حس: این روش از سه راه بهره میجوید: اول مشاهده سازمان و نظامحاکم بر جهان و تعمق در آن. هرگاه انسان در جهان پیرامون خویش بنگرد، مجموعهای منظم مییابد که از ناظمی حکیم و مدبر، حکایت میکند[۷]. دوم، بهرهگیری از نیرویی پنهان. هر موجودی از گرایشی درونی نصیب برده است که او را به سوی خدا راه مینماید[۸]. سوم، توجه به اینکه جهان، حادث است. انسان با درک این حقیقت که روزی جهان نبوده است و سپس هستی یافته است، به وجود هستیبخش جهان پی میبرد[۹]. این سه راه از گذر حس طی میشوند و نیازمنددرکعرفانی و پیچیده نیستند و همچنین به استدلالهای عقلی محض نیاز ندارند. با این حال، نمیتوان راه حس را برای شناخت خداوند کافی دانست[۱۰].
دل و فطرت:حکما و عرفا بر آناند که راههای رسیدن به خدا به شمار آفریدگان متعدد است؛ بدین معنا که هر موجودی را راهی به سوی خدا هست[۱۱]. این بدان سبب است که انسان دارای فطرت الهی] است و در سرشت خویش، خدا را میجوید[۱۲]. هر دلی به سوی آفریدگار راه دارد و هر نفسی به سوی صاحب انفاس در حرکت است. این راه که به معرفت شهودی میانجامد، بسیار کارآمد و اثربخش و توأم با لذت است. آدمی با رجوع به فطرت خویش، نیرویی مییابد که او را به سوی خدا فرامیخواند[۱۳]. با این همه، راه فطرت را نمیتوان به دیگران آموخت و بیشتر جنبه شخصی دارد[۱۴].