بحث علائم و نشانههای ظهور ارتباط بسیار نزدیکی با بحث شرایط ظهور دارد، لذا لازم است این دو واژه تعریف شود تا تفاوت آنها معلوم گردد. شرایط به معنای سببها و زمینهها، به اموری گفته میشود که تحققِ مطلوب و مشروط، به وجود آنها بستگی دارد و تا اینها محقق نشوند، مشروط به وجود نمیآید. یعنی یک نوع رابطه علی و معلولی بین آنها برقرار است. بر این اساس مراد از شرایط ظهور آن دسته از اموری هستند که تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند ظهور نیز واقع نخواهد شد.[۱]
علائم به معنای نشانهها، به اموری گفته میشود که نمایانگر مقصود و مطلوب هستند. به عبارت دیگر نشانه پدیدهای است که با مقصود و مطلوب مرتبط بوده و ضمن آنکه آدمی را به سوی آن راهنمایی میکند، در مسیر بودن و نزدیک شدن به هدف را یادآور میشود. مراد از علائم ظهور آن دسته از حوادثی است که براساس بیان پیشوایان معصوم(ع)، قبل و یا در آستانۀ ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر کدام نوید نزدیک شدن یا وقوع قیام امام مهدی(ع) را میدهد. در نتیجه علائم فقط کاشف از پدیده ظهورند ولی شرایط محقق ظهورند.[۲] از دید علممنطق، رابطه میان علائم ظهور و شرایط ظهور، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا، هر شرط ظهوری، علامت ظهور هست، ولی هر علامت ظهوری، شرط ظهور نیست[۳].
اگر آدمی بداند ظهور منجی مشروط به شرایطی است و واقعاً ظهورش را طالب باشد، حتماً دنبال آن خواهد رفت که شرایط را در حدتوان و آن مقداری که بر دوش اوست فراهم کند، زیرا میداند تحقق مشروط وابسته به تحقق شرط است و تا شرط نباشد مشروط نخواهد بود. پس فایده دانستن شرایط ظهور آن است که انسانها را برای فراهم کردن شرایط به تلاش و جنبش وا میدارد.[۴] و اگر انسان بداند برای ظهور او علائم و نشانههایی است:
رابطۀ ظهور با شرایطش واقعی است یعنی تا آنها نباشند ظهور هم اتفاق نمیافتد؛ حال آنکه علایم، دلالت بر ظهور میکنند و از امکان و نزدیکی وقوع چنین حادثه عظیمی خبر میدهند.[۶] و تفاوت عمده بین این دو مفهوم همین است؛ زیرا معنای شرط در فلسفه آن است که رابطه آن با مشروط، رابطه علت با معلول باشد به طوری که مشروط بدون وجود شرط، هیچگاه موجود نشود. و این همان چیزی است که به طور حتم میتوانیم درباره شرایط ظهور بگوئیم که نبود بعضی از شرایط موجب عدم ظهور است و نبود آنها کار ظهور و تحقق اهداف آن را که گسترش عدالت جهانی باشد مختل میسازد و خواه ناخواه برنامهریزی کامل الهی برای تحقق این منظور ناتمام میماند بنابراین میبایست تمام شرایط ظهور موجود باشد تا تحقق ظهور و پیروزی و موفقیت آن امکان یابد؛ اما نشانه، هیچگونه دخالتی در اصل ظهور ندارد و فقط دلالتی بر ظهور داشته و موجب آگاهی و اطلاع مردم از ظهور میشود.[۷] البته باید توجه داشت بعضی از نشانهها خود جزئی از شرایط هستند، مثلاً وجود دجال و یا قتل نفس زکیه؛ از پیآمدها و نتایج دوران فتنهها و انحرافاتی است که وسیلهای برای آزمایشمردم و یکی از شرایط ظهور است. بنابراین بین این گونه نشانهها و بعضی شرایط ارتباطی محکم و رابطهای لازم همچون ارتباط سبب با مسبب وجود دارد. منتها باید دانست اینگونه موارد همچون نشانهای برای جلب نظر مردم به تحقق ظهور مطرح شده و از این دیدگاه خاص، چیزی جز کاشف بودن از ظهور و دلالت بر آن، مورد نظر نبوده است، اما شرایط ظهور اینگونه نیستند، زیرا نتایج و آثار آنها از نظر مردم شناخته شده نیست و به طور کلی جلب کنندۀ نظر مردم به امر دیگری نیستند.[۸]
علائم ظهور عبارت است از چندین رویداد و حادثه که گاهی نیز به طور پراکنده پدید آمده و تنها ارتباط واقعی که بین آنها و ظهور وجود دارد، این است که همۀ آنها پیش از ظهور تحقق مییابند، و به همین جهت در روایات به عنوان علامت مطرح شدهاند. اما شرایط ظهور به اعتبار برنامهریزی طولانی الهی، با ظهور رابطۀ واقعی داشته و سبب پیدایش آن هستند، چه ظرف وجود آنها پیش از ظهور را در نظر گیریم، و چه ظرف نتیجه دادن آنها را پس از ظهور.[۹]
علامت ظهور، رویدادی عارضی است که طبیعتاً ادامه و گسترش ندارد و هر اندازه به طول انجامد در نهایت دوامی نخواهد داشت؛ بر خلاف شرایط که به طبیعت حال خود مستلزم بقا و تداوم است، و بر طبق برنامهریزی الهی تا هنگام ظهورحضرت آن شرایط پدید آمده میبایست باقی باشد تا نتیجه خود را بدهد و ظهور تحقق یابد.[۱۰] به عبارتی دیگر شرایط ظهور باید مداومت داشته باشند و شرط بقای ظهورند حال آنکه نشانههای ظهور در زمانی خاص رخ میدهند و نه لزوم و نه امکان دارد که آن شرایط در مدت زمانی طولانی واقع شوند و وقوع آنها ادامه یابد.[۱۱]
تمامی علامات پیش از ظهور پدید آمده و از بین میرود؛ لکن شرایط به طور کامل به وجود نمیآیند مگر نزدیک ظهور و یا به هنگام وقوع آن و ممکن نیست از بین بروند و الا لازم میآید شرط از مشروط جدا شده و نتایج با مقدمات ارتباط و پیوستگی نداشته باشند و وقوع چنین چیزی محال است. سِرّ این مطلب در نتایج و آثاری که بر این دو مفهوم مترتب است، نهفته شده است، زیرا علائم با همان خصوصیاتی که دارند نشانههایی هستند که بر وقوع ظهور دلالت میکنند، و کاشف از تحقق آن هستند و وظیفهای که بر آن علائم مترتب است، ممکن است به هنگام ظهور پایان پذیرد و بعد از ظهور بیمعنی خواهند شد، لکن شرایط از آنجا که در ایجاد ظهور مؤثر هستند باید در همان زمان ظهور وجود داشته باشند تا در مجموع، شرط کامل پیروزی باشند؛ زیرا با نبود برخی از شرایط، اصل ظهور منتفی میشود.[۱۲] البته از جهتی دیگر این مورد وجه مشترک بین علائم و شرایط ظهور است زیرا هر دو قبل از ظهورحضرت محقق میشوند، زیرا اگر قبل از تحقق شرایط و نشانههاظهور انجام بگیرد لازم میآید که مشروط پیش از آن که شرطش وجود یابد، تحقق پذیرد... و همچنین علاماتی که درستی آن محرز شده است، دروغ از کار درآید[۱۳]. [۱۴]
شرایط ظهور در برنامهریزی الهی دخیل هستند و میبایست مورد توجه قرار گیرند؛ زیرا فرا رسیدن روز موعود متوقف بر آنها است، انسانیت از نخستین روز پیدایش تا روز ظهور در یک مسیر واحد و در خط برنامهریزیشده الهی برای موفقیت ظهور آماده میشده است، لکن نشانهها هیچگونه دخالتی در این مسیر ندارند بلکه فایدۀ مهم آنها این است که مسلمانها را از وجود آن روز آگاه ساخته و ذهن آنها را برای استقبال از آن روز آماده میسازند.[۱۵]
نشانههای ظهور را میتوان شناسایی کرد و میتوانیم بفهمیم کدام یک از آنها تاکنون موجود شده و کدام یک هنوز موجود نگشته و از آن راه پی برد که آیا ظهور نزدیک است یا هنوز خیلی دور است. اما در مورد شرایط، نمیتوان به تمام شرایط در یک زمان دست یافت و یا آنها را حاصل کرد؛ زیرا برخی از شرایط، وجود تعداد کافی از افراد آزموده و با اخلاص در سطح جهانی بوده و بررسی درست و شناسائی آنها برای اشخاص عادی امکانپذیر نیست و نمیتوانیم بفهمیم آیا این اشخاص به آن درجه از اخلاص لازم رسیدهاند یا نه؟ و در پیدایش تعداد کافی از این اشخاص همیشه شک و تردید داریم. بنابراین حصول این شرط برای جهانیان همواره نامعلوم است تا وقتی که حضرت ظاهر شود؛ در آن هنگام معلوم میشود تمامی شرایط حاصل شده است، و ظهور کاشف از تکمیل شرایط است.[۱۶]
تحقق هم زمان همۀ نشانهها یا گردآمدن آنها در یک زمان ضرورت ندارد، نشانهها میتوانند با فاصلههای بسیار اتفاق افتند و در زمان واحد گرد نیایند، ولی شرایط چنین نیستند؛ در نهایت باید تمام شرایط با هم محقق شوند و در یک زمان اجتماع کنند تا ظهور پدید آید.[۱۷] به عبارتی دیگر لزومی ندارد نشانهها حتماً در یک زمان با یکدیگر واقع شوند بلکه یک نشانه در یک زمان پدید میآید و پایان میپذیرد و نشانهای دیگر در زمانی دیگر. البته گاهی هم به طور تصادف در یک زمان چندین نشانه با هم پدید میآیند. بنابراین نشانهها همچنانکه ارتباط واقعی با یکدیگر ندارند از نظر زمانی هم پراکنده هستند. اما شرایط اینگونه نبوده و میبایست با یکدیگر مرتبط باشند و در آخر کار موجب ظهور شوند و به تدریج ایجاد شده و آنچه که وجود مییابد استمرار داشته و از بین نرود. اینگونه شرایط که جزئی از برنامه کلی الهی هستند بعد از آنکه موجود شوند دیگر امکان ندارد از بین بروند و هرگاه پدید آید همراه و هماهنگ شرط اول است، و به همینگونه شرایط یکی بعد از دیگری با یکدیگر جمع شده تا آخرین لحظه از دورۀ غیبت کبری، آخرین شرط به عنوان جزء اخیر از علت تامه حاصل میشود و در پیِ آن ظهور تحقق مییابد.[۱۸]
علائم قابل شناخت است و معمولا میتوان به وجود آن پی برد؛ ولی تحقق شرایط چندان قابل شناخت نیست و نمیتوان به وجود آن آگاهی حتمی و کامل داشت. چرا که عقل به طور قطع توان احصاء تعداد و مصادیق شرایط را ندارد.[۲۱]
شرایط ظهور با هم ارتباط متقابل و واقعی دارند، حال آنکه ارتباط خاصی میان نشانههای ظهور مشاهده نمیشود[۲۲].
شرایط ظهور باید مداومت داشته باشند و شرط بقای ظهورند، حال آنکه نشانههای ظهور در زمانی خاص رخ میدهند و نه لزوم و نه امکان دارد که آن شرایط در مدت زمانی طولانی واقع شوند و وقوع آنها ادامه یابد[۲۳].
همه شرایط ظهور باید متحقق باشند؛ با آنکه نشانههای ظهور لازم نیست که همهشان رخ بدهند و تنها حدوث علایم حتمی کافی است و بقیه به نزدیکی ظهور دلالت میکنند و اگر پیش از ظهور رخ ندهند، مشکلی در امر ظهور پیش نمیآید[۲۴].
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ر.ک. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج ۲، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲؛ صمدی، قنبرعلی، آخرین منجی، ص ۱۳۶ ـ ۱۴۰؛ حاجی زاده، یدالله، وجه جمع فراگیر شدن ظلم و فساد در آستانه ظهور حضرت حجت با عدم جواز اباحیگری، ص ۲۶۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۵.
↑ر.ک. آصف آگاه، سید محمد رضی، بازشناسی تعریف علائم و شرایط ظهور، ص ۱۶۰ و ۱۶۱؛ حاجی زاده، یدالله، وجه جمع فراگیر شدن ظلم و فساد در آستانه ظهور حضرت حجت با عدم جواز اباحیگری، ص ۲۶۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۵.
↑ر.ک. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج ۲، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲؛ علی زاده، مهدی، نشانههای یار و چکامه انتظار، ص ۱۸ ـ ۲۰؛ محمدی، بهروز، چلچراغ حکمت، ج ۱۰، ص ۴۸
↑ر.ک. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج ۲، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲
↑ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۳۹۹ ـ ۴۹۵؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج ۲، ص ۲۹ ـ ۳۰؛ یوسفیان، مهدی، شرایط ظهور، ص ۱۳ و ۱۴؛ السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۳؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۵۱۸؛ کارگر، رحیم، مهدویت دوران ظهور، ص ۲۳ و ۲۶ و ۳۳ ـ ۳۷؛ کریمی، محمدعلی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۲۵ ـ ۲۷.
↑ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۳۹۹ ـ ۴۹۵؛ علی پور، مهدی، ظهور، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸
↑ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۳۹۹ ـ ۴۹۵؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج ۲، ص ۲۹ ـ ۳۰؛ یوسفیان، مهدی، شرایط ظهور، ص ۱۳ و ۱۴؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۵۱۸؛ کریمی، محمدعلی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۲۵ ـ ۲۷.
↑ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۳۹۹ ـ ۴۹۵؛ آصف آگاه، سید محمد رضی، بازشناسی تعریف علائم و شرایط ظهور، ص ۱۶۰ و ۱۶۱
↑ر.ک. السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۳
↑ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۳۹۹ ـ ۴۹۵؛ علی پور، مهدی، ظهور، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸؛ یوسفیان، مهدی، شرایط ظهور، ص ۱۳ و ۱۴
↑ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص ۳۹۹ ـ ۴۹۵؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج ۲، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲؛ یوسفیان، مهدی، شرایط ظهور، ص ۱۳ و ۱۴
↑ر.ک. علی پور، مهدی، ظهور، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸؛ یوسفیان، مهدی، شرایط ظهور، ص ۱۳ و ۱۴؛ آصف آگاه، سید محمد رضی، بازشناسی تعریف علائم و شرایط ظهور، ص ۱۶۰ و ۱۶۱؛ کارگر، رحیم، مهدویت دوران ظهور، ص ۲۳ و ۲۶ و ۳۳ ـ ۳۷؛ کریمی، محمدعلی، آیا ظهور نزدیک است، ص ۲۵ ـ ۲۷.
↑ر.ک. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۵۱۸؛ پژوهشگران مؤسسۀ آیندۀ روشن، مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۳۷۵؛ آصف آگاه، سید محمد رضی، بازشناسی تعریف علائم و شرایط ظهور، ص ۱۶۰ و ۱۶۱
↑ ر.ک. آصف آگاه، سید محمد رضی، بازشناسی تعریف علائم و شرایط ظهور، ص ۱۶۰ و ۱۶۱
↑ ر.ک. آصف آگاه، سید محمد رضی، بازشناسی تعریف علائم و شرایط ظهور، ص ۱۶۰ و ۱۶۱
↑ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت دوران ظهور، ص ۲۳ و ۲۶ و ۳۳ ـ ۳۷.
↑ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت دوران ظهور، ص ۲۳ و ۲۶ و ۳۳ ـ ۳۷.
↑ر.ک: کارگر، رحیم، مهدویت دوران ظهور، ص ۲۳ و ۲۶ و ۳۳ ـ ۳۷.