حدیث ثقلین در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

حدیث ثقلین را محدثان با عبارات گوناگون نقل کرده‌اند. یکی از نکات مهمی که در تمام نقل‌ها به آن اشاره شده، این است که رسول خدا (ص) از ارتحال زود هنگام خود خبر می‌دهد و این مسئله بعد از مکلف شدن رسول خدا (ص) به انجام حج - که به حجه الوداع شهرت یافت - است و از آن هنگام تا ارتحال رسول خدا (ص) که سه ماه بیشتر طول نکشید، در این مدت، رسول خدا (ص) تمام تلاش خود را برای معرفی اهل بیت (ص) به عنوان جانشینان خود به کار گرفت و از آن هنگام تا ارتحال آن حضرت، حداقل چهار بار را ثبت کرده‌اند که رسول خدا (ص) این حدیث را بیان کرده است و شاید هم در موارد بیشتری بیان کرده باشد، ولی چون خصوصیات زمانی و مکانی حدیث را بیشتر راویان ضبط نکرده‌اند، مشخص نیست که آیا بیش از این موارد هم بیان فرموده است یا نه؟ این موارد به شرح ذیل است:

حجة الوداع، روز عرفات

اولین جایی که رسول خدا (ص) اهل بیت (ع) را در کنار قرآن به عنوان دو امانت خود معرفی کرده، روز عرفات است. راوی این متن «جابر بن عبدالله انصاری» است[۱].[۲]

غدیرخُم

دومین موردی که رسول خدا (ص) حدیث ثقلین را بیان فرمود، روز هجدهم ذی‌الحجه در غدیرخم است. راوی این متن «زید بن ارقم» است[۳].[۴]

مسجد مدینه

سومین موردی که رسول خدا (ص) حدیث ثقلین را بیان کرده در مسجد مدینه است[۵].[۶]

بستر بیماری

چهارمین موردی که براساس متون موجود، رسول خدا (ص) حدیث ثقلین را بیان کرده، در آخرین روزهای زندگی خود در بستر بیماری است که راوی این متن ام سلمه همسر رسول خدا (ص) است[۷].

همان طور که پیشتر بیان کردیم، حدیث ثقلین از طرف اصحاب با توجه به ویژگی‌هایی همچون دقت نظر، قوت حافظه، شرایط سنی و... با الفاظ مختلف نقل شده است ولی درباره آخرین موردی که رسول خدا (ص) این حدیث را بیان کرده‌اند، ام سلمه چنین نقل می‌کند: «عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي مَرَضِ مَوْتِهِ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَيُّهَا النَّاسُ يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيُنْطَلَقَ بِي وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ (ع) فَرَفَعَهَا فَقَالَ هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلَهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا»[۸].

ام سلمه می‌گوید: رسول خدا (ص) در بیماری که با آن از دنیا رفت، در حالی که حجره‌اش از اصحابش پر بود فرمود: ای مردم انتظار می‌رود خیلی زود از این جهان بروم و این سخن را برای اتمام حجت می‌گویم. توجه داشته باشید من دو امانت میان شما می‌گذارم؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترتم. سپس دست علی (ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود: این علی (ع) با قرآن است و قرآن نیز با علی (ع) است. این دو از هم جدا نمی‌شوند، تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند و من نسبت به عملکرد شما درباره آنان سؤال کنم»[۹].

علت صدور حدیث ثقلین

برای جلوگیری از گسترش ضلالت و جهالت و حیرت در میان امت و جهت‌گیری استوار حرکت فکری، تبیین دقیق و صحیح مکتب و تفسیر صحیح قرآن ضروری بود. روشن است همان‌گونه که قوانین اساسی ملت‌ها ـ که رنگ ابدیت ندارند و پس از مدت زمانی در معرض تغییر و اصلاح قرار می‌گیرند ـ محتاج مرجعی برای تفسیر و تبیین قانون هستند تا اختلاف نظر در فهم و تفسیر قانون موجب تنش و تفرقه نگردد، کتاب جاودانه الهی نیز نیازمند مرجعی صالح برای تفسیر و تبیین است. با توجه به عمق قرآن و اشتمال آن بر متشابه و ناسخ و منسوخ، لزوم مفسری امین و معصوم، بیش از قوانین اساسی انسانی احساس می‌شود. تا زمانی که رسول اکرم(ص) در میان مسلمانان حضور داشت، آنان بی‌هیچ شبهه و درنگی به آن حضرت مراجعه کرده، پاسخ خود را دریافت می‌کردند. اما پس از پیامبر چه باید می‌کردند؟

رسول الله(ص) کوشید تا مرجعیت فکری و سیاسی پس از خود را به مسلمانان بشناساند. این حقیقت به گونۀ بسیار روشن در حدیث ثقلین بیان شده است. حدیث ثقلین با محتوایی واحد در عرصه‌های مختلف زمانی و مکانی، مکرراً بیان شده است. به ویژه در سال آخر زندگی پیامبر در عرفه، مسجد خیف، غدیرخم، آخرین سخنرانی، وصیت خصوصی و... به کرات به اصحاب ابلاغ شده است. بسیاری از اصحاب آن را گزارش کرده‌اند و بسیاری دیگر بر استواری آن صحه گذاشته‌اند[۱۰]. پیامبر درباره قرآن و اهل بیت خود می‌فرمود: برای شما دو چیز سنگین باقی گذارم که اگر به آن دو تمسک کنید، هیچ‌گاه گمراه نشوید؛ یکی از آن دو، بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمان آویخته از آسمان به زمین است و خانواده و اهل بیتم. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا آن‌گاه که در حوض کوثر بر من وارد شوند. بنگرید که چسان آنها را پاس می‌دارید[۱۱].

مهم‌ترین نکته‌هایی که از کلام رسول الله(ص) نمایان است، مرجعیت اهل البیت(ع) و در رأس آنان امام علی(ع) است و لزوم پیروی از آنان در اقوال و افعال. دیگر آن‌که آنان را عِدل قرآن قرار داده و بدون هیچ قید و شرطی تمسک بدانان را لازم دانسته است و این چیزی جز عصمت نیست. سوم آن‌که چون وظیفه پیامبر هدایت‌گری و ضلالت‌زدایی است، راهی را نمایانده است تا امت اسلامی هیچ‌گاه گمراه نشوند، چهارم آن‌که، این دو از هم جدایی ندارند؛ وانهادن یکی، همان، و انهادن دیگری نیز همان. قرآن قرآن و اهل بیت و تمسک به هر دو، تنها سبب فلاح و رستگاری است.

درباره سند این حدیث نیز گفتنی بسیار است. تنها به یک مطلب اشاره کنیم و آن این که سی و هفت نفر از اصحاب پیامبر حدیث ثقلین را گزارش کرده‌اند. ابوایوب انصاری، ابوذر غفاری، ابورافع، ابوسعید خدری، ابوهریره، ام سلمه، انس بن مالک، جابر بن عبدالله انصاری، سلمان فارسی و... و بالاتر و والاتر از همه امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از این گروهند[۱۲]. همچنین مصادر معتبر سنی و شیعی نیز این متن را گزارش کرده‌اند که به بعضی از آنها اشاره شد.

نکته مهم تکرار این کلام در سال آخر عمر رسول الله(ص)، در اجتماعات مختلف مسلمانان است و این به معنای اصرار و تأکید بر جانشینی امام علی(ع) است و تذکر به آنان، که آگاه باشید که تنها با مراجعه به قرآن و اهل بیت از ضلالت می‌رهید[۱۳].

منابع

پانویس

  1. سنن ترمذی، ج۵، ص۴۳۳، حدیث ۳۸۱۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۰۲؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۴۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۷۰۹.
  2. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۷۴.
  3. خصائص نسائی، ص۱۱۹، حدیث ۷۹؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۲۲؛ کفایة الطالب، ص۵۳؛ مستدرک، حاکم، ج۳، ص۱۶۱.
  4. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۷۴.
  5. المحرر الوجیز، ج۱، ص۳۴.
  6. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۷۵.
  7. الصواعق المحرقه، ص۱۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۷؛ نور الابصار، ص۱۶۳؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۷۳.
  8. الصواعق المحرقه، ص۱۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۷؛ نور الابصار، ص۱۶۳؛ تاریخ الخلفاء، ص۱۷۳.
  9. مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۷۵.
  10. ر.ک: حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۲، ص۹۰ به بعد؛ ری شهری، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۱۲۵ به بعد.
  11. «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ، إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ: كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، ِ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ‌، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»؛ ترمذی، سنن، ج۵، ص۶۶۳. درباره سایر نقل‌های این سخن بنگرید: مسلم الجامع الصحیح، ج۴، ص۱۸۷۳؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۸۸۹؛ ابن حنبل، المسند، ج۷، ص۷۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸. اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۱۲۳ - ۱۱۵ بسیاری از منابع و مصادر را معرفی کرده است.
  12. برای آگاهی از تمامی اسامی رجوع کنید به: محمدی ری شهری، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۱۲۷ - ۱۲۵.
  13. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۲۲.