دلایل عصمت وحی چیست؟ (پرسش)
دلایل عصمت وحی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت وحی |
مدخل اصلی | اثبات عصمت وحی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
دلایل عصمت وحی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی در کتاب «آموزش عقاید» در اینباره گفته است:
«ادله عقلی
سه دلیل عقلی بر ضرورت عصمت وحی بیان شده که از مجموع آنها میتوان عصمت وحی را به اثبات رساند که عبارتند از:
- عدم تطابق با حکمت الهی و نقض غرض؛
- عدم سازگاری با علم نامحدود الهی؛
- عدم سازگاری با قدرت بیانتهای الهی.
توضیح اینکه بعد از آنکه ضرورت وحی به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناختهای لازم، و جبران نارسایی حس و عقل انسانی، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح میشود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این وسیله شناخت، بهرهمند نمیشوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند، و ناچار پیام الهی بهوسیله افراد خاصی "پیامبران" باید به ایشان ابلاغ شود چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا میتوان مطمئن شد شخص پیامبر، وحی الهی را درست دریافت کرده و آن را درست به مردم رسانده است؟ و نیز اگر واسطهای بین خدا و پیامبر، وجود داشته، او نیز رسالت خود را بهطور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه وحی، در صورتی کارآیی لازم را دارد، و میتواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در پیام واصل به مردم، باز میشود و موجب سلب اعتماد از آن میگردد. پس از چه راهی میتوان اطمینان یافت که وحی الهی بهطور صحیح و سالم بهدست مردم میرسد؟.
جواب این است: همانگونه که عقل، با توجه به حکمت الهی درمییابد باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از حقیقت و کُنه آن راه، آگاه نباشد به همین ترتیب درک میکند مقتضای حکمت الهی این است، پیامهای او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیامهای الهی باید با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه تکامل اختیاری انسانها فراهم شود و هدف الهی از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه الهی ثابت میشود، این پیامها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود؛ زیرا اگر خدای متعال نخواهد، پیامهایش بهطور صحیح به بندگانش برسد خلاف حکمت خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، آن را نفی میکند، و اگر خدا نداند پیام خود را از چه راهی و بهوسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت و اگر نتواند وسایط شایستهای را برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود.
پس با توجه به اینکه خدای متعال، عالم به همه چیز است نمیتوان احتمال داد واسطهای را برگزیده که از خطاکاریهای او آگاه نبوده است[۱]، و با توجه به قدرت نامحدود الهی نمیتوان احتمال داد که نتوانسته است وحی خود را از دستبرد شیاطین و تأثیر عوامل سهو نسیان، حفظ کند[۲]، چنانکه با توجه به حکمت الهی نمیتوان پذیرفت که نخواسته است پیام خود را مصون از خطا بدارد[۳]. بنابراین، مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت وحی با برهان عقلی، ثابت میشود[۴].
ادله نقلی
اما اینکه پیامبر اکرم (ص) چگونه حامل وحی یعنی جبرئیل را میشناخت و یا چگونه متوجه شد این کلام، وحی الهی است، روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «همانا خداوند وقتی بندهای را رسول خویش کند به او سکینه و وقار نازل میکند پس آنچه از ناحیه خدا برایش میآید برای او مثل امری میشود که به چشم خود آن را مشاهده میکند»[۵]. در روایت دیگری راوی از پیامبر اکرم (ص) سؤال میکند: زمانی که حضرت صدای فرشته را میشنود و او را نمیبیند، از کجا تشخیص میدهد که این وحی الهی است؟ حضرت فرمودند: «خداوند خود به او بیان میکند که آنچه به او میرسد، حقّ است»[۶].
همچنین ابن عباس میگوید: «هیچ آیهای بر پیامبر نازل نمیشد جز اینکه چهار فرشته نگهبان آن بودند تا آن آیه را به پیامبر برسانند»[۷]. روایت مذکور و چنین نقل قولهایی مؤید این مطلب هستند که پیامبر اسلام (ص) وحی الهی را درست دریافت کرده و به مردم ابلاغ میکرد».
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ سورۀ انعام، آیه ۱۲۴.
- ↑ سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۸.
- ↑ سوره انفال، آیه:۴۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۱۹۳ ـ ۱۹۵..
- ↑ «إنَّ اللَّهَ إِذَا اتَّخَذَ عَبْداً رَسُولًا أَنْزَلَ عَلَیْهِ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ فَکَانَ الّذی یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلُ الَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ»؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲.
- ↑ «یُبَیِّنُهُ اللَّهُ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَق»؛ بحارالانوار، ج۶۲، ص۷۶.
- ↑ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُؤَدُّونَهَا إِلَی النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَرَأَ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَعْنِی الْمَلَائِکَةَ الْأَرْبَعَةَ لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم؛ بحارالانوار، ۵۶، ص۲۰۱؛ الدّر المنثور، ج ۶، ص ۲۷۵.