حدیث علی بن حمزه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِهِ وَ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا»[۱]؛ علی بن ابی حمزه میگوید از امام موسی بن جعفر (ع) شنیدم که میفرمود: “هر گاه مؤمن (یا فقیه مؤمن) بمیرد، فرشتگان بر او میگریند و قطعات زمینی که بر آن به پرستش خدا برمیخاسته و درهای آسمان که با اعمالش بدان فرا میرفته است. و در (دژ) اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هیچ چیز آن را ترمیم نمیکند، زیرا فقهای مؤمن دژهای اسلامند، و برای اسلام نقش حصار مدینه را برای مدینه دارند.
دلالت روایت
امام خمینی در تبیین این روایت و دلالت آن بر مطلوب، بر واژه “حصون الاسلام” تأکید کرده و بر این باور است که در بودن فقیه برای اسلام، جز با فرمانروایی وی سازگار نیست؛ زیرا دژ و دیوار شهر به غرض دفاع از شهر در مقابل تجاوز دیگران بنا میشود و فقیه تنها در صورت حاکمیت و فرمانروایی قادر خواهد بود به دفاع از اسلام پرداخته، عدالت را برقرار سازد و مالیات مردم را اخذ کرده و در موارد خود مصرف نماید و حصن بودن فقیه بر وظیفهای چون تبلیغ أحکام منطبق نبوده، بلکه بر اجرای آن احکام منطبق است و با توجه به اینکه اجرای احکام نیازمند تشکیلات حکومتی و قدرت است، لذا این روایت بر حاکمیت فقیه و فرمانروایی وی حکایت کرده و دایره قدرت وی را به اندازهای میداند که قادر باشد به دفاع از اسلام بپردازد: "پس از آنکه به ضرورت دانسته شد اسلام دارای تشکیلات و حکومت با همه ابعاد آن است، تردیدی در این باقی نمیماند که فقیه، دژ اسلام ـ همانند دیوار شهر ـ نیست، مگر اینکه نگهبان تمام شئون از گسترش عدالت و اجرای حدود و حفظ مرزها و گرفتن خراج و مالیات و هزینه آن در مصالح مسلمین و گماردن فرمانروایان همه مناطق باشد، و گرنه تنها احکام، اسلام نیست. بلکه ممکن است گفته شود: اسلام، حکومت با همه شئون آن است و احکام، قوانین اسلام است که شأنی از شئون آن هستند، بلکه احکام مطلوب بالعرض هستند و ابزاری برای پیاده کردن حکومت و گسترش عدالت میباشند، پس ـ “فقیه دژ اسلام است، همانند دژ بودن دیوار شهر برای آن” ـ معنایی ندارد مگر اینکه فقیه فرمانروای اسلام باشد و برای او اختیارات و وظایفی باشد، همانند آنچه برای پیغمبر (ص) و امامان (ع) از ولایت در همه امور حکومت بوده است. و از امیرمؤمنان (ع) روایت شده است: “لشکریان ـ به اذن خدا ـ دژهای نگهبان مردم هستند”. تا آنجا که میفرماید: “و [کار] مردم جز با آنها سامان نمیگیرد”. همان طور که مردم بیلشکر ارتش برپا نمیمانند، همچنین اسلام جز به فقیهانی که دژهای اسلام هستند برقرار نمیگردد"[۲].
امام خمینی در نهایت در مورد این روایت و در بیانی دیگر بدین گونه استدلال مینماید که بر حسب تناسب حکم و موضوع، تنها چیزی که میتواند بر “شکافی که چیزی قادر به پر کردن آن نیست و نامیدن آن به دژی برای اسلام” منطبق باشد، فقیه مؤمن است و چیزهای دیگر به این وصف متصف نخواهند بود و در نهایت، ایشان روایتی را نیز از حضرت علی (ع) در تأیید این قضیه ارائه کرده است: "همچنین تناسب بین حکم و موضوع نیز مؤیّد آن است، زیرا شکافی که هیچ چیز آن را پر نمیکند و تعلیل به این که آنها دژهای اسلام هستند جز بر فقیه مؤمن راست نمیآید. به همین دلیل در روایت دیگر آمده است: هر گاه مؤمن فقیه بمیرد، شکافی در اسلام وارد میشود که چیزی آن را پر نمیسازد"[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۸، ح۳.
- ↑ کتاب البیع. ج۲، ص۶۳۲ - ۶۳۳.
- ↑ کتاب البیع. ج۲، ص۶۳۲.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۲۲۸.