فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ وَ لَبِئْسَ مَا تَأَوَّلْتُمْ وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَرُّ مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ لَتَجِدُنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقِيلًا»[۵]؛ ای جماعت مسلمانان که به سوی باطل شتابانید و بر کار زشت زیانبار چشمپوشی میکنید، آیا پیرامون آیات قرآن هیچ تدبر و تأمل نمیکنید؟ یا اینکه بر دلهایتان قفل زده شده است؟! نه! چنین نیست؛ بلکه بدی کردار و اعمالتان بر دلهای شما غالب گردید و توان شنیدن و دیدن را از گوش و چشم شما گرفت چه بد تأویل نمودید و چه راه زشتی را پیش گرفتید و بدتر از همه آن وجهی است که به سبب آن حقّ دیگران را غصب کردید. سوگند به خداوند که چون پرده از برابر دیدگان شما برداشته شود، منظره بسیار هولناکی را خواهید دید.
سخنان روشنگرانه فاطمه(س) که آمیخته با آیات قرآن، سامان یافته بود؛ در حقیقت اتمام حجتی بود برای مردمان آن روزگار که پشت، به سفارشهای پیامبر(ص) نموده بودند. فاطمه(س) میکوشید تا دلسوزانه آنان را از بازگشت به دوره جاهلیت نجات بخشد؛ اما مردم چنان دچار غفلت و در بند تعصبات جاهلانه قومگرایی گرفتار آمده بودند که کسی تمایلی برای عمل کردن به سخنان یادگار رسول خدا(ص) را نداشت.
فاطمه(س) در همین خطبه، راز این مسئله را آشکار نمود و به مردم خطاب کرد: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ»[۶]؛ آگاه باشید! گفتم آنچه را که گفتم. با اینکه از کوتاهی و سستی در هم آمیخته با شما و بیوفاییتان که پوشش دلهایتان شده، آگاه بودم. این سخنان را که گفتم؛ سر ریز اندوه دل و بازدم خشم و بیتابی جان و شکوه سینه من و هم حجتی بر شما بود.
فاطمه(س) علاوه بر این سخنان دردمندانه، با حالت اندوه رو به جانب قبر پدر نموده از ستمگری امت لب به شکایت گشود و چنین گفت: «قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ * لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا * وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبْ وَ كُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَى وَ مَنْزِلَةٌ * عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَيْنَ مُقْتَرِبٌ أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمْ * لَمَّا مَضَيْتَ وَ حَالَتْ دُونَكَ التُّرْبُ تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا * لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْأَرْضِ مُغْتَصَب»[۷].
رفتی و پس از تو فتنهها برخاست که اگر تو میبودی؛ آنچنان بزرگ رخ نمینمودند. همچون زمینی که از باران گرفته شده ما تو را از کف دادیم. (قوم و ملت تو از هم پاشیدند) و ارزشها در قومت به هم ریخت. بیا و ببین که چگونه از راه مستقیم منحرف شدهاند؟
هر خاندانی اگر در نزد خداوند قرب و منزلتی داشت، نزد بیگانگان هم محترم بود؛ جز خاندان ما. تا از این سرا به سرای دیگر رخت بربستی و خاک میان ما و تو جدایی افکند، مردانی از قومت راز دل خود را برملا ساختند. چون فقدان تو را مشاهده کردند، بر ما یورش آورده و خفیفمان داشتند و هر چه از تو ارث برده بودیم، همه غصب شد[۸].
منابع
پانویس
- ↑ «و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست» سوره قصص، آیه ۶۸.
- ↑ «زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
- ↑ کفایة الأثر، ص٢٠٠؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٢؛ الإنصاف فی النص علی الأئمة الإثنیعشر(ع)، ص۴١٣.
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص١٠۶؛ بحار الأنوار، ج٢٩، ص۲۳۲؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۶٨۵.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص١٠۴؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۲۲۹.
- ↑ الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ کشف الغمة، ج۱، ص۸۹؛ تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص١٨٧.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۵۵.