تعامل با غیر مسلمان
مقدمه
مبنای اسلام همزیستی مسالمتآمیز با دیگران است؛ به استثنای کسانی که قصد ستم یا تجاوز داشته باشند. قرآن در سوره ممتحنه بر این اصل تأکید کرده است. رسول خدا(ص) مدتی پس از ورود به مدینه پیماننامهای را با ساکنان مدینه که شامل کفار و یهود میشد، امضا کرد که به منزله قانون اساسی شهر مدینه بود؛ گرچه یهود مدتی بعد مفاد آن را زیر پا نهادند. بخشهایی از این پیماننامه در کتب اربعه آمده که در ابتدای سیره نظامی به آن اشاره شده است. در فرازی از این پیماننامه درباره احترام به همدیگر چنین آمده است: «و به درستی که حرمت همسایه مانند حرمت جان آدمی است تا زمانی که زیان نرساند و گناه انجام ندهد و حرمت همسایه بر همسایه، مانند حرمت مادر و پدر اوست»[۱].
بدیهی است که بخشی از همسایگانِ مردم مدینه یهود بودند. علی(ع) در خطبه طالوتیه بیان میکند که ویژگی اسلام و حکومت وی این است که نه به مسلمانی ظلم شده و نه به فرد معاهدی (غیرمسلمانی که با مسلمانان پیمان داشتهاند)[۲]. این سخن رسول خداست که فرمود: «هر کس به معاهدی ستم کند، من دشمن او خواهم بود»[۳]؛ چراکه رسول خدا(ص) با یهود مدینه که عبارت بودند از بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع، قرارداد داشت[۴]، از آنان قرض میگرفت و با آنان مراوده داشت. رسول خدا(ص) از مردی یهودی به نام حُوَیحِر چند دینار قرض گرفته بود. او از پیامبر طلبش را درخواست کرد. حضرت آن مبلغ را نداشت و گفت ندارم. مرد یهودی گفت: از تو جدا نمیشوم تا آن را بدهی. حضرت فرمود: من در کنارت میمانم. پیامبر(ص) نمازهایش را همان جا خواند. اصحاب، مرد یهودی را تهدید میکردند که رسول خدا(ص) متوجه شد. فرمود: با او چه کار دارید؟ گفتند: یک یهودی تو را زندانی کرده است. حضرت فرمود: «خداوند نهی فرموده که به معاهد یا فرد دیگری ستم نمایم»[۵]. وقتی ظهر گذشت، مرد یهودی مسلمان شد[۶]. این سیره حضرت در برخورد با غیرمسلمانان است؛ از آنان قرض میگرفت و مورد احترام حضرت بودند؛ با اینکه پیامبر(ص) دارای قدرت بوده است[۷].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «وَ إِنَّ الْجَارَ كَالنَّفْسِ غَيْرَ مُضَارٍّ وَ لَا آثِمٍ وَ حُرْمَةَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۲: «وَ لَا ظُلِمَ مِنْكُمْ مُسْلِمٌ وَ لَا مُعَاهَدٌ».
- ↑ «مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِداً كُنْتُ خَصْمَهُ»؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۷۲.
- ↑ ابوالحسن علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ «نَهَى تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَظْلِمَ مُعَاهَداً وَ لَا غَيْرَهُ»
- ↑ ابن اشعث، الجعفریات، ص۱۸۲؛ شیخ صدوق، أمالی، ص۴۶۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص۱۶۵.