برید بن معاویه عجلی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

برید بن معاویة[۱]، در سند بیست ودو روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب‌های الکافی، تفسیر العیاشی، بصائر الدرجات و... آمده است؛ برای نمونه:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ اَلْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالُوا جَمِيعاً قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ كَانَتِ اَلْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ اَلْفَرِيضَةِ اَلْأُخْرَى وَ كَانَتِ اَلْوَلاَيَةُ آخِرَ اَلْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي[۲] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ اَلْفَرَائِضَ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

برید بن معاویه ابو القاسم العجلی، از راویان معروف امامی است که جایگاه بلندی نزد ائمه(ع) دارد و در اسناد روایات فراوانی قرار گرفته و دارای یک اثر علمی است که نجاشی به گزارش از ابن الغضائری با تعبیر "له كتاب"[۵] از آن یاد کرده است.

امام صادق(ع) وی را از نجباء، مخبتین[۶]، أمناء بالله علی حلالِه و حرامه و احیاگر احادیث پدرش معرفی کرده است[۷].

یادآوری: شمار اندک روایت از امام صادق(ع) در نکوهش برید بن معاویه و مانند وی، نظیر زراره، با هدف دور کردن خطر از آنان و حفظ جانشان رسیده است، از این رو این روایات بر تقیه حمل می‌شوند[۸]، دلیلش این روایت صحیح السّند است:

«حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي يُونُسُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ. وَ مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ وَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ اَلْحَسَنِ، قَالاَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ اِبْنَيْهِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ، قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ): اِقْرَأْ مِنِّي عَلَى وَالِدِكَ اَلسَّلاَمَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّي إِنَّمَا أَعِيبُكَ دِفَاعاً مِنِّي عَنْكَ، فَإِنَّ اَلنَّاسَ وَ اَلْعَدُوَّ يُسَارِعُونَ إِلَى كُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَكَانَهُ لِإِدْخَالِ اَلْأَذَى فِي مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ يَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ يَرَوْنَ إِدْخَالَ اَلْأَذَى عَلَيْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ يَحْمَدُونَ كُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِيبُكَ لِأَنَّكَ رَجُلٌ اِشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَيْلِكَ إِلَيْنَا، وَ أَنْتَ فِي ذَلِكَ مَذْمُومٌ عِنْدَ اَلنَّاسِ غَيْرُ مَحْمُودِ اَلْأَثَرِ لِمَوَدَّتِكَ لَنَا وَ بِمَيْلِكَ إِلَيْنَا، فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَعِيبَكَ لِيَحْمَدُوا أَمْرَكَ فِي اَلدِّينِ بِعَيْبِكَ وَ نَقْصِكَ، وَ يَكُونَ بِذَلِكَ مِنَّا دَافِعَ شَرِّهِمْ عَنْكَ، يَقُولُ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ: ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا[۹]...»[۱۰].


آیت‌الله خویی پس از گزارش این روایت می‌نویسد: "وهذه الصحيحة صريحة للدلالة على أن الصادق(ع) إذا صدر منه عيب أو نقص بالنسبة إلى زرارة و أضرابه فهو من باب التقية وحفظ نفوسهم"[۱۱].

علامه حلّی درباره برید بن معاویه می‌نویسد: "روى عن الباقر والصادق(ع) وله منزلة عظيمة عندهما وعند الجمهور أیضاً. وقد ذكره أبو الحسن الدارقطني[۱۲] في المختلف والمؤتلف[۱۳] وذكر أنه يروي عن إسماعيل بن رجاء، عن أبيه، عن أبي سعيد، عن النبي(ص) حديث خاصف النّعل"[۱۴]و[۱۵].

ابن حجر عسقلانی از رجالیان سرشناس سنّی نیز می‌نویسد: "بريد بن معاوية بن أبي حكيم، واسمه حاتم العجلي يکنى أبا القاسم، قال ابن النجاشي: وجه من وجوه الشيعة وفقيه له محل عند الأئمة روى عنه علي بن عقبة ابن خالد الأسدي وجميل بن صالح وعلي بن ریاب وغيرهم وروى هو عن إسماعيل ابن رجاء وأبي جعفر الباقر وجعفر الصادق؛ وذكر ابن عقدة عن علي بن الحسن بن فضّالة أنه مات سنة خمسين ومائة؛ وذكر سعد بن عبدالله القمي بسند له إلى جعفر الصادق أنه قال: أوتاد الأرض أربعة فذكره منهم وزرارة ابن أعین ويقال: إنه كان يقول بالإستطاعة[۱۶] كما يقول زرارة"[۱۷].[۱۸]

طبقه راوی

برقی[۱۹] و شیخ طوسی[۲۰]، برید بن معاویه را از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) برشمردند و به تصریح نجاشی وی از این دو امام بزرگوار نیز روایت کرده است[۲۱]؛ مؤیدش روایات فراوان برید بن معاویه از این دو امام(ع) است[۲۲].

آیت‌الله بروجردی وی را از طبقه چهارم یا پنجم راویان برشمرده است[۲۳].[۲۴]

تاریخ وفات برید بن معاویه

تاریخ ولادت برید بن معاویه مشخص نیست؛ ولی درباره تاریخ وفاتش نجاشی نوشته که در زمان امام صادق(ع) از دنیا رفته و سپس از ابن فضّال وفات برید بن معاویه را سال ۱۵۰ هجری قمری گزارش کرده است[۲۵].

بعضی از رجالیان، عبارت یاد شده را نوعی تناقض در کلام نجاشی پنداشتند؛ زیرا وفات در زمان حیات امام صادق(ع) با سال ۱۵۰ هجری قمری هماهنگ نیست؛ زیرا امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری قمری به شهادت رسیده است.

بعضی در پاسخ به اشکال مذکور گفته‌اند که قول نخست، درایت و اجتهاد نجاشی و نظر دوم، حکایت دیدگاه ابن فضّال است و درایت نجاشی با روایت از ابن فضّال تنافی ندارد[۲۶].

اختلاف است که کدام یک از دو قول یادشده صحیح است: علامه شوشتری به سه دلیل، نظر ابن فضّال را ترجیح داده است:

  1. ابن فضّال از نجاشی به دوره برید بن معاویه نزدیک‌تر است.
  2. ابن فضّال از نجاشی اعرف است.
  3. روایت کسانی از برید بن معاویه که دوران امام صادق(ع) را ادراک نکردند؛ مانند ابن أبی عمیر، صفوان بن یحیی و یونس بن عبدالرحمن.

علامه شوشتری سپس می‌افزاید نجاشی که وفات برید بن معاویه را زمان امام صادق(ع) دانسته، از عبارت کشی برداشت کرده است؛ زیرا کشی، برید بن معاویه را از فقهای اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) شمرده؛ نه از اصحاب امام کاظم(ع) و امام صادق(ع) هم در سال ۱۴۸ هجری قمری به شهادت رسیده است؛ اما اگر تاریخ وفات برید بن معاویه را سال ۱۵۰ هجری قمری بدانیم، بایستی وی امام کاظم(ع) را ادراک و از آن حضرت روایت کرده باشد و این سخنی نادرست است، درحالی که این برداشت نجاشی از عبارت کشی صحیح نیست؛ زیرا عدم ادراک و عدم روایت از یک معصوم(ع) اعم از این است که در دوره آن حضرت نبوده؛ یا بوده ولی محضر آن حضرت را ادراک نکرده تا روایت کند؛ یا اندکی از دوران آن حضرت را ادراک کرده و در آن مدت کم، برای گزارش روایت توفیق پیدا نکرده است[۲۷].

آیت‌الله خویی، نظر نجاشی را ترجیح داده و در نقد دیدگاه تستری روایت ابن أبی عمیر و صفوان از برید بن معاویه را دارای اشکال دانسته و نوشته که در سند روایت ابن أبی عمیر و صفوان از برید نام او به صورت مطلق آمده و معلوم نیست که مراد برید بن معاویه باشد[۲۸].

آیت‌الله خویی درباره روایت یونس بن عبدالرحمن از برید بن معاویه سخنی نگفته است.[۲۹]

تحقیق

اولاً گرچه چند راوی با عنوان برید در رجال الطوسی ذکر شده است؛ مانند برید بن اسماعیل الطائی[۳۰]، برید مولی عبدالرحمن القصیر[۳۱]، برید الکناسی[۳۲] لکن عنوان برید در اسناد روایات، به برید بن معاویه انصراف دارد؛ زیرا روایتی از دیگران گزارش نشده است.

ثانیاً در بعضی اسناد، ابن أبی عمیر از برید با عنوان برید بن معاویه[۳۳] روایت کرده؛ همچنین یونس بن عبدالرحمن از برید با عنوان برید العجلی حدیث کرده است[۳۴] و مراد از برید العجلی، برید بن معاویه است، چنانکه روایت صفوان از برید[۳۵] مطلق است؛ ولی مقصود از آن با ملاحظه طبقه، برید بن معاویه است.

جالب است که آیت الله خویی در عنوان برید، صفوان را از راویان او و در پایان مراد از عنوان برید در اسناد روایات را برید بن معاویه می‌خواند و می‌افزاید که شرح حالش را در آینده بیان می‌کند[۳۶].

بر این اساس، نظر محقق تستری در سال وفات برید بن معاویه درست است.[۳۷]

استادان و شاگردان راوی

بیشترین روایات برید بن معاویه از امام باقر و امام صادق(ع) بی‌واسطه است، هرچند در اسناد روایات از محمد بن مسلم[۳۸] نیز روایت نقل کرده، چنان که راویان بسیاری از او حدیث گزارش کرده‌اند که از شاگردان حدیثی وی به شمار می‌روند؛ مانند عمر بن أذینه، عبدالله بن حماد، القاسم بن عروة، یحیی الحلبی، درست بن أبی منصور، حریز، جمیل بن صالح، ابن بکیر، الحارث بن محمد بن الأحول، علی بن عقبة، هارون بن مسلم، ربعی بن عبدالله، علی بن رئاب، ثعلبة بن میمون و داوود بن أبی یزید[۳۹].[۴۰]

جایگاه حدیثی راوی

رجالیانی پیشین، همچون کشّی، نجاشی و شیخ طوسی و رجالیانی پسین، از برید بن معاویه به بزرگی یاد کرده و او را فقیه، امین، صادق و معتمد همه و از برجستگان اصحاب ائمه(ع) و دارای جایگاهی رفیع نزد آن بزرگواران معرفی کرده‌اند و افزون بر آن، وی را از اصحاب اجماع به شمار آوردند؛ نمونه‌ها:

  1. کشی: "إنه ممن اتفقت العصابة على تصديقه وممن انقادوا له بالفقه"[۴۱].
  2. نجاشی: "وجه من وجوه أصحابنا، وفقیه أيضاً، له محل عند الأئمة"[۴۲].
  3. ابن داود: "هو أحد الخمسة المخبتين الذين اتفقت العصابة على توثيقهم وفقههم"[۴۳].[۴۴]

جایگاه برید بن معاویه نزد اهل سنّت

علامه حلی در ایضاح الاشتباه ذیل عنوان برید بن معاویه می‌نویسد: "روى عن الباقر والصادق(ع) وله منزلة عظيمة عندهما وعند الجمهور أيضاً وقد ذكره أبو الحسن الدارقطني في المختلف والمؤتلف[۴۵]، وذكر أنه يروي عن إسماعيل بن رجاء عن أبيه عن أبي سعيد عن النبي(ص) حديث خاصف النعل"[۴۶].

یادآوری: حدیث خاصف النعل درباره فضائل حضرت علی(ع) است که به گفته دارقطنی، برید بن معاویه آن را روایت کرده است.

علامه تستری می‌نویسد که مقصود دارقطنی این است که حدیث خاصف النعل فقط از طریق امامیه گزارش شده، درحالی که از طریق اهل سنت نیز روایت شده است[۴۷].

ابن ماکولا در عنوان برید چنین نوشته است: "وبريد بن معاوية العجلي، كوفي عن إسماعيل بن رجاء، عن أبيه، عن أبي سعيد، حديث خاصف النعل، روى عنه أحمد بن حماد الحمداني"[۴۸].

ابن شهر آشوب می‌نویسد: "وروى ابن بطّة في الإبانة حديث خاصف النعل بسبعة طرق"[۴۹].

شیخ الشریعه اصفهانی درباره طرق و منابع گزارش حدیث خاصف النعل در میان اهل سنت می‌نگارد: ثم إن حديث خاصف النعل من الأحاديث المستفيضة التي أوردها جماعة لا تحصي في كتبهم، كالحاكم في المستدرك، والنسائي في الخصائص وابن أبي شيبة في المصنف، وأحمد بن حنبل في المسند، وأبو يعلي في مسنده وابن حبان في صحيحه، وأبو نعيم في الحلية، والضياء المقدسي في المختارة والذهبي في المعجم المختصر، والمحب الطبري في الرياض النضرة، وذخائر العقبي و ابن مندة في كتاب الصحابة، وابن الأثير في أسد الغابة، و السيوطي في جمع الجوامع، وعلي المتقي في كنز العمال، وغيرهم في غيرها[۵۰].[۵۱]

متن حدیث خاصف النعل

«رَوَى اَلشَّعْبِيُّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ مَسْعُودٍ اَلْعَبْدِيِّ قَالَ: كُنْتُ بِمَكَّةَ مَعَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلزُّبَيْرِ وَ طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرِ فَأَرْسَلاَ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلزُّبَيْرِ فَأَتَاهُمَا وَ أَنَا مَعَهُ فَقَالاَ لَهُ إِنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً وَ إِنَّا نَخَافُ أَنْ يُنْقَضَ أَمْرُ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنْ رَأَتْ عَائِشَةُ أَنْ تَخْرُجَ مَعَنَا لَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ يَرْتُقَ بِهَا فَتْقاً وَ يَشْعَبَ بِهَا صَدْعاً قَالَ فَخَرَجْنَا نَمْشِي حَتَّى اِنْتَهَيْنَا إِلَيْهَا فَدَخَلَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلزُّبَيْرِ مَعَهَا فِي سِتْرِهَا فَجَلَسْتُ عَلَى اَلْبَابِ فَأَبْلَغَهَا مَا أَرْسَلاَهُ بِهِ فَقَالَتْ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَللَّهِ مَا أُمِرْتُ بِالْخُرُوجِ وَ مَا يَحْضُرُنِي مِنْ أُمَّهَاتِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلاَّ أُمُّ سَلَمَةَ فَإِنْ خَرَجَتْ خَرَجْتُ مَعَهَا فَرَجَعَ إِلَيْهِمَا فَبَلَّغَهُمَا ذَلِكَ فَقَالاَ اِرْجِعْ إِلَيْهَا فَلْتَأْتِهَا فَهِيَ أَثْقَلُ عَلَيْهَا مِنَّا فَرَجَعَ إِلَيْهَا فَبَلَّغَهَا فَأَقْبَلَتْ حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ لَهَا أُمُّ سَلَمَةَ مَرْحَباً بِعَائِشَةَ وَ اَللَّهِ مَا كُنْتِ لِي بِزَوَّارَةٍ فَمَا بَدَا لَكِ قَالَتْ قَدِمَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَيْرُ فَخَبَرَا أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً قَالَ فَصَرَخَتْ أُمُّ سَلَمَةَ صَرْخَةً أَسْمَعَتْ مَنْ فِي اَلدَّارِ فَقَالَتْ يَا عَائِشَةُ أَنْتِ بِالْأَمْسِ تَشْهَدِينَ عَلَيْهِ بِالْكُفْرِ وَ هُوَ اَلْيَوْمَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ مَظْلُوماً فَمَا تُرِيدِينَ قَالَتْ تَخْرُجِينَ مَعَنَا فَلَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِخُرُوجِنَا أَمْرَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ يَا عَائِشَةُ أَ تَخْرُجِينَ وَ قَدْ سَمِعْتِ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا سَمِعْنَا نَشَدْتُكِ بِاللَّهِ يَا عَائِشَةُ اَلَّذِي يَعْلَمُ صِدْقَكِ إِنْ صَدَقْتِ أَ تَذْكُرِينَ يَوْماً يَوْمَكِ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ فَصَنَعْتُ حَرِيرَةً فِي بَيْتِي فَأَتَيْتُهُ بِهَا وَ هُوَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ وَ اَللَّهِ لاَ تَذْهَبُ اَللَّيَالِي وَ اَلْأَيَّامُ حَتَّى تَتَنَابَحَ كِلاَبُ مَاءٍ بِالْعِرَاقِ يُقَالُ لَهُ اَلْحَوْأَبُ اِمْرَأَةً مِنْ نِسَائِي فِي فِئَةٍ بَاغِيَةٍ فَسَقَطَ اَلْإِنَاءُ مِنْ يَدِي فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ مَا لَكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَلاَ يَسْقُطُ اَلْإِنَاءُ مِنْ يَدِي وَ أَنْتَ تَقُولُ مَا تَقُولُ مَا يُؤْمِنُنِي أَنْ يَكُونَ أَنَا هِيَ فَضَحِكْتِ أَنْتِ فَالْتَفَتَ إِلَيْكِ فَقَالَ بِمَا تَضْحَكِينَ يَا حَمْرَاءَ اَلسَّاقَيْنِ إِنِّي أَحْسَبُكِ هِيَ وَ نَشَدْتُكِ بِاللَّهِ يَا عَائِشَةُ أَ تَذْكُرِينَ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِنَا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ مَكَانِ كَذَا وَ كَذَا وَ هُوَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُحَدِّثُنَا فَأَدْخَلْتِ جَمَلَكِ فَحَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَرَفَعَ مِقْرَعَةً كَانَتْ عِنْدَهُ يَضْرِبُ بِهَا وَجْهَ جَمَلِكِ وَ قَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ مَا يَوْمُهُ مِنْكِ بِوَاحِدٍ وَ لاَ بَلِيَّتُهُ مِنْكِ بِوَاحِدَةٍ أَمَا إِنَّهُ لاَ يُبْغِضُهُ إِلاَّ مُنَافِقٌ كَذَّابٌ وَ أَنْشُدُكِ بِاللَّهِ أَ تَذْكُرِينَ مَرَضَ رَسُولِ اَللَّهِ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ فَأَتَاهُ أَبُوكِ يَعُودُهُ وَ مَعَهُ عُمَرُ وَ قَدْ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَتَعَاهَدُ ثَوْبَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَعْلَهُ وَ خُفَّهُ وَ يُصْلِحُ مَا وَهَى مِنْهَا فَدَخَلَ قَبْلَ ذَلِكِ فَأَخَذَ نَعْلَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ هِيَ حَضْرَمِيَّةٌ وَ هُوَ يَخْصِفُهَا خَلْفَ اَلْبَيْتِ فَاسْتَأْذَنَا عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُمَا فَقَالاَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتَ فَقَالَ أَصْبَحْتُ أَحْمَدُ اَللَّهَ قَالاَ مَا بُدٌّ مِنَ اَلْمَوْتِ قَالَ أَجَلْ لاَ بُدَّ مِنْهُ قَالاَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَهَلِ اِسْتَخْلَفْتَ أَحَداً قَالَ مَا خَلِيفَتِي فِيكُمْ إِلاَّ خَاصِفُ اَلنَّعْلِ فَخَرَجَا فَمَرَّا عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كُلُّ ذَلِكِ تَعْرِفِينَهُ يَا عَائِشَةُ وَ تَشْهَدِينَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ يَا عَائِشَةُ أَنَا أَخْرُجُ عَلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ اَلَّذِي سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَرَجَعَتْ عَائِشَةُ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ قَالَتْ يَا اِبْنَ اَلزُّبَيْرِ أَبْلِغْهُمَا أَنِّي لَسْتُ بِخَارِجَةٍ بَعْدَ اَلَّذِي سَمِعْتُهُ مِنْ أُمِّ سَلَمَةَ فَرَجَعَ فَبَلَّغَهُمَا قَالَ فَمَا اِنْتَصَفَ اَللَّيْلُ حَتَّى سَمِعْنَا رُغَاءَ إِبِلِهَا تَرْتَحِلُ فَارْتَحَلَتْ مَعَهُمَا»

"ومن العجائب أن يكون مثل هذا الخبر الذي يتضمن النص بالخلافة، وكل فضيلة غريبة موجودة في الكتب للمخالفين وفيما يصححونه من روايتهم ويصنفونه من سيرتهم ولا يتبعونه، لكن القوم رووا ما سمعوا، وأودعوا كتبهم ما حفظوا ونقلوا ولم يتخیروا ويتبينوا ما وافق مذهبهم دون ما خالفهم، وهكذا يفعل المسترسل المستسلم للحق[۵۲].[۵۳]

برید العجلی

برید العجلی[۵۴]، در سند شانزده روایت تفسیر کنز الدقائق یاد شده است که از کتاب‌های تفسیر القمی، بصائر الدرجات، الکافی، مجمع البیان، تفسیر العیاشی و تأویل الآیات الظاهرة نقل شده است؛ برای نمونه:

«اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ اِبْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ اَلْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ[۵۵] قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ اَلْأَوَّلُ إِلَى اَلْإِمَامِ اَلَّذِي بَعْدَهُ اَلْكُتُبَ وَ اَلْعِلْمَ وَ اَلسِّلاَحَ ﴿وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ اَلَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵۶] إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى اَلرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ كَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلاَةِ اَلْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ اَلَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۵۷].[۵۸]

شرح حال راوی

مراد از عنوان یاد شده، برید بن معاویة العجلی است، چنان که کشی ذیل عنوان برید بن معاویة و ذکر سخن نورانی امام صادق(ع) است که درباره اصحاب پدر بزرگوارش امام باقر(ع) چنین فرمود: "إن أصحاب أبي(ع) كانوا زيناً أحياء وأمواتاً، هؤلاء القوامون بالقسط، هؤلاء القوالون بالصدق، هؤلاء ﴿السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ[۵۹] می‌نویسد: "أعني زرارة ومحمد بن مسلم ومنهم ليث المرادي وبريد العجلي[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۱۴ و ۱۷؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۳۸، ح۴۳۲ - ۴۳۸؛ رجال النجاشی، ص۱۱۲، ش۲۸۷؛ رجال الطوسی، ص۱۲۸، ش۱۲۹۸ و ص۱۷۱، ش۲۰۰۸؛ إیضاح الإشتباه، ص۱۲۰، ش۱۱۱؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۷، ش۱؛ التحریر الطاووسی، ص۸۹، ش۶۰؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۶۷، ش۶۸۱؛ جامع الرواة، ج۲، ص۳۴؛ إکلیل المنهج، ص۱۴۴، ش۱۶۷؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۹۵؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۳۳، ش۴۳۶؛ طرائف المقال، ج۲، ص۱۰، ش۶۶۰۲؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۲۹۶؛ تنقیح المقال، ج۱۲، ص۱۲۲، ش۲۹۵۵؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۵۵۸؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۷، ش۲۰۷۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۹۵، ش۱۶۸۱؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۲۷۶، ش۱۰۷۳. ب. منابع سنّی: المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۱۷۲؛ إکمال الکمال، ج۱، ص۲۲۸.
  2. امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم سوره مائده، آیه ۳.
  3. اشاره است به آیات شریف ﴿وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ و فروتنان را نوید ده * همان کسان که چون از خداوند یاد شود دل‌هاشان بیمناک می‌شود و بر هر چه به آنها رسد شکیبایند و برپادارندگان نمازند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم می‌بخشند سوره حج، آیه ۳۴-۳۵.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 481-482.
  5. تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۲ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴.
  6. رجال النجاشی، ص۱۱۲، ش۲۸۷.
  7. ر.ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۳۶ - ۱۳۷ و ۱۷۰: «حدثنی حمدویة بن نصیر، قال: حدثنا یعقوب بن یزید، عن محمد بن أبی عمیر، عن جمیل بن دراج، قال: سمعت أبا عبد الله(ع) یقول: بشر المخبتین بالجنة: برید بن معاویة العجلی و أبا بصیر لیث بن البختری المرادی و محمد بن مسلم و زرارة، أربعة نجباء أمناء الله علی حلاله وحرامه، لولا هؤلاء انقطعت آثار النبوة و اندرست؛ حدثنی حمدویة، قال: حدثنی یعقوب بن یزید، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن سلیمان بن خالد الأقطع، قال: سمعت أبا عبد الله(ع) یقول: ما أجد أحدا أحیا ذکرنا و أحادیث أبی إلا زرارة و أبو بصیر، لیث المرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویة العجلی، ولولا هؤلاء ما کان أحد یستنبط هذا، هؤلاء حفّاظ الدین و أمناء أبی علی حلال الله و حرامه، وهم السابقون إلینا فی الدنیا و السابقون إلینا فی الآخرة». سندهای هر دو روایت صحیح هستند: هاتان الروایتان صحیحتان. (ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۴۶).
  8. ابوعلی حائری می‌نویسد: و فیه بعض الذم أیضاً ولا یخلو سنده من شیء و یمکن أن یکون الوجه الشفقة علیهم و الترغیب لهم فی الإحتیاط فی الفتوی، و الإخفاء عن أهل الخلاف و الترهیب عن خلاف ذلک. (منتهی المقال، ج۲، ص۱۳۵).
  9. امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت سوره کهف، آیه ۷۹.
  10. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۳۸ - ۱۳۹، ح۲۲۱.
  11. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۹۹، ش۱۶۸۱.
  12. علی بن عمر بن أحمد بن مهدی بن مسعود بن نعمان بغدادی (۳۰۶ – ۳۸۵ هق) معروف به دارقطنی - قطن، نام محله‌ای در شهر بغداد است- از محدثان و بزرگان اهل سنت که آثار متعددی در علوم مختلف دارد؛ مانند کتاب المؤتلف و المختلف. (سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۴۴۹، ش۳۳۲).
  13. ر.ک: المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۱۷۲.
  14. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۵۴: « أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی، أنا أبو الحسین عاصم بن الحسن، أنا أبو عمر الفارسی، أنا أبو العباس بن عقدة، نا یعقوب بن یوسف بن زیاد، نا أحمد بن حماد الهمدانی، نا فطر بن خلیفة و یزید (مصحف برید) بن معاویة العجلی، عن إسماعیل بن رجاء، عن أبیه، عن أبی سعید الخدری، قال: خرج إلینا رسول الله(ص) و قد انقطع شسع نعله فدفعها إلی علی یصلحها ثم جلس و جلسنا حوله کأنما علی رؤوسنا الطیر، فقال: إن منکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلت علی تنزیله. فقال أبو بکر: أنا هو یا رسول الله! قال: لا. فقال عمر: أنا هو یا رسول الله! قال: لا ولکنه خاصف النعل. قال: فأتینا علیا نبشره بذلک فکأنه لم یرفع به رأسا کأنه قد سمعه قبل»؛ إکمال الکمال، ج۱، ص۲۲۷: أما برید بضم الباء و فتح الراء فهو... و برید بن معاویة العجلی، کوفی عن إسماعیل بن رجاء، عن أبیه، عن أبی سعید، حدیث خاصف النعل.
  15. إیضاح الإشتباه، ص۱۲۱.
  16. مراد از استطاعت قول به تفوض در مقابل قول به جبر است که هر دو در مکتب اهل بیت(ع) رد شده‌اند و هدف ابن حجر از متهم ساختن برید بن معاویه و زراره که از برجستگان شاگردان امام باقر و امام صادق(ع) هستند، تضعیف حدیث خاصف النّعل و مانند آن است.
  17. لسان المیزان، ج۲، ص۱۰، ش۳۱.
  18. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 482-486.
  19. ر.ک: رجال البرقی، ص۱۴ و ۱۷.
  20. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۲۸، ش۱۲۹۸ و ص۱۷۱، ش۲۰۰۸.
  21. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۱۲، ش۲۸۷.
  22. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۸۰، (ح ۸) و ص۱۸۳، (ح ۱۸۲)؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۱۳، ح۳۴۲؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۴، ح۱؛ و....
  23. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال التهذیب، ص۱۵۴، طبقات رجال الکافی، ص۷۷).
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 486.
  25. رجال النجاشی، ص۱۱۲، ش۲۸۷: مات فی حیاة أبی عبدالله(ع)... قال لنا علی بن الحسن بن فضّال: مات برید بن معاویة سنة مائة و خمسین.
  26. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۹۵؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۲۹۷.
  27. قاموس الرجال، ج۲، ص۲۸۲، ش۱۰۷۳: فالظاهر أصحیة قول ابن فضّال، لکونه أعرف و أقرب عصرا، و لروایة صفوان و ابن أبی عمیر و یونس عنه، و هم لم یدرکوا الصادق(ع)... و الظاهر أن الذی غر النجاشی أنه رأی أن الکشی إنما عده فی فقهاء أصحاب الباقر و الصادق(ع) دون الکاظم(ع) إلا أن ذلک أعم، فلعله لقلة عیشه فی عصره، أو لم یدرک حضوره حتی یروی عنه.
  28. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۹۵، ش۱۶۸۱.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 487-489.
  30. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۷۱، ش۲۰۱۱.
  31. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۷۱، ش۲۰۱۰.
  32. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۷۱، ش۲۰۰۹. در اسناد بعضی روایات قرار گرفته؛ لکن عنوان برید مصحّف یزید است و یزید الکناس است. (ر.ک: الکافی (ط - دار الحدیث)، ج۱۰، ص۸۱۳، ش۹۷۸۷).
  33. بصائر الدرجات، ص۲۳۶: «حدثنا محمد بن الحسین و یعقوب بن یزید، عن ابن أبی عمیر، عن برید بن معاویة، قال: قلت لأبی جعفر(ع)... قال: إیانا عنی وعلی أولنا و أفضلنا...».
  34. الکافی، ج۲، ص۳۹۷، ح۱: «علی بن إبراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن برید العجلی، عن أبی جعفر(ع) قال: سألته عن أدنی ما یکون العبد به مشرکا، قال: فقال: من قال للنواة: إنها حصاة و للحصاة: إنها نواة ثم دان به».
  35. الکافی، ج۶، ص۴۴۷، ح۷: «أبو علی الأشعری عن محمد بن عبدالجبار، عن صفوان، عن برید، عن مالک بن أعین، قال: دخلت علی أبی جعفر(ع) و علیه ملحفة سمراء جدیدة، شدید الحمرة...».
  36. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۹۲، ش۱۶۷۳.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 489-490.
  38. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۵۲۱.
  39. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۴۰، ج۳، ص۳۶، ۳۱۲ و ۵۲۱؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۴، (ح ۱) و ص۴۰۴، (ح۳)، ج۲، ص۷۱، (ح ۲) و ص۶۴۹، (ح۴)، ج۴، ص۲۸۳، (ح ۲)، ج۵، ص۳۲۷، (ح۲)، ص۳۳۶، (ح۱) و ص۴۸۷، (ح ۶)، ج۶، ص۱۸۵، (ح۸) و ص۲۰۹، (ح۱).
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 490.
  41. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۷، ش۱.
  42. رجال النجاشی، ص۱۱۲، ش۲۸۷.
  43. الرجال (ابن داود)، ص۶۶، ش۲۲۹.
  44. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 491.
  45. ر.ک: المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۱۷۲.
  46. إیضاح الإشتباه، ص۱۲۱، ش۱۱۱.
  47. قاموس الرجال، ج۲، ص۲۸۴: و کأن الدارقطنی أراد أن یقول: إن الأصل فی روایة ذاک الخبر الإمامیة، مع أنه ورد من طرقهم.
  48. إکمال الکمال، ج۱، ص۲۲۸.
  49. مناقب آل ابی طالب (ابن شهر آشوب)، ج۲، ص۲۴۴.
  50. القول الصراح فی البخاری و صحیحه الجامع، ص۲۱۷.
  51. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 491-493.
  52. رسائل الشریف المرتضی (سید مرتضی)، ص۶۶ - ۶۸.
  53. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 493-495.
  54. نام کامل راوی برید بن معاویة العجلی است.
  55. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  56. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید » سوره نساء، آیه ۵۹.
  57. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۴۹ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۲۷۶، ح۱.
  58. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 496.
  59. و (سوم) پیشتازان پیشتاز * آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۱.
  60. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۳۹، ضمن ح۴۳۳.
  61. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 497.