برهان تسلسل

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از برهان حیثیات)

تسلسل در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است که وجود آن متوقف به وجود دیگری باشد و در اصطلاح فلسفه، یعنی ترتب و ادامۀ سلسلۀ علت و معلول تا بی‌نهایت. یعنی اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند. متکلمان و فلاسفه از برهان تسلسل در مواضع مختلفی از جمله اثبات خدا، اثبات ضرورت نبوت و امامت و نیز اثبات عصمت نبی و امام، استفاده کرده‌اند. تقریر این برهان در اثبات عصمت امام این است که دلیل نیاز مردم به وجود و نصب امام از جانب خداوند،‌ خطاپذیری مردم است. حال اگر خود امام، معصوم از خطا و معصیت نباشد، خودش نیاز به وجود امام دیگرى دارد و آن امام نیز نیاز به وجود امام دیگر و... که منجر به تسلسل مى‌شود که باطل است.

معناشناسی تسلسل

معنای لغوی

«تسلسل» در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است که وجود آن متوقف به وجود دیگری باشد.

در اصطلاح فلاسفه

تسلسل در اصطلاح فلسفه، یعنی ترتب و ادامۀ سلسلۀ علت و معلول تا بی‌نهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند[۱].

به عبارت دیگر اگر در یک فرایند پیاپی اعلام کنیم که سلسله علت‌ها و معلول‌ها تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد، این سخن قابل پذیرشی نبوده و بر این اساس باید به یک علت نهایی دست یابیم. خداباوران با استفاده از این اصل منطقی و فلسفی به اثبات خدا می‌پردازند که این روش به «برهان تسلسل» شهرت دارد.

اقسام تسلسل

تسلسل به لحاظ امور متسلسل اقسامی دارد:

  1. تسلسل در امور اعتباری که بر حسب اعتبارِ اعتبار کننده است.
  2. تسلسل در حوادث و امور فانی. این دو نوع تسلسل باطل نیستند.
  3. تسلسل در علل و معلول که عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی که هر مرتبتی علت لاحق و معلول سابق خود باشد. این نوع تسلسل باطل و محال است.

دلیل بطلان تسلسل

فلاسفه تسلسلی را محال می‌‏دانند كه حلقات آن دارای ترتب حقيقی و اجتماع در وجود باشند[۲]. به عبارت دیگر تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابراین، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی‌نهایت وجود دارند، لازم می‌‌آید که بی‌نهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بی‌آنکه آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است[۳].

اثبات عصمت امام با برهان تسلسل

متکلمان و فلاسفه از برهان تسلسل در مواضع مختلفی از جمله اثبات خدا، اثبات ضرورت نبوت و امامت و نیز اثبات عصمت نبی و امام، استفاده کرده‌اند.

اثبات عصمت امام

تقریر اول

دلیل ضرورت نصب امامت رفع خطا از امت است و اگر امام معصوم نباشد، باید به امام دیگر مراجعه کرد و اگر او هم معصوم نباشد، رجوع به امام دیگر لازم می‌‌آید و از آنجا که تسلسل، باطل است وجود امام معصوم ضروری خواهد بود. محقق طوسی می‌‌گوید: و امتناع التسلسل یوجب عصمته[۴].

در یک کلام اگر امام اهل خطا و گناه باشد، نیازمند امام دیگری است که در این صورت یا باید به امام معصوم ختم شود که مطلوب ماست یا منجر به تسلسل شود که از نظر عقلا مردود است.

تقریر دوم

علت احتیاج مردم به امام، جلوگیری از ظلم ظالم و معصیت فاسق است، حال اگر صدور ظلم و معصیت از امام امکان داشته باشد، برای جلوگیری از آن، به امام دیگری نیاز خواهد بود و اگر همین گونه پیش برویم، تسلسل محال لازم می‌آید[۵].

تقریر سوم

مرحوم سید مرتضی علم الهدی، برهان امتناع تسلسل را از مهم‌ترین برهان‌های عقلی اثبات عصمت امام دانسته است که دست‌کم هشت بار در آثار خود به آن تمسک کرده و درباره آن می‌گوید: هذا الدليل من آكد ما اعتمد عليه في عصمة الإمام من طريق العقول[۶].

ایشان این برهان را این گونه تقریر می‌کند: «اگر امام معصوم نباشد، دلیل نیاز به او در او نیز وجود دارد و این امر به اثبات شماری نامتناهی از امامان یا یک معصوم می‌انجامد که همین مطلوب است»[۷].

دلیل نیاز به امام در جامعه، از دیدگاه مرحوم سید دو گونه تبیین می‌شود:

الف) دلیل نیاز به امام در جامعه، امکان بروز اشتباه از اعضای جامعه است و لطف اقتضا می‌کند که چنین اشتباهاتی از آنها مرتفع شود و در اینجا محتاج کسی می‌شویم که امکان اشتباه در او نباشد[۸].

اگرچه مرحوم سید، در اینجا مقصود خود را از امکان بروز اشتباه از مردم روشن نکرده است، که آیا مقصود، اشتباه در امور مربوط به دین است یا امور مربوط به غیردین را نیز در برمی‌گیرد، با مراجعه به دیگر عبارت‌های وی روشن می‌شود آنجا که از لطف سخن می‌گوید، مقصودش لطف در از میان برداشتن قبیح و انجام دادن واجبات است؛ مانند آنجا که می‌نویسد: الطريق إلى وجوب الحاجة إلى الإمام... هو كونه لطفا في ارتفاع القبيح و فعل الواجب[۹]. بنابراین می‌توان گفت مقصود ایشان از اشتباهی که به نیاز به امام می‌انجامد، اشتباه در امور مربوط به دین است؛

ب) دلیل نیاز به امام این است که مردم از گناه معصوم نیستند و با وجود امام، از اعمال قبیح دورتر و به ادای واجبات نزدیک‌تر می‌شوند. بنابراین به امام نیازمندیم که ما را در انجام دادن واجبات و ترک محرمات یاری کند[۱۰].

اگر امام مرتکب گناه و اشتباه در دین شود، به امامی دیگر نیاز دارد و اگر او نیز معصوم نباشد، باز به امامی دیگر نیاز دارد و... تسلسل، لازم می‌آید، یا آنکه به امامی برسیم که مرتکب گناه و اشتباه در دین نشود.

با این توضیحات روشن می‌شود که به اعتقاد مرحوم سید، این برهان، افزون بر اثبات عصمت امام از اشتباه در معارف دین، عصمت امام از گناه را نیز ثابت می‌کند[۱۱].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. نک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش‏ فلسفه، ج ‏۲، ص۸۰، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۶ هـ ش.
  2. نک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش‏ فلسفه، ج ‏۲، ص۸۰، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۶ هـ ش.
  3. ولایی عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۷۴.
  4. ر.ک: کشف المراد، ص۱۸۴. و ر. ک: الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۰ و فاضل مقداد، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۳۲ و امامت پژوهی، ص۱۵۸.
  5. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۳۱۹ - ۳۶۴.
  6. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹.
  7. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۲۴. نیز ر. ک: همان، ج۲، ص۲۹۴؛ ج۳، ص۲۰؛ همو، جمل العلم و العمل، ص۴۲؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، ۲۹۶-۲۹۵، ۳۱۹-۳۲۰؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۶.
  8. فاما الذي يدل على وجوب العصمة له من طريق العقل فهو انا قد بينا وجوب حاجة الامة الى الامام و وجدنا هذه الحاجة تثبت عند جواز الغلط عليهم و انتفاء العصمة عنهم لما بيناه من لزومها لكل من كان بهذه الصفة و ينتفي بانتفاء جواز الغلط بدلالة انهم لو كانوا باجمعهم معصومين لا يجوز الخطاء عليهم لما احتاجوا الى امام يكون لطفا لهم في ارتفاع الخطاء وكذلك لما كان الانبياء معصومين لم يحتاجوا إلى الروساء و الائمة فثبت ان جهة الحاجة هي جواز الخطاء؛ سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۴۳۰.
  9. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۴.
  10. أن الإمام إنما احتيج إليه لجهة معلومة و هي أن يكون المكلفون عند وجوده أبعد من فعل القبيح و أقرب من فعل الواجب على ما دللنا عليه في غير موضع فلو جازت عليه الكبائر لكانت علة الحاجة إليه ثابتة فيه؛ سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۲۲. نیز ر. ک: همو، جمال العلم و العمل، ص۴۱.
  11. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۲۶.