تجددطلبی
مقدمه
تجددطلبی در مشرق زمین مفهومی وارداتی است که از اندیشههای غربی اقتباس شده و مثل بسیاری از مفاهیم، بدون در نظر گرفتن یا با کم توجهی به شرایط و مقتضیات زمان و مکان و فرهنگ جامعه مقصد با نظریهپردازیهای منتج از الگوهای غربی پیاده شده است. بنابراین مطالعه آثار و پیامدهای مثبت و منفی و کوتاه و بلند مدت آن بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... در کشورهایی مانند ایران از منظر علوم اجتماعی کاری بس مهم و مشکل است. ریشه تاریخی تجددطلبی به عصر روشنگری اروپا بازمیگردد. تغییراتی که در جامعه فئودال صورت میگیرد، به تبیین این اندیشه دامن میزند. در این دوران فرایندهای ملتسازی شکل میگیرد و مفاهیمی مثل «رعیت» به «ملت» مبدل میگردد. بنابراین رابطه جدیدی میان فرد و دولت مبتنی بر حق و تکلیف ایجاد و به تدریج نقش کلیسا کمرنگ شده، سیاست از دیانت جدا میشود. علم گسترش یافته و مبنای تصمیمگیری و عمل آدمی شده و صنعت، توسعه شتابانی مییابد. این مفهوم تاریخی ایجادکننده و سازنده تمدن جدید غربی است و به گفته آدمیت به مفهوم تغییر و تحول و تکامل هیأت جامعه است - تحول در معنای غربی که عام و همه جانبه است و شامل سیاست و اخلاق و اقتصاد و عقاید و کردار اجتماعی و ارزشهای آدمی است - که از طبیعت مادی ناشی میشود[۱].[۲]
تجددطلبی اجتهادی
تجددخواهی و نوآوری اجتهادی باوجود پیشرفتهایی که در حوزه فقاهت از بعد نظری و عملی به همراه داشته، از آسیبپذیری و سقوط در ورطههای هولناک التقاط نیز در امان نمانده است. اوج مدرنیزم در حوزه فقه اجتهادی را میتوان در رخدادهای سدههای نوزدهم و بیستم جهان اسلام در اشکال منفی آن مطالعه کرد. در حوزه فقه اهل سنت ورطه سوسیالیزم، دامنگیر تجددخواهی متفکران طالب اجتهاد جدید شد و نیز بسیاری از آنان را به پذیرفتن دموکراسی غربی با تمامی مبانی، اصول و ابزار آن کشانید و در حوزه فقه شیعه نیز جنبشهای آزادیخواهی افراطی و تمایلات التقاطی به مارکسیسم و اندیشه پلورالیزم و نظایر آن را به ارمغان آورد. اجتهاد پویای شیعی و تجددطلبی ماهوی فقه شیعه، گروههایی را به این سو و آن سو کشانید که در کل زیر پوشش اجتهاد انجام میشد و اجتهاد اصیل که تفریع نو از اصول ثابت بود به خود اصول سرایت داده شد و این بار، اصول با دیدهای متفاوت غربی و شرقی بازبینی شد و به اشکال مختلفی چون دموکراسی اسلامی، لیبرالیزم اسلامی، سوسیالیزم و مارکسیسم اسلامی تفسیر شد و به جای تطبیق اصول اسلامی بر پدیدههای جدید زمان، اصول غربی و شرقی بر معیارهای اسلامی حاکم شد و انحرافهای و پیامدهای وحشتناکی را به دنبال آورد[۳].[۴]
تجددطلبی در اندیشه دینی
برخی مخالفان تجددطلبی، مخالفان مطلق هستند و در اندیشه دینی به دیدگاه حداکثری معتقدند و مدرنیزم را با بدعت همسان و مترادف میشمارند. سلفیگری در اندیشه وهابیت و نهضت اخوان المسلمانان و حرکت تکفیر و هجرت که امروز از اندیشههای اسلام انقلابی به حساب میآید با وجود تفاوتهایی که در فهم هر کدام از بدعت دیده میشود، در این طبقه جای میگیرد. در اندیشه اینان همواره بین اندیشه دینی از یک سو و علم و فناوری و نظریهپردازی جدید از سوی دیگر تعارض دیده میشود و نه تنها آنچه که با دین مخالف است، مردود شمرده میشود اصولاً هر آنچه که در دین سابقه ندارد و از غیر دین نشأت گرفته نامطلوب و نامقبول تلقی خواهد شد[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۱۴.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۸۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۱۵-۲۱۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۸۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۱۹۴-۱۹۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۸۲.