حکم بن ابی‌‌عاص بن امیه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نام و نسب او حکم بن ابی العاص بن أمیة بن عبدشمس بن عبد مناف و از طایفه بنی امیه و عموی عثمان بن عفان (خلیفه سوم) است. مادرش، رقیه، دختر حارث بن عبید[۱] و حکم پدر مروان بن حکم است[۲]. او اهل حجاز بود[۳] و برای او بیست پسر و هشت دختر نقل شده است[۴].

او از جمله کسانی بود که در روز فتح مکه مسلمان شد[۵] و به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد [۶]. مخالفت‌های او با پیامبر اسلام (ص) نه تنها قبل از ظهور اسلام بود بلکه پس از مسلمان شدنش هم از این کار دست برنداشت تا حدی که رسول خدا (ص) او را به همراه پسرش، مروان، به طائف تبعید کرد[۷].

دشمنی بنی امیه با پیامبر (ص) و خاندانش ویژه او نبود بلکه همه بنی امیه چنین بودند و رسول خدا (ص) بارها او را نفرین کرد[۸]. او قبل از اسلام و پس از آن تا زمان خلافت عثمانی مردی پست و دور افتاده از اجتماع بود و مردم فقط گاهی که می‌خواستند بیضه گوسفندان خود را بکشند به او مراجعه می‌کردند[۹].

یک نمونه از مخالفت‌های او با پیامبر اسلام (ص) این بود که وقتی مروان بن حکم به حویطب گفت: "پیر مرد! به حدی در مسلمان شدن کندی کردی و آن را به تأخیر انداختی که جوان‌ها از تو پیشی گرفتند"، حویطب به او گفت: "پناه بر خدا! بارها تصمیم گرفتم که مسلمان شوم ولی پدرت حکم مانع می‌شد و به من می‌گفت: می‌خواهی شرف و دین اجدادی خود را واگذاری و تابع دین جدیدی شوی؟" در این حال مروان از گفته خود پشیمان شد[۱۰].[۱۱]

حکم بن ابی‌ العاص و آزار رسول خدا (ص)

او در مکه همسایه نزدیک پیامبر اسلام (ص) و اذیت و آزار او نسبت به ایشان از همه همسایگانش بیشتر بود[۱۲].

حکم در مکه به طور مستقیم و در مدینه به صورت پنهانی به آزار آن حضرت می‌پرداخت؛ مثلا گاهی که پیامبر (ص) در حرکت بود، حکم از پشت سر با حرکات دست و پا از حضرت تقلید می‌کرد و پیامبر (ص) را مسخره می‌کرد[۱۳]، و هنگامی که صحبت می‌فرمود، با حرکات چشم و لب از پیامبر (ص) تقلید می‌کرد، روزی پیامبر (ص) او را در همین حال دید و به او فرمود: چنین باش؛ با این نفرین پیامبر او به لرزش دست و سر مبتلا شد و تا دم مرگ در این حالت به سر می‌برد[۱۴]. او حتی وقتی که پشت سر پیامبر (ص) به نماز می‌ایستاد، با حرکات دست آن حضرت را مسخره می‌کرد.

همچنین اخبار و اسرار پیامبر را که نبایستی به منافقان و کفار خبر داده می‌شد فلش می‌کرد [۱۵].

روزی پیامبر اکرم (ص) در حجره یکی از زنانش بود و حکم از شکاف در به داخل حجره نگاه می‌کرد. حضرت متوجه شد و با حربه‌ای در تعقیب او از حجره بیرون آمد و فرمود: "اگر به او دست می‌یافتم، چشمش را بیرون می‌آوردم؛ کیست مرا علیه این مرد لعین کمک کند"[۱۶] سپس فرمود: "او و خاندان و فرزندانش نباید در مدینه بمانند"، و آنها را به طائف تبعید کرد[۱۷].

روزی حکم اجازه خواست تا به حضور پیامبر (ص) برسد، حضرت صدایش را شناخت و فرمود: "اجازه دهید وارد شود که لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او و بر کسانی که از پشت او به وجود می‌آیند، باد [۱۸]. اینها در دنیا بزرگی می‌یابند و در آخرت، پست‌ترین مردم‌اند؛ آنان مردمانی مکار و حیله گرند، مگر نیکانشان که آنها هم خیلی کم‌اند[۱۹].[۲۰]

حکم بن ابی‌ العاص و عثمان

عثمان بن عفان پسر برادر حکم بود و همواره از خلافت و حکومت فقط به سود خود و بستگان خود استفاده می‌کرد؛ گویا در نظر وی حکومت و مالیت‌ها و خراج مملکت اسلامی ملک شخصی بنی امیه بود [۲۱]. بدین وسیله، همه افراد بنی امیه ثروتمند شدند، تا جایی که حکم و مروان و سایر فرزندان او را که در تبعیدگاه طائف در نهایت درجه خواری به سر می‌بردند، به مدینه برگرداند و به او پول زیادی بخشید[۲۲]. روزی تمام زکات قبیلة قضاعه را که در حدود سیصد هزار دینار بود، به حکم و خمس اموال مردم آفریقا را که پانصد هزار دینار بود، به فرزندش مروان، واگذار کرد[۲۳].

وقتی که پیامبر (ص) از دنیا رفت و ابوبکر به خلافت رسید؛ عثمان نزد خلیفه رفت و درباره عمویش حکم شفاعت کرد تا به مدینه برگردد. ابوبکر گفت: "هرگز حکمی را که رسول خدا (ص) صادر فرموده، نقض نمی‌کنم. عثمان در زمان خلافت عمر باز به شفاعت حکم اقدام کرد، عمر هم گفت: پیامبر (ص) او را تبعید کرده و ابوبکر حکم پیامبر یا را نقض نکرد و من هم خلاف حکم پیامبر (ص) عمل نمی‌کنم"[۲۴].

ولی هنگامی که عثمان به خلافت رسید، حکم و پسرش مروان را به مدینه بازگرداند[۲۵]، و روزی اهل مدینه دیدند حکم با لباس‌های کهنه به همراه چند رأس بز لاغر به دارالخلافه مدینه وارد شد. وضع او طوری بود که مردم به بدبختی و بیچارگی او و همراهانش با شگفتی می‌نگریستند. اما هنگامی که از خانه عثمان بیرون آمد، لباس‌های گرانبهایی، از جمله پالتو و پوستین خزی پوشیده بود[۲۶].[۲۷]

سرانجام حکم بن ابی‌ العاص

حکم در سال ۳۲ هجری[۲۸]، در زمان حکومت فرزند برادرش، عثمان از دنیا رفت[۲۹] و او را در مدینه دفن کردند[۳۰]. به دستور عثمان بر قبر او سایبانی درست کردند که مردم به آن اعتراض کردند. عثمان گفت: "عمر نیز در زمان حکومت خود، بر قبر زینب بنت جحش سایبانی نصب کرد"[۳۱].[۳۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵.
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۹۱؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۱۴.
  3. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۱۴.
  4. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۶۵.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹؛ نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۲۹۱.
  6. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۶۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۹۱.
  7. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲ ص۹۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۶۵.
  8. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۶۶؛ الایضاح، فضل بن شاذان، ص۹۰-۸۸.
  9. الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۲.
  10. الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۲ و ۲۴۷.
  11. فتاح‌زاده، رحمان، مقاله «حکم بن ابی‌ العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۰-۴۰۱.
  12. الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۳.
  13. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹؛ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۶۸.
  14. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹؛ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۶۸؛ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۲۶۰.
  15. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹.
  16. الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۹۱.
  17. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۱۴؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۱۵۱.
  18. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۶۰؛ الایضاح، فضل بن شاذان، ص۸۸؛ نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۲۹۲.
  19. الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۱۲؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۶۷؛ الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۵.
  20. فتاح‌زاده، رحمان، مقاله «حکم بن ابی‌ العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۱-۴۰۲.
  21. نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۲۹۳.
  22. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۶۶.
  23. الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۱.
  24. اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۱۵؛ الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۲؛ نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۲۹۱ و ۲۹۲؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۲۴۰.
  25. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۵۹؛ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۱۶۸.
  26. الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۱.
  27. فتاح‌زاده، رحمان، مقاله «حکم بن ابی‌ العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۲-۴۰۳.
  28. الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۹۱؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۲۴۰.
  29. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۱۵؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۲۴۰.
  30. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۵؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۲۴۰.
  31. الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۹۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۸، ص۲۴۳.
  32. فتاح‌زاده، رحمان، مقاله «حکم بن ابی‌ العاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۰۳.