بحث:ازدواج پیامبر خاتم با خدیجه دختر خویلد
مقدمه
خدیجه دختر خُوَیلِد، مادرش فاطمه دختر زائده است. خدیجه (س) نخستین بانوی مسلمان است. وی از زنان متمول و متمکّن شبه جزیره عربستان بود که به امر تجارت اشتغال داشت. از اینرو در نقلهای تاریخی سبب آشنایی پیامبر اکرم (ص) با ایشان را وثوق و امین بودن پیامبر اکرم دانستهاند. خدیجه (س) از ایشان درخواست کرد تا او را در سفرهای تجاری و امر تجارت یاری رساند و در ازای آن مزدی بیش از دیگران دریافت دارد. تعداد سفرهای تجاری پیامبر را با کاروانهای تجاری خدیجه (س) چهار سفر به یمن و یک سفر به شما ذکر کردهاند. سفر به شام مهمترین سفر تجاری ایشان است که به ازدواج آنان انجامید. همسر بزرگوار حضرت محمّد(ص). وی دختر خُوَیلِد و از زنان نامور و ثروتمند حجاز بود. زنی عاقل، دانا و شریف بود و مردان، با ثروت او تجارت میکردند. پیامبر خدا در سنّ بیست و پنج سالگی، از سوی خدیجه به تجارت شام رفت و پس از چند ماه از بازگشت، با خدیجه که آن هنگام چهل سال داشت، ازدواج نمود. خدیجه نخستین زنی بود که مسلمان شد و به تعبیر پیامبر اکرم، یکی از چهار زن برگزیده خداست، یعنی: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(س). خدیجه همه ثروت خویش را به پیامبر داد تا در راه ترویج اسلام صرف کند. وی پیش از ازدواج با محمد(ص) نیز به مردم بینوا کمک میکرد. حضرت زهرا(س) ثمره ازدواج پیامبر با اوست. حضرت خدیجه، در مکه سه سال پیش از هجرت درگذشت و در قبرستان ابوطالب دفن شد. هنگام وفات، ۶۵ سال داشت. حضرت محمد(ص) در سوگ او اندوهگین شد و پیوسته تا پایان عمر، از وفا و حمایت و خوبیهای خدیجه یاد میکرد[۱].
ازدواج پیامبر با خدیجه
پیامبر اکرم(ص) در یکی از برجستهترین خاندانهای عرب که در مجد و عظمت و سربلندی و آوازه سرآمد دیگران بود، دیده به جهان گشود و نشو و نما کرد و رشد و بالندگی یافت و همه آرزو و آمال زندگی نیز همراه با او نشاط و تازگی به خود گرفت. اراده خدا تعلّق گرفت که محمد(ص) را پرورش داده و مهیا سازد و شایستگی حمل بار مسئولیت رسالت و آگاهی کامل تبلیغ امانت الهی را به او ارزانی دارد. به همین دلیل او را تحت مراقبت ویژهای قرار داد تا زندگی او را بر اساس مقدرات الهی ترسیم نموده و در جهت به دوش کشیدن بار سنگین مسئولیت آخرین رسالت جهانی الهی، متناسب باشد.
پیامبر بیست و پنج ساله که شد ناگزیر میبایست با زنی ازدواج کند که در کمالات انسانی و اهداف بلندش متناسب با او بوده و با وی کاملا هماهنگ باشد. و در جهاد و مبارزه و بذل و بخشش و صبر و بردباری در سطح زندگی وی قرار داشته باشد. رسول خدا(ص) با ویژگیهای برجستهاش میتوانست با هر یک از دختران دلخواه خود از بنی هاشم ازدواج کند، ولی اراده خداوند بر این تعلق گرفت که دل خدیجه را متوجه آن بزرگوار کرده و به او دلبسته گرداند و پیامبر با پذیرش درخواست خدیجه، با او ازدواج نماید.
خدیجه به همسرش محبّتی بیمنّت میورزید، بلکه از او عشق و محبّتی سرشار از سعادت دریافت میکرد، دارایی و ثروتش را بیهیچ منّتی در اختیار او قرار میداد و از او هدایتی برتر از گنجهای زمین برمیگرفت و رسول اکرم(ص) نیز به نوبه خود، به او عشق و محبّتی بیمنّت ابراز میکرد و به وی ارج مینهاد و این عمل، خدیجه را به منزلتی والا ارتقاء بخشید. بلکه رسول خدا(ص) فرمود: اسلام، با شمشیر علی و دارایی خدیجه سرپا شد و تا خدیجه زنده بود رسول اکرم(ص) با زنی ازدواج نکرد.
ماجرای ازدواج حضرت خدیجه(س) با رسول خدا(ص) نقطه عطف مهم و درخشانی در زندگی آن بانوی بزرگ تلقّی میشود. خدیجه(س) از روح استقلال و اعتماد به نفس و آزاد منشانهای برخوردار بود، و با درک و خرد خدادادیاش، بهسان برجستهترین مردان، به بازرگانی و تجارت میپرداخت و از ازدواج با اشراف و بزرگان و ثروتمندانی که به خواستگاری وی آمدند، استنکاف نمود و بیدرنگ به ازدواج با محمد(ص) که مردی تهیدست و یتیم بود، راضی شد، بلکه خود با اشتیاق، به آن حضرت پیشنهاد ازدواج با مهریهای از اموال خود، داد. آنگاه که رسول خدا(ص) تصمیم گرفت با خدیجه دختر خویلد ازدواج کند، ابو طالب با اعضای خاندان خود به اتّفاق جمعی از قریش به خانه عموی خدیجه وارد شدند و ابو طالب آغاز سخن کرد و اظهار داشت: «حمد و سپاس پروردگار این خانه [کعبه] را میسزد که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل مقرر داشت و در حرم امنی جای داد و بر مردم فرمانروایی بخشید و در سرزمینی که بسر میبریم به ما برکت عنایت فرمود.
اینک برادرزاده من - یعنی محمد - فردی است که هیچیک از مردان قریش قابل سنجش با او نیست و با هرکس مقایسه گردد، برتر از او خواهد بود، وی در بین آفریدگان خدا نظیری ندارد، هرچند از مال و ثروت چندانی برخوردار نیست ولی مال و ثروت، همچون سایهای از بین رفتنی است. اکنون، او به خدیجه و خدیجه به وی تمایل دارد و ما به جهت رضایت و دستور او، برای خواستگاری وی نزدت آمدهایم و مهریه خدیجه بر عهده من است و هرگاه مطالبه کردید آن را خواهم پرداخت، به خدای کعبه سوگند: [محمد] از توفیقی بس بزرگ و آیینی فراگیر و اندیشهای کامل برخوردار است».
سپس ابو طالب سکوت کرد و عموی خدیجه که فردی اندیشمند بود به ایراد سخن پرداخت، ولی هنگام سخن گفتن به لکنت زبان افتاد و از پاسخ دادن به ابو طالب ناتوان ماند و از این حادثه مات و مبهوت شد و خدیجه خود، سخن را ادامه داد و خویشتن را به ازدواج رسول خدا(ص) درآورد[۲].
نقل شده خدیجه(س) در امر ازدواجش، به پسر عموی خود ورقه وکالت داد، زمانی که ورقه با شادی و سرور به منزل خدیجه بازگشت، خدیجه به او نگریست و گفت: پسر عمو خوشآمدی، کار را انجام دادی؟ پاسخ داد: آری، بر تو مبارک باد. کارهایت را به من سپردهای و من وکیل توام. اگر خدا بخواهد فردا صبح تو را به ازدواج محمد درخواهم آورد[۳].
وقتی ابو طالب با خواندن خطبه معروف خویش، عقد ازدواج را به انجام رساند، رسول خدا(ص) به پا خاست تا همراه ابو طالب از آنجا خارج شود که خدیجه اظهار داشت: [محمد!] شما میتوانی به منزل خود بیایی، خانه من خانه توست و خود کنیز تو هستم[۴]. رسول اکرم(ص) پس از انجام ازدواج مبارک خویش، به خانه خدیجه منتقل گردید، خانهای که همواره نشانی بارز و زبانی گویا و بیانگر رویدادهای رسالت و جهاد و صبر و شکیبایی و رنج و دشواریهای پیامبر بزرگ اسلام(ص)، بهشمار میآمد.[۵].
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۹۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۴؛ تذکرة الخواص، ص۳۰۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص۶۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۳ ص ۶۵.