حدیث ثقلین در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اثبات امامت با حدیث ثقلین

حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: «سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ‌: أَلَا وَ‌إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...»[۱]؛ حدیث ثقلین به طرُق فراوانی از بزرگان:چون امیرمؤمنان(ع)[۲]، امام مجتبی(ع)[۳]، امام باقر(ع)[۴]، امام صادق(ع)[۵]، امام رضا(ع)[۶]، جابر بن عبد الله انصاری[۷]، عبد الله بن عباس[۸]، زید بن ثابت[۹]، زید بن ارقم[۱۰]، ابو سعید خدری[۱۱]، ابوذر غفاری[۱۲]، حذیفه بن اسید[۱۳] و امّ‌سلمه[۱۴]، در منابع حدیثی[۱۵]، کلامی[۱۶] و تاریخی[۱۷] نقل شده است. یکی از راه‌های نقل این حدیث، از طریق فاطمه زهرا(س) است که آن حضرت از آخرین لحظات زندگانی رسول خدا(ص) نقل کرده است، از جهت محتوا یکی از روشن‌ترین احادیث در اثبات برتری و مرجعیت اهل بیت(ع) و در رأس همه امیرالمؤمنین(ع) است. این حدیث را ابن عقده از طریق عروه فرزند خارجه نقل نموده است که فاطمه(س) فرمود: « سَمِعْتُ أَبِي فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ يَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَيُّهَا النَّاسُ يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيُنْطَلَقَ بِي وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(ع) فَرَفَعَهَا فَقَالَ هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ خَلِيفَتَانِ نَصِيرَانِ لَا يفترقا [يَفْتَرِقَانِ‌] حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلَهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا»[۱۸]؛ از پدرم در بستر بیماریی که منجر به رحلتش گردید، در حالی‌که حجره مملو از جمعیت بود، شنیدم که فرمود: ای مردم! نزدیک است مرا به سرعت قبض (روح) کنند و برای برطرف شدن عذر شما، نزد خدا من گفتارم را برای شما تقدیم می‌کنم. آگاه باشید که من در میان شما دو جانشین از خود می‌گذارم؛ کتاب پروردگارم و عترتم که اهل بیت من هستند. سپس دست علی را گرفت و بلند کرد و گفت: این علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو تا از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس آنجا از شما درباره آنچه که پس از من با آن دو کردید، بازخواست می‌کنم[۱۹].

ویژگی‌های حدیث ثقلین در روایت فاطمه(س)

۱. جانشینی پیامبر(ص): اولین ویژگی که در حدیث ثقلین وجود دارد، مسئله اثبات جانشینی عترت پس از پیامبر(ص) است. چنانکه در این روایت صدیقه طاهره(س) آمده است: «أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي». این جمله بر این نکته تصریح دارد که کتاب خدا و عترت پیامبر(ص)، در نبود آن حضرت جانشین ایشان در امر هدایت مسلمین خواهند بود.

۲. معرفی امیر المؤمنین(ع) به عنوان مصداق: در روایت صدیقه طاهره(س) این مسئله، بسیار مهم و قابل توجه است که رسول خدا(ص) در آخرین لحظات عمر مبارک خود پس از معرفی ثقلین دستان امیرالمؤمنین(ع) را گرفت و دو جمله «کتاب الله» و «عترتی» را تفسیر نمود و با مثالی عینی و اشاره مستقیم، تمام ابهامات احتمالی را از میان برداشت. «أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ(ع) فَقَالَ: هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ» مصداق فعلی عترت؛ علی(ع) است.

۳. جدایی‌ناپذیری قرآن و عترت: از دیگر ویژگی‌های ثقلین، عدم جدایی آنها تا روز قیامت و ورود بر حوض کوثر می‌باشد: «لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‌». همان‌گونه که خداوند درباره جداناپذیری ثقلین می‌فرماید: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ[۲۰]. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند (یعنی حقیقتی که از آسمان نازل شده در سینه عترت پیامبر(ص) است و هرگز جدا ناشدنی است) همان‌گونه که پیامبر از قرآن جدا نبود.

۴. وعده بازخواست از رفتار امت با ثقلین: از عبارت «فَأَسأَلُكُمْ مَا تَخلُفُونِي فِيهِمَا» به روشنی مسئولیت خطیر در قبال قرآن و عترت استفاده می‌شود و بر اساس آن، مسلمانان وظیفه دارند حرمت این دو را پاس دارند و نسبت به قرآن و عترت رفتاری نیک و پسندیده را در پیش گیرند. مطیع عترت بوده و از آنان جدا نگردند. فراموش نکنند که اطاعت از عترت همان تمسک به ثقلین می‌باشد. همه توانایی علمی و عملی خود را برای اطاعت و تبعیت از عترت به کار گیرند و سعادت دنیا و آخرت خود را در تمسک به قرآن و عترت بدانند[۲۱].

منابع

پانویس

  1. ینابیع المودة، ج۱، ص١٢۴.
  2. کمال الدین و تمام النعمة، ص٢٣۵؛ کلینی، کافی، ج٢، ص۴١۵؛ ابن أبی‌عاصم، کتاب السنة، ص۶٣١.
  3. خزاز، کفایة الأثر، ص١۶٢.
  4. صفار، بصائر الدرجات، ص۴٣٣؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۴٢١.
  5. بصائر الدرجات، ص۴٣۴؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۴٩٣؛ طوسی، أمالی، ص١۶١.
  6. صدوق، أمالی، ص۶١۵.
  7. بصائر الدرجات، ص۴٣۴؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۳۷.
  8. مفید، أمالی، ص۴۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۷۲.
  9. أمالی، ص۵٠٠؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۸۱؛ کتاب السنة، ص٣٣۶؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص١۵۴.
  10. کمال الدین و تمام النعمة، ص٢٣۴؛ کوفی، مناقب الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ج۲، ص١۶٩؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۷؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲؛ مسند احمد، ج۴، ص٣۶۶.
  11. معانی الأخبار، ص۸۹؛ مفید، أمالی، ص١٣۵؛ کوفی، مناقب الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ج۲، ص۹۸؛ طوسی، امالی، ص۲۵۵؛ مسند احمد، ج۳، ص١۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص٣٢٧.
  12. کمال الدین وتمام النعمة، ص۲۳۹؛ سنن الترمذی، ج۵، ص٣٢٧.
  13. کوفی، مناقب الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ج۲، ص۱۵۰؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۷؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶٧؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴٢، ص٢١٩.
  14. طوسی، أمالی، ص۴٧٨.
  15. کلینی، کافی، ج۲، ص۴١۵؛ صدوق، أمالی، ص۵٠٠؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۸۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۸؛ طحاوی، مشکل الآثار، ج۴، ص۳۱۰.
  16. سید مرتضی الشافی فی الامامة، ج۳، ص۱۲۷؛ مفید، الإفصاح، ص۲۲۳؛ تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص٣٠٣.
  17. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ السیرة الحلبیة، ج۳، ص٣٣۶؛ ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴١۶.
  18. الولایة ابن عقده کوفی، ص٢۴١؛ ینابیع المودة، ج۱، ص١٢۴؛ احقاق الحق، ج۹، ص٣۵۵؛ عبقات الانوار، ج١٩، ص۶۴۵.
  19. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۱۳.
  20. «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
  21. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۱۵.