ثوبان جد عمر بن حکم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

ابن حجر[۱] با همین عنوان از او یاد کرده و نام پدر یا نسب او را نیاورده است. اما ابونعیم[۲] و به پیروی از او ابن اثیر[۳]، او را ثوبان بن سعد، «ابوالحکم» نامیده‌اند. متقی هندی[۴] نسب او را ثوبان بن سعد بن حکم آورده و ابن حبان[۵] در شرح حال نوه ثوبان، او را عمر بن حکم بن ثوبان بن فطیون معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد: کنیه ثوبان، «ابوحکم» است که هم پیمان اوس و پدرش «فطیون»، پادشاه یثرب بوده است. آگاهی‌هایی که ابونعیم و متقی هندی به دست داده‌اند، قابل اعتماد نیست؛ زیرا مستند آن دو، سخن ابن ابی عاصم[۶] بوده و او نیز از نسب ثوبان حرفی نزده است. به نظر می‌رسد متقی هندی از ابونعیم یا ابن اثیر استفاده کرده و «ابو حکم» را به اشتباه «ابن حکم» آورده است. ابونعیم هم کنیه ابوحکم را به اعتبار فرزند ثوبان که حکم نام دارد، آورده و پیداست گفته ابن حبان را ندیده است. در هر صورت، چون ابونعیم، ابن اثیر و متقی هندی به گفته ابن ابی‌عاصم استناد کرده‌اند، سخن آنان درباره نسب ثوبان پذیرفتنی نیست، ولی ردّ گفته ابن حبان دلیلی ندارد، بلکه مؤید او ابن سعد[۷] است که عمر بن حکم بن ابی‌حکم را از فرزندان فِطیَون می‌داند؛ هرچند نامی از ثوبان نبرده و از سخن او برداشت می‌شود که در نسب، بین ابوحکم و فطیون فاصله وجود دارد. در هر صورت، ثوبان از خاندان حاکم یثرب پیش از اسلام به شمار می‌رود. اما دلیل صحابی بودن وی، نقل حدیثی است که ابن ابی‌عاصم[۸] از عبدالحمید بن جعفر از عمر بن حکم بن ثوبان از عموی او از پدرش، ثوبان آورده که رسول خدا a از «نَقْرَةِ الْغُرَابِ، وَافْتِرَاشِ السَّبُعِ»؛ نهی فرمود. این جمله که به صورت‌های گوناگونی در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده است - معنایی کنایی دارد؛ یعنی در نماز نباید مانند نوک زدن کلاغ به زمین، سجده را کوتاه نمود و نباید مانند درندگان هنگام سجده دو دست را بر زمین فرش کرد[۹]. ابن منده گفته است اصحاب عبدالحمید بن جعفر به این سند اعتراض کرده و سند آن را به گونه‌ای دیگر می‌دانند[۱۰]. مؤید این سخن آن است که این حدیث در کتاب‌های روایی از افراد دیگری، مانند امام علی S[۱۱] یا عبدالرحمن بن شبل صحابی[۱۲] و یزید بن سلمه ضمری[۱۳] از رسول خدا a نقل شده و از شخصی به نام ثوبان یا کسی منسوب به عمر بن حکم نقل نگردیده است. به نظر می‌رسد آنچه موجب شده این حدیث به سند عمر بن حکم از پدر از جدش گزارش شود، خطایی از ابن ابی عاصم بوده و با توجه به اینکه عبدالحمید بن جعفر، فرزند برادر عمر بن حکم است، ممکن است تعبیر «عن عمر» به «عن عمه» تصحیف شده و در نتیجه حدیث را به اشتباه به عموی عبد الحمید بن جعفر نسبت داده‌اند. چنان که خود ابن ابی عاصم[۱۴]، در یک مورد حدیثی به این طریق آورده است: "عبدالحمید بن جعفر عن عمه عن ابن لعبد الرحمان بن شبل عن ابیه" و در جای دیگر[۱۵] چنین نقل می‌کند: "عن عبدالحمید بن جعفر عن عمر عن ابن عبدالرحمن بن شبل عن ابیه". ابونعیم[۱۶] همین حدیث را از طریق دیگری از ابن ثوبان از ابوهریره نقل کرده است. با این حال، ابن حجر[۱۷] این دلایل را برای صحابی نبودن ثوبان کافی ندانسته و با این استدلال که: «عمر بن حکم تابعی است، چگونه ممکن است جدش، یعنی ثوبان که از انصار هم بوده، صحابی نباشد؟»، بر صحابی بودن ثوبان تأکید کرده است. اما این استدلال ابن حجر قابل قبول به نظر نمی‌رسد؛ زیرا جد - بلکه پدر - بسیاری از تابعین نه تنها صحابی نبوده‌اند، بلکه بعضی مثل اویس قرنی، پدرش هم مسلمان نبوده است؛ از این رو نمی‌توان صحابی بودن ثوبان را با چنین شواهد نادرست یا یک سند اشتباه اثبات نمود.[۱۸].[۱۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۸.
  2. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۰۵.
  3. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۱.
  4. متقی هندی، کنز العمال، ج۸، ص۱۲۸.
  5. ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۱۴۷.
  6. الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۱۶.
  7. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۴.
  8. ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۱۶.
  9. ر. ک: مبارک بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۴۲۹ و ج۵، ص۱۰۴.
  10. ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۸.
  11. حمیری، عبدالله بغدادی، قرب الاسناد، ص۱۸؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۳.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۷۶ و ج۷، ص۲۸۲؛ احمد بن حنبل، مسند حنبل، ج۳، ص۴۲۸؛ ابن ماجه، محمد بن یزید (م ۲۷۵)، سنن، ج۱، ص۴۵۹ و....
  13. احمد بن حنبل، مسند حنبل، ج۵، ص۴۴۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۱۸.
  14. الآحاد و المثانی، ج۴، ص۱۳۵.
  15. کتاب السنه، ص۶۲۶.
  16. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۰۵.
  17. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۸.
  18. صادقی، مصطفی، مقاله «ثوبان انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۲۶.
  19. صادقی، مصطفی، مقاله «ثوبان جد عمر بن حکم»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۲۵.