ساره در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ساره، نامی عبری و به معنای شاهزاده خانم،[۱] بانو و فرمانروا آمده است.[۲] درباره صورت اصلی این نام دو دیدگاه وجود دارد: برخی بر این باورند که ساره همانند نام "ابراهیم" که تغییر یافته "ابرام" است، در اصل به صورت "سارای" به معنای زن مجاهد یا شاهزاده خانم[۳] بوده است و هنگامی که ولادت اسحاق (ع) به وی بشارت داده شد، به "ساره" تغییر یافت.[۴] برخی دیگر صورت اصلی آن را "یساره" به معنای عقیم و نازا دانسته و گفته‌اند: هنگامی که جبرئیل بشارت تولد اسحاق (ع) را به وی داد، او را با نام ساره خطاب کرد[۵] و چون ساره از تلفظ نادرست نام خویش گله‌مند شد، جبرئیل با اشاره به معنای "یساره" (عقیم)، سبب تغییر یادشده را از بین رفتن حالت نازایی وی دانست و از سوی خدا وعده داد که "یاء" حذف شده از نام وی به اول نام یکی از نوادگان وی به نام "حی" افزوده شده و او "یحیی" نامیده خواهد شد[۶]. در مقابل، برخی با اعتقاد به عربی بودن واژه ساره، ضبط آن را "سارّه" با تشدید "راء"، برگرفته از ریشه "س - ر - ر"، به معنای سرور و خوشحالی دانسته و معتقدند که سبب نامگذاری وی به این نام، حالت سرور و شادی‌ای بود که با دیدن وی، به سبب پاکی عقیده، صفای ایمان و نیز زیبایی صورت، به انسان دست می‌داد.[۷] با توجه به اینکه گزارش‌های کتاب مقدس درباره ساره به منابع تفسیری مسلمانان راه یافته و کم و بیش در آرای تفسیری آنان نیز اثر گذاشته‌اند، بررسی گذرای این گزارش‌ها پیش از پرداختن به روایت قرآن و آرای مفسران ضروری می‌نماید.

ساره در میان یهودیان از جایگاهی بالا برخوردار است. کتاب مقدس، ساره را زنی با کمال، نمونه تقوا و پاکدامنی و بسیار زیبا یاد کرده است؛[۸] به گونه‌ای که در ۶۵ سالگی نیز همچنان زیبا بود و از همین‌رو "ابی ملک" پادشاه وقت مصر در وی طمع کرد.[۹] منابع یهودی در این باره حضرت ابراهیم را متهم کرده‌اند که وی برای حفظ جان خویش، یعنی برای اینکه مبادا پادشاه مصر (ابی‌ملک) برای تصاحب ساره بر آن شود که ابتدا شوهر وی (ابراهیم) را بکشد، ساره را خواهر خود معرفی کرد.[۱۰] بر اساس این گزارش، ابی‌ملک در پی اطلاع از نسبت خواهر و برادری میان ساره و ابراهیم تصمیم به ازدواج با ساره گرفت که خداوند در خواب، او را از همسری ساره و ابراهیم آگاهاند و از انجام آن بیم داد و او در پی شناخت ابراهیم (ع) و ساره آنان را گرامی داشت و کنیزی به نام هاجر را به ساره هدیه داد.[۱۱] بر اساس گزارش تورات، ساره ۱۰ سال از ابراهیم (ع) کوچک‌تر بود.[۱۲] در ۷۵ سالگی و در پی ناامیدی از فرزنددار شدن به همسر خود پیشنهاد کرد با کنیز وی هاجر ازدواج کند تا نسل او بماند.[۱۳] کتاب مقدس در کنار ویژگی‌های مثبت ساره، از ضعف ایمان وی در برهه‌ای از زمان یاد کرده و در عین حال از قابلیت او برای ایجاد نسل موعود سخن گفته است.[۱۴] در ۸۹ سالگی بشارت تولد فرزندی به وی داده شد و او بر اثر این بشارت خندید.[۱۵] در سن ۹۰ سالگی براساس وعده الهی، اسحاق (ع) را به دنیا آورد.[۱۶] ساره پس از تولد اسحاق (ع)، از ابراهیم (ع) خواست تا هاجر و فرزندش اسماعیل (ع) را از آنان دور کند.[۱۷] تورات از مرگ ساره در ۱۲۷ سالگی و دفن وی به دست ابراهیم (ع) و اسحاق (ع) در حصار یا مغاره مَکْفِلِیَّه خبر داده است.[۱۸] نام ساره به صراحت در قرآن نیامده؛ اما دو بار با عنوان همسر ابراهیم (ع) وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ[۱۹]، فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ[۲۰] دو بار با ضمیر مخاطب قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ[۲۱]، قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ[۲۲] و دو بار نیز با ضمیر غایب قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ[۲۳]، فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ[۲۴] و در یک آیه به عنوان خانواده و اهل ابراهیم فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ[۲۵] از او یاد شده است.

در ۷ سوره قرآن بشارت مربوط به تولد فرزندی از ساره و ابراهیم (ع) به نام اسحاق در کهنسالی گزارش شده است. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ[۲۶]؛ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا[۲۷]؛ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ[۲۸]؛ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ[۲۹]؛ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ[۳۰] داستان آمدن مهمانانی برای ابراهیم (ع)، بشارت آنان به ساره درباره تولد فرزندی از وی، خندیدن ساره در پی شنیدن این خبر و ابراز شگفتی شدید از آن به سبب پیری و نازایی خویش و نیز کهنسالی همسرش، بخش‌های مهم گزارش قرآن در این باره‌اند. وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ[۳۱]،وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ[۳۲]، قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ[۳۳]؛ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ[۳۴]، فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ[۳۵].[۳۶]

نسب ساره

در قرآن کریم گزارشی از نسب ساره نیامده است؛ اما عموم مفسران و مورخان مسلمان هرچند با اختلاف[۳۷] به این موضوع پرداخته‌اند. شماری از آنان ساره را افزون بر همسر ابراهیم (ع)، دخترعمو و در عین حال دخترخاله آن حضرت معرفی کرده‌اند.[۳۸] براین اساس مادر ابراهیم (ع) و ساره، خواهرانی دوقلو و دختران "لاحِج" پیامبر بودند.[۳۹] پدر ابراهیم «تارح بن ناحور» و عمویش «بِتوائیل» یا "بثوئیل بن ناحور" با آن دو ازدواج کردند و ابراهیم (ع) و ساره ثمره ازدواج آن دو برادر با دو خواهر یاد شده بودند.[۴۰] برخی نام پدر ساره را "لابن" پسر "بثویل"[۴۱] و پاره‌ای "خاران"[۴۲] یا "هاران"[۴۳] پسر ناحور [۴۴] یا باحور [۴۵] و او را دختر عمه ابراهیم (ع) دانسته‌اند.[۴۶] به نظر می‌‌رسد تصحیف (خطا کردن در خواندن یا نوشتن بر اثر تشابه حروف) سبب این اختلاف شده است. به هر حال مادر ساره قبل از "بتوائیل" با "هاران"، برادر ابراهیم (ع) ازدواج کرده و حضرت لوط (ع) را به دنیا آورده بود.[۴۷] بر این اساس ساره و لوط (ع) که برادرزاده ابراهیم [۴۸](ع) بود، از طرف مادر، برادر و خواهر بودند.[۴۹].[۵۰]

ویژگی‌های ساره

براساس برخی گزارش‌ها ساره از بهترین زنان زمان خویش و نخستین زنی بود که به ابراهیم (ع) ایمان آورد.[۵۱] بخشندگی،[۵۲] محدَّثه بودن (مخاطب فرشته الهی قرار گرفتن)قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ[۵۳][۵۴]، زیبایی کم‌نظیر،[۵۵] عفت و پاکدامنی [۵۶] و نیز اطاعت و پیروی وی از ابراهیم (ع) و یاری رساندن به وی [۵۷] و احتمال پیامبری وی [۵۸] از موضوعاتی‌اند که بسیاری از منابع تفسیری و روایی به آنها پرداخته‌اند. بر اساس برخی روایات، ساره یکی از ۵ زنی است که هنگام ولادت حضرت فاطمه (س) نزد خدیجه کبرا علیهاالسلام و برای کمک به وی حاضر شدند.[۵۹] مورخان مسلمان نیز هماهنگ با تورات مرگ ساره را در ۱۲۷ سالگی [۶۰] و محل دفن وی را «حبرون» دانسته‌اند.[۶۱].[۶۲]

هجرت با ابراهیم (ع)

در منابع اسلامی از هجرت ساره همراه حضرت ابراهیم (ع) سخن به میان آمده است.[۶۳] قرآن کریم در این باره سخن صریحی‌ندارد؛ اما مفسران در تفسیر آیه وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ[۶۴] که در باره مهاجرت حضرت ابراهیم (ع) است، به این موضوع پرداخته‌اند: «و قالَ اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی سَیَهدین». بر اساس گفته‌های مفسران، آنها ابتدا به حرانِ شام[۶۵] و از آنجا به فلسطین [۶۶] و سپس به مصر رفتند [۶۷] و هنگام بازگشت از مصر، به فلسطین آمده و در آنجا اقامت گزیدند.[۶۸] برخی منابع از ایمان ساره پیش از ازدواج با ابراهیم (ع) خبر داده و سبب همراهی با ابراهیم (ع) را ایمان وی دانسته‌اند. براساس این گزارش‌ها ساره پس از هجرت و هنگام اقامت در حران یا شام با ابراهیم (ع) ازدواج کرده بود.[۶۹] براساس برخی گزارش‌ها فرمانروای مصر در این دوره که نام او را به اختلاف، سنان بن علوان،[۷۰]صادوف [۷۱] و ابوملک،[۷۲] یا آپوفیس [۷۳] گفته‌اند، به سبب زیبایی ساره دلباخته وی شد؛ ولی به محض آنکه دست خود را به سوی وی دراز کرد، دستش خشک شد.[۷۴] زمانی که دست حاکم مصر با دعای ساره [۷۵] یا ابراهیم (ع)[۷۶] شفا یافت، او به جایگاه آن دو نزد خداوند پی برد و برای قدردانی، کنیزی به نام "هاجر" را به ساره بخشید.[۷۷] گزارش مربوط به درخواست حضرت ابراهیم (ع) از ساره برای معرفی خویش به عنوان خواهر ابراهیم (ع) در دیدار با پادشاه مصر، از سوی دانشمندان مسلمان به چالش کشیده شده است. آنان چنین کاری را در شأن پیامبری چون ابراهیم (ع) که یک‌تنه به جنگ "نمرود" رفت ندانسته [۷۸] و غیر واقعی خوانده‌اند.[۷۹] این گزارش‌ها اغلب برگرفته از عهد عتیق‌اند.[۸۰]

نازایی ساره و تولد اسحاق (ع)

براساس روایت قرآن کریم، ساره به سبب نازایی تا سنین کهنسالی صاحب فرزند نشده بود. بر همین اساس هنگامی‌که فرشتگان الهی بشارت تولد اسحاق (ع) را دادند، ساره شگفت‌زده شد. تولد اسحاق (ع) با شرایطی که ساره و ابراهیم (ع) داشتند کاری خارق عادت و معجزه بود. براساس آیات قرآن، زمانی که فرشتگان نزد ابراهیم (ع) آمدند وآن حضرت از آنان پذیرایی و با آنان گفت وگو کرد، ساره که آنجا ایستاده بود و این ماجرا را می‌دید، خندید. در این زمان فرشتگان مژده تولد اسحاق (ع) و پس از وی یعقوب (ع) را به وی دادند: وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ[۸۱]، فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ[۸۲] برخی معتقدند که افزون بر تولد اسحاق (ع)، بشارت عمر طولانی نیز به وی داده شد؛ به گونه‌ای که نوه خویش یعقوب (ع) را نیز ببیند.[۸۳] تقدم "ضحک" بر بشارت تولد اسحاق (ع) موجب اختلاف مفسران در معنای آن شده است: گروهی آن را به معنای رایج آن (خندیدن) گرفته؛ ولی درباره سبب آن دچار اختلاف شده‌اند. برخی با اعتقاد به اینکه در آیه تقدیم و تأخیر صورت گرفته است بر این باورند که ابتدا بشارت تولد اسحاق (ع) به ساره داده شد و در پی آن ساره با توجه به شرایط خود و همسرش (نازایی، پیر بودن) از چنین سخنی خندید.[۸۴] برخی دیگر با توجه به تقدم "ضحک" بر "بشارت" و مرتبط دانستن آن با گفت‌وگوی ابراهیم (ع) با فرشتگان و حوادث پیش‌آمده، سبب خنده ساره را اموری دیگر یاد کرده‌اند؛ مانند خوشحالی از نابودی قریب الوقوع [۸۵] و عذاب قوم بدکار لوط،[۸۶] هماهنگ بودن پیشنهاد ساره به ابراهیم (ع) مبنی بر آوردن حضرت لوط (ع) به نزد خودشان با مأموریت ملائکه برای نابودی قوم لوط،[۸۷] خوشحالی از انتخاب ابراهیم (ع) به مقام خلیل‌الرحمانی [۸۸] و هراس ابراهیم (ع) از آنان با وجود خدم و حشم بسیار[۸۹] و خوشحالی و در پی آن خنده از اینکه روشن شد مهمانان که از خوردن طعام امتناع می‌کنند ملائکه الهی هستند که به خانه او وارد شده‌اند و از ناحیه آنان هیچ بدی، وی و شوهرش را تهدید نمی‌کند.[۹۰] در مقابل، برخی نیز "ضحک" را به معنای غیر مشهور آن (حائض شدن) گرفته و گفته‌اند که همزمان با بشارت تولد اسحاق (ع)، ساره دچار عادت ماهانه شد.[۹۱]این گروه در توجیه تفسیر یادشده، به کاربرد واژه "ضحک" در اشعار عربی به این معنا استدلال کرده‌اند.[۹۲] بر اساس این معنا، ساره به محض حائض شدن با دست به صورت خود زد و از شدت شرم به گوشه‌ای از خانه پناه برد فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ[۹۳].[۹۴] این دسته از مفسران با استناد به ظاهر آیه بر این باورند که بشارت فقط در کلام نبود، بلکه با حائض شدن ساره در عمل نیز به او بشارت داده شد.[۹۵] براساس آیه‌ای دیگر، ساره با شنیدن بشارت تولد اسحاق (ع) از شدت شگفتی فریادکنان پیش آمد و طبق عادت بانوان در هنگام دیدن چیزی شگفت و غیر معمول، با دست به صورت خود زد [۹۶] و با تعجب گفت: من پیرزنی نازا هستم. چگونه می‌توانم فرزندی به دنیا آورم: فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ[۹۷]، فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ[۹۸] او همچنین با اشاره به فقدان اسباب طبیعی فرزنددارشدن، مانند پیر بودن خود و همسرش، تحقق چنین چیزی را بسیار شگفت‌انگیز و در شرایط عادی آن را ناممکن دانسته و آن را عجیب خواند: قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ[۹۹] برخی با پیوند دادن دو آیه یاد شده، صَرَّةٍ را به معنای صیحه زدن، ضجه زدن و فریاد کردن [۱۰۰] دانسته و گفته‌اند: هنگامی که ساره بشارت فرشتگان را شنید، با گفتن «اوه» و يَا وَيْلَتَى[۱۰۱] و زدن به صورت خود ابراز شگفتی کرد.[۱۰۲] به گفته طبرسی، شگفتی ساره نه به معنای تردید در قدرت خداوند،[۱۰۳] بلکه به این سبب بود که هیچ یک از اسباب طبیعی لازم برای تحقق این بشارت را مهیا نمی‌دید.[۱۰۴] مفسران درباره سن ساره در زمان بشارت به تولد اسحاق (ع) اختلاف دارند و از جمله ۹۰،[۱۰۵] ۹۸ [۱۰۶] یا ۹۹ [۱۰۷]سال را گفته‌اند.

هنگامی که فرشتگان شگفتی ساره را دیدند، تحقق چنین چیزی را به رغم فراهم نبودن شرایط طبیعی آن، براساس اراده و قدرت الهی، امکان‌پذیر و نشانه رحمت و برکت الهی نسبت به خاندان ابراهیم (ع) خواندند: قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ[۱۰۸] آنها بشارت یادشده را سخن خداوند و منطبق با حکمت و دانش او دانستند: قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ[۱۰۹].[۱۱۰]

ساره و هاجر

مفسران[۱۱۱] و مورخان [۱۱۲] گفته‌اند: ساره که به سبب نازایی و با هدف بقای نسل ابراهیم (ع) کنیز خود (هاجر) را به ازدواج همسرش درآورده بود، به وی حسادت کرد. سبب این حسادت و زمان آن مورد اختلاف است: برخی آن را در پی تولد اسحاق (ع) و سبب آن را برخورد دوگانه ابراهیم (ع) با پسرانش در نگاه ساره دانسته‌اند [۱۱۳]. برخی دیگر حسادت را در پی تولد اسماعیل (ع)[۱۱۴] و پیش از تولد اسحاق (ع) دانسته و گفته‌اند: ساره با توجه به نازایی خویش و بچه‌دار شدن کنیزش هاجر از یک سو [۱۱۵] و نگاه‌های تحقیرآمیز هاجر نسبت به وی از سوی دیگر، دچار ناراحتی و حسادت شد[۱۱۶]. براساس برخی گزارش‌های تاریخی، ساره به آزار و اذیت بدنی و نیز تهدید وی می‌پرداخت[۱۱۷]. در این باره رخداد قطعی و مسلم این است که ابراهیم هاجر و اسماعیل را در سرزمین بی‌آب و علف مکه ساکن کرد: رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ[۱۱۸] و قرآن‌کریم بیش از این در این باره سخنی نگفته است؛ اما مورخان سبب اسکان هاجر و اسماعیل (ع) در کنار خانه خدا و در سرزمینی بی‌آب و علف را حسادت و برخوردهای یادشده ساره و به درخواست وی دانسته‌اند [۱۱۹].[۱۲۰]

منابع

پانویس

  1. قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۳-۴۴۴؛ دایره‌المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۲۰.
  2. دائره‌المعارف الکتابیه، ج۴، ص۳۰۱.
  3. قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۳؛ دایره‌المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۲۰.
  4. کتاب مقدس، پیدایش ۱۷: ۱۵؛ دائره‌المعارف الکتابیه، ج۴، ص۳۰۲.
  5. تفسیر ضحاک، ج۱، ص۴۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۲۷۰؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۲۶۱.
  6. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۲۷۰؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۲۶۱؛ اللباب، ج۵، ص۱۹۵.
  7. تیسیر التفسیر، ج۵، ص۴۶۵؛ زوجات الانبیاء، ص۲۸.
  8. کتاب مقدس، پیدایش ۱۲: ۱۱-۱۷؛ عبرانیان۱۱:۱۱؛ دائرة المعارف الکتابیه، ج۴، ص۳۰۱.
  9. کتاب مقدس، پیدایش ۲۰: ۱-۵؛ دائره‌المعارف الکتابیه، ج۴، ص۳۰۱.
  10. کتاب مقدس، پیدایش ۱۲: ۱۱-۱۳؛ ۲۰: ۲-۱۴؛ موسوعة الکتاب المقدس، ص۱۷۰.
  11. نک: کتاب مقدس، پیدایش ۱۲: ۱۶-۱۷، ۲۰: ۱-۱۸، ۲۱: ۹-۱۶.
  12. قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۳.
  13. کتاب مقدس، پیدایش ۱۶: ۱-۳؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۳.
  14. کتاب مقدس، عبرانیان ۱۱: ۱۱؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۳.
  15. کتاب مقدس، پیدایش ۱۷: ۱۶-۱۸؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۳.
  16. کتاب مقدس، پیدایش ۱۷: ۱۶-۲۰.
  17. کتاب مقدس، پیدایش، ۱: ۹-۱۰.
  18. کتاب مقدس، پیدایش ۲۳: ۱-۴؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۴۴.
  19. «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
  20. «و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.
  21. «گفتند: پروردگارت چنین فرموده است، بی‌گمان اوست که فرزانه داناست» سوره ذاریات، آیه ۳۰.
  22. «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
  23. «گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!» سوره هود، آیه ۷۲.
  24. «و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.
  25. «آنگاه (پنهان از مهمانان) نزد خانواده‌اش رفت و گوساله‌ای فربه (که بریان کرده بود) آورد» سوره ذاریات، آیه ۲۶.
  26. «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.
  27. «پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.
  28. «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲.
  29. «و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.
  30. «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
  31. «و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت:» سوره هود، آیه ۶۹.
  32. «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
  33. «گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!» سوره هود، آیه ۷۲.
  34. «آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟» سوره ذاریات، آیه ۲۴.
  35. «و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.
  36. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «ساره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  37. نک: المحبر، ص۳۹۴؛ مجمع البیان، ج۴، ص۲۷۳؛ الکامل، ج۱، ص۱۰۰.
  38. مجمع البیان، ج۴، ص۲۷۳؛ الکامل، ج۱، ص۱۰۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵.
  39. قصص الانبیاء، راوندی، ص۱۱۰؛ قصص الانبیاء، جزائری، ص۱۲۳؛ اعلام القرآن، ص۴۴۳.
  40. نک: الکافی، ج۸، ص۳۷۰؛ تاریخ دمشق، ج۵۰، ص۳۰۷؛ ج۶۹، ص۱۸۰؛ الهدی، ج۱، ص۱۱۶.
  41. نک: المحبر، ص۳۹۴؛ اعلام القرآن، ص۴۲۳.
  42. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴.
  43. جامع البیان، ج۱۲، ص۹۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۷؛ عمدة القاری، ج۱۲، ص۳۰.
  44. جامع البیان، ج۱۲، ص۹۳؛ عمدة القاری، ج۱۲، ص۳۰.
  45. تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۱۸۰.
  46. اعلام القرآن، ص۴۲۳.
  47. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۶۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۲۸۳.
  48. تفسیر مقاتل، ج۳، ص۵۰۸.
  49. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۴۵؛ علل الشرایع، ج۲، ص۵۴۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۲۹۹.
  50. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «ساره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  51. الاخبار الطوال، ص۸.
  52. الکافی، ج۸، ص۳۷۰؛ قصص الانبیاء، راوندی، ص۱۱۰؛ نور الثقلین، ج۴، ص۴۱۶.
  53. «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
  54. مجمع النورین، ص۲۰۶؛ التحقیق فی الامامه، ص۱۹۹.
  55. اخبار الزمان، ص۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۸۰؛ الدر المنثور، ج۳، ص۳۳۹.
  56. نک: اعلام القرآن، ص۴۲۳.
  57. نک: اعلام القرآن، ص۴۲۳.
  58. البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۴۴؛ نساء اهل الجنه، ص۱۳.
  59. الامالی، ص۶۹۱؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۲۵؛ بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۷.
  60. تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۵؛ تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۱۹۰؛ المنتظم، ج۱، ص۵۷.
  61. المعارف، ص۳۳؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۶؛ معجم البلدان، ج۲، ص۲۱۲.
  62. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «ساره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  63. جامع البیان، ج۱۷، ص۶۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۲۱؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۲۶.
  64. «و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم می‌روم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره صافات، آیه ۹۹.
  65. جامع البیان، ج۱۷، ص۶۲؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۳۰۵۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۹۸.
  66. قصص الانبیاء، راوندی، ص۱۱۰؛ روح المعانی، ج۸، ص۱۶۹.
  67. قصص الانبیاء، راوندی، ص۱۱۰؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۲۴۸، «ساره».
  68. الکافی، ج۸، ص۳۷۳؛ قصص الانبیاء، راوندی، ص۱۱۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵.
  69. المنتظم، ج۱، ص۴۸؛ البحر المحیط، ج۶، ص۱۸۴؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۱۰۲.
  70. الکامل، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق۱، ص۳۵.
  71. المعارف، ص۳۲؛ عمدة القاری، ج۱۵، ص۲۴۹.
  72. نک: المیزان، ج۷، ص۲۲۶.
  73. لغت نامه، ج۹، ص۱۳۲۴۸.
  74. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۳۳.
  75. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۳۳؛ شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۵۳۷.
  76. الکافی، ج۸، ص۳۷۲؛ نورالثقلین، ج۴، ص۴۱۸؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۸۴.
  77. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲؛ قصص الانبیاء، راوندی، ص۱۱۱.
  78. قصص الانبیاء، جزائری، ص۱۱۵-۱۲۰.
  79. التبیان، ج۷، ص۲۶۰؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.
  80. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «ساره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  81. «و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت:» سوره هود، آیه ۶۹.
  82. «و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم» سوره هود، آیه ۷۰.
  83. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۹۳؛ زاد المسیر، ج۴، ص۱۰۳.
  84. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۶۱؛ نیز نک: مجمع البحرین، ج۳، ص۷، «ضحک».
  85. الکشاف، ج۲، ص۲۸۱؛ نمونه، ج۹، ص۱۷۰.
  86. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۶، ص۲۰۵۴؛ تفسیر سمعانی، ج۲، ص۴۴۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۷.
  87. معانی القرآن، ج۳، ص۳۶۴؛ التبیان، ج۶، ص۳۲.
  88. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۱۷۸.
  89. جامع البیان، ج۱۲، ص۹۵.
  90. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۶، ص۲۰۵۴؛ الکشاف، ج۲، ص۲۸۱؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۳-۳۲۴.
  91. نک: مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۸؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۶۱؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۳.
  92. مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۸؛ الصافی، ج۲، ص۴۶۰.
  93. «و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.
  94. الکشاف، ج۴، ص۱۸.
  95. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۱۷۹؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۳؛ نیز نک: تاج العروس، ج۱۳، ص۶۰۵.
  96. تیسیر الکریم الرحمن، ص۸۱۰.
  97. «آنگاه در دل از آنان ترسی یافت، گفتند: نترس و او را به پسری دانا مژده دادند» سوره ذاریات، آیه ۲۸.
  98. «و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.
  99. «گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!» سوره هود، آیه ۷۲.
  100. تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۴۷.
  101. روح المعانی، ج۲۷، ص۱۳.
  102. اضواء البیان، ج۲، ص۲۸۰.
  103. مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۸.
  104. جامع البیان، ج۲۶، ص۲۷۰-۲۷۱؛ زاد المسیر، ج۷، ص۲۱۰؛ المیزان، ج۱۰، ص۳۲۵.
  105. جامع البیان، ج۱۲، ص۹۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۷۵؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۲۲۲.
  106. معانی القرآن، ج۳، ص۳۶۴؛ الدر المنثور، ج۳، ص۳۴۰.
  107. تفسیر سمعانی، ج۲، ص۴۴۳؛ المحرر الوجیز، ج۳، ص۱۹۱.
  108. «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳.
  109. «گفتند: پروردگارت چنین فرموده است، بی‌گمان اوست که فرزانه داناست» سوره ذاریات، آیه ۳۰.
  110. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «ساره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  111. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۱۳۸؛ الدر المنثور، ج۴، ص۸۶؛ فتح القدیر، ج۳، ص۱۱۴.
  112. المعارف، ص۳۲؛ تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۱۸۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق ۱، ص۳۶.
  113. بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۱؛ المیزان، ج۷، ص۲۲۳.
  114. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق ۱، ص۳۶.
  115. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۲۴۵؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۳۷۰.
  116. سعد السعود، ص۴۱؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۱۸.
  117. تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۱۸۷؛ الکامل، ج۱، ص۱۰۳.
  118. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  119. تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۱۸۷-۱۸۸؛ الکامل، ج۱، ص۱۰۳.
  120. یوسف‌زاده، حسین علی، مقاله «ساره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۵.