حجت الاسلام و المسلمین
سید محمد تقی نقوی در کتاب
«شرح زیارت جامعه کبیره» در اینباره گفته است:
«اما علم، پس به معنای ادراک نمودن چیزی است به حقیقت و گند آن و معنای عبارت این است که شما خزینهداران علم خدا هستید پس علوم نزد شما مخزون است و هر کس بخواهد باید از شما بخواهد برا هره دیگران از آن بسیار کم است و از این عبارت حقائقی به دست میآید که قابل دقت است.
- آنکه ائمه (ع) به خازنین اموال تشبیه شدهاند و معلوم است که همیشه در خزینه اشیاء قیمتی گذاشته میشود، مثل پول و جواهر و اسناد با قیمت هکذا وهیچگاه سفال و آجر و گچ و امثال آنها به خزینه سپرده نمیشود چون از ارزشی ندارند، و در این عبارت علم تشبیه شده به جوهر قیمتی که باید در خزینه سینه افراد قرار بگیرد و نیکو تشبیهی است زیرا کدام جوهر قیمتی از علم گرانبهاتر است.
- آنکه امامان تشبیه شده به خازنین اموال و معلوم است که خازن باید کاملا امین باشد و کسی خزینه را به دست خائن نمیسپارد و چون ائمه معصومین (ع) خان علم پروردگار هستند پس مورد اطمینان و وثوق او میباشند و این فضیلت بزرگی است.
- آنکه علم در رأس تمام فضائل انسان است؛ زیرا به برکت علم خدا و رسول شناخته میشوند و به واسطه علم انسان از جهل و ضلالت خلاص میشود و به برکت علم دین را میشناسد و بالاخره به سبب علم خیر دنیا و آخرت حاصل میگردد پس عالم افضل است و هر کس از این نعمت بیشتر برخوردار گردد به همان نسبت فضیلت و شرف او بیشتر میشود پس کسانیکه خان علماند یعنی دارای تمام علوم هستند افضل از دیگرانند پس ائمه (ع) افضل از تمام افراد و بلکه از تمام ملائکهاند چون هیچ مخلوقی غیر از اهل بیت (ع) خازن تمام علوم نیست.
- آنکه همه مردم در علم محتاج آنانند ولی آنان احتیاجی به علم دیگران ندارند و این دلیل بر امامت و پیشوایی ائمه (ع) است. (...)
بعضی از علماء و محققین در معنای علم در این مقام چند وجه احتمال دادهاند:
وجه اول: علم را به معنای مشیت گرفتهاند یعنی شما خازنین مشیت حق هستید چون در بعضی از اخبار وارد شده است که معصومین محال مشیتهالله و در روایت است که امام صادق (ع) فرمودند: "إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ ولا یشاؤن الا ماشاء الله" بنابراین صحیح است اگر گفته شود آنان ابواب مشت و مفاتیح استفاده از فیوضات ربانی حقند.
وجه دوم: خداوند در قرآن مجید میفرماید: ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾[۲۹] که مقصود از کتاب مبین امام معصوم است پس وقتی میگوییم شما خازن علم خدا هستید یعنی علم کتاب پیش شما است.
وجه سوم: مقصود از علم در این مقام علم ذاتی قدیم حق است بلکه مقصود از علم همان است که در قرآن اشاره به آن فرموده است آنجا که میفرماید: ﴿وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء﴾[۳۰] زیرا احاطه به علم ذاتی حق محال است میگویند استثناء در آیه شریفه که میفرماید: حالا ﴿بِمَا شَاء﴾ دلیل است بر اینکه مقصود از این علم علم ذاتی نیست بلکه مقصود علم حادث است که ممکن است وقوف بر آن وقتی خدا بخواهد.
وجه چهارم: خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ﴾[۳۱] مفسرین گفتهاند و مراد از خزائن در آیه مقدورات حق است و مفتاح و کلید این خزائن کلمه، گن، میباشد، و این کلمه مرهون به وقت است، یعنی باید وقت برسد تا موجود ایجاد گردد و مقصود از این کلمه، لفظ آن نیست بلکه این کلمه، کنایه از مشیت الهیه است چنانکه در حدیث به ما رسیده است که فرمودند: "خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّة"[۳۲] و چون ائمه وعاء مشیت حقاند پس خزان علم او هستند.
وجه پنجم: آن است که مراد از علمی که
ائمه (ع) خزان آن هستند علم حضوری است نه علم حصولی، زیرا علم حصولی صورت حاصله از معلوم در نفس است و این علم تحصیلی و کسی است مثل علم ما باشیاء و حقائق خارجیه و اما علم حضوری پس حضور معلوم پیش عالم است مثل علم نفس به وجود خود و علم واجب تعال به موجودات و دلیل بر این مدعا آن است که امامان عالم بهتر چیز بودند و هر چه از آنان سؤال میشد جواب میدادند و هیچگاه خطا و اشتباه یا سهو و نسیان در علم آنان نبود و در علم حصولی این معنی غیر ممکن است ولی بعضی از محققین علم حضوری را منحصر به علم خدا دانستهاند و گفتهاند: علوم
ائمه (ع) حصولی است به دلیل آنکه علم حضوری از لوازم ذات عالم است و معلوم است که که ائمه علوم خود را از نبی و نبی از خدا گرفته است بنابراین قول پس
علم امام باشیاء به معنای حصول صور اشیاء است در نفس او و بحث در این موضوع از وظیفه کتاب خارج است و آنچه مسلم است آن است که رسول و امام بهر چیزی مگر آنچه را که علم به آن مخصوص به ذات حق است در خاتمه از جمله
" وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ " استفاده میشود که آنان در اشاعه و گسترش و اظهار علم تابع رضای حقاند چنانکه شأن خزن أموال همین است مثلا کسی که خازن اموال دیگری است، نمیتواند مال را به میل خود مصرف کند و باید با جازه صاحب مال باشد پس هر مبلغی که صاحب مال حواله یا اجازه داد میپردازد در غیر این صورت مسؤل است، پس
ائمه (ع) هم خازن علم حقاند هر جا خدا بخواهد میگویند و هر جا اجازه ندهد سکوت میکنند و لذا
حضرت رضا (ع) در جواب سائل که گفت اگر شما عالم به هر چیزی هستید پس چرا گاهی جواب نمیدهید، حضرت فرمودند: ما عالم هستیم ولی تابع حقیم اگر مصلحت بداند میگوییم و اگر مصلحت نداند نمیگوییم و شاید یکی از علل تقیه همین باشد و در هر صورت اولیاء حق در تمام امور تابع حقاند نه تابع غیر حق»
[۳۳]