سیره امام علی در برخورد با غالیان چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره امام علی در برخورد با غالیان چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره امام علی در برخورد با غالیان چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی اکبر ذاکری

حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکری در کتاب «سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«این اتفاق حدأقل دو بار رخ داده و مجازات آن هم یکسان بوده است؛ به همین جهت این روایات به تحلیل و بررسی نیاز دارند.

  • حدیث اول: غالیان کوفه: دو روایت در کتاب کافی با یک متن و دو سند از ابن ابی عمیر از هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل شده که سند یکی صحیح[۱] و دیگری حسن مانند صحیح است[۲]؛ شیخ طوسی هم آن را نقل نموده است[۳] و می‌توان آن دو را یک روایت دانست. هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «قومی نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند و گفتند: درود بر تو ای پروردگار ما! حضرت از آنان خواست توبه کنند، ولی آنان توبه نکردند؛ پس چاهی برای آنها کند و در آن آتش افروخت و چاه دیگری در کنار آن کند و بین آن دو ارتباط برقرار کرد. وقتی توبه نکردند، آنان را در یکی از چاه‌ها قرار داد و در دیگری آتش افروخت تا اینکه مردند»[۴].

در این روایت بالصراحه ذکر نشده که حادثه در کجا رخ داده است؛ در نتیجه به طور طبیعی چون مرکز خلافت حضرت کوفه بوده، مربوط به آن شهر است. در کتب تاریخی به این نکته اشاره شده است. بلاذری از ابن سیرین نقل می‌کند که قومی در کوفه مرتد شدند. علی (ع) آنان را کشت و سوزاند و فرمود: هنگامی که کار را کاری منکر دیدم، شمشیر خود را کشیدم و قنبر را صدا زدم؛ سپس حفره، حفره ایجاد کردم و قنبر در آن هیزم می‌ریخت و من با آتش، کسانی را که کافر شده بودند؛ سوزاندم[۵].

در دعائم الاسلام در روایتی جزئیات بیشتری نقل شده که طبق آن، آن جمع خطاب به علی (ع) گفتند: «تو خدای ما و آفریننده ما و روزی‌دهنده ما هستی، از تو آغاز ما و به سوی تو بازگشت ماست». رنگ علی (ع) از ناراحتی تغییر کرد و از آنان خواست توبه کنند؛ ولی آنان نپذیرفتند. حضرت گردن‌های آنان را زد؛ آن گاه در آتش افکند، به گونه‌ای که گفته شد و این شعر را خواند: «لَمَّا رَأَيْتُ الْأَمْرَ أَمْراً مُنْكَراً *** أَضْرَمْتُ نَارِي وَ دَعَوْتُ قَنْبَراً»[۶]

به نظر می‌رسد که نقل کتاب کافی دقیق و درست باشد؛ زیرا ایجاد گودال یا چند چاه برای آن بوده که آنان را در وضعیتی قرار دهد که تا آخرین لحظه امکان توبه و بازگشت با سلامتی، برایشان وجود داشته باشد؛ به همین جهت به طور مستقیم آنان را در آتش قرار نداد؛ بلکه تلاش کرد با آزاری که با دود و حرارت می‌بینند، توبه کنند که چنین اتفاقی نیفتاد.

  • حدیث دوم: غالیان بصره: روایت دیگری که درباره مجازات غالیان در کتاب کافی آمده، چنین است: صالح بن سهل از کِرِدین از مردی از امام صادق و باقر (ع) نقل کرده که فرمود: وقتی امیرالمؤمنین علی (ع) از جنگ مردم بصره فارغ شد، هفتاد نفر از قوم زُطّ نزد حضرت آمدند و بر او سلام کردند [و او را خدا دانستند و برایش سجده نمودند؛ حضرت به آنان فرمود: وای بر شما، این گونه عمل نکنید]. حضرت با زبان آنان با آنها سخن گفت و پاسخ دادند؛ سپس به آنان فرمود: من آن گونه که گفتید نیستم، من بنده مخلوق خدایم. آنها سخن حضرت را نپذیرفتند و گفتند: تو اویی. حضرت فرمود: اگر (این ادعاهای باطل را تمام نکنید و از آنچه درباره من گفتید برنگردید، نزد خدا توبه نکنید، شما را خواهم کشت؛ پس آنان نپذیرفتند که از ادعای خود برگردند و توبه کنند[۷].

حضرت دستور داد چاه‌هایی حفر شود و بین آنها ارتباط بر قرار گردید؛ آن گاه آنان را در چاه‌ها قرار داد و سر چاه‌ها را بست؛ سپس در یکی از چاه‌ها که کسی در آن نبود، آتشی انداخت. دود به آنها رسید و همه مردند[۸]. این روایت را صدوق از امام باقر (ع) بدون سند با تعبیر قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ نقل کرده که تفاوت کوچکی با نقل کتاب کافی دارد. طبق این نقل، آنان خطاب به علی (ع) گفتند: «نه، بلکه تو، تو او هستی» و شیخ صدوق خود توضیحاتی راجع به غلات بیان نموده است[۹]. کشی هم این خبر را با سندی مشابهِ سند کلینی، از صالح بن سهل از مسمع بن عبدالملک که همان کِرِدین است، از مردی از امام باقر (ع) نقل کرده است[۱۰].

  • تحلیل و بررسی: این روایت از نظر سند و محتوا اشکال دارد و قابل نقد است:
  1. اشکال سندی: سند کتاب کافی و رجال کشی ضعیف است؛ زیرا صالح بن سهل که در سند هر دو کتاب آمده، از غلات دانسته شده[۱۱] و مدتی قایل به ربوبیت امام صادق (ع) بوده است[۱۲]. خبر مرسل هم هست. شیخ صدوق گرچه با تعبیر قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ روایت را نقل کرده است، با توجه به ارسال سند آن، نمی‌توان حدیث را معتبر دانست؛ بنابراین این روایت از جهت سند ارزشی ندارد؛ چه مرد ناشناس از امام باقر (ع) نقل کرده باشد و چه از امام صادق (ع).
  2. اشکال متنی: این روایت از جهت محتوا هم اشکالات متعددی دارد که به آنها اشاره می‌کنیم:
    1. بسیار بعید است در مدت کوتاهی که امیرالمؤمنین (ع) بعد از جنگ جمل در بصره بوده، عده‌ای تا حد ربوبیت مقام او را بالا ببرند و به چنین اعتقادی برسند و آن حضرت که بنا بر عفو و مهربانی داشته و ناکثین را بخشید، این گونه افراد را مجازات کند. مورخان در حوادث بصره چنین خبری را نقل نکرده‌اند.
    2. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که این کیفر و مجازات اگر هم رخ داده باشد، یک بار بیشتر نبوده، امّا آن را در موارد متعدد گزارش کرده‌اند که سند برخی از آن نقل‌ها نادرست و نیز قابل اعتماد است.

با توجه به اینکه یکی از سندهای دو روایت قبلی معتبر است، می‌توان اصل آن را پذیرفت؛ اما اینکه در موارد مختلف رخ داده و حضرت در چندین مورد افراد را با آتش سوزانده باشد، بسیار بعید می‌نماید و درست نیست. خبر بعدی کلینی این نکته را ثابت می‌کند. حتی به آتش افکندن آنان برابر روایت کتاب دعائم دقیق نیست؛ بلکه حضرت بعد از مجازات، آنان را در حفره‌هایی افکنده و دفن کرده است»[۱۳]

پانویس

  1. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۵۷.
  2. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ. چون ابراهیم بن هاشم توثیق خاص ندارد، روایت وی را حسن دانسته‌اند.
  3. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۳۸؛ همو، الإستبصار، ج۴، ص۲۵۴؛ همو، الأمالی، ص۶۶۲.
  4. «أَتَى قَوْمٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَقَالُوا: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَبَّنَا. فَاسْتَتَابَهُمْ فَلَمْ يَتُوبُوا، فَحَفَرَ لَهُمْ حَفِيرَةً وَ أَوْقَدَ فِيهَا نَاراً وَ حَفَرَ حَفِيرَةً أُخْرَى إِلَى جَانِبِهَا وَ أَفْضَى مَا بَيْنَهُمَا. فَلَمَّا لَمْ يَتُوبُوا أَلْقَاهُمْ فِي الْحَفِيرَةِ وَ أَوْقَدَ فِي الْحَفِيرَةِ الْأُخْرَى [نَاراً] حَتَّى مَاتُوا»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۵۸-۲۵۹.
  5. «لَمَّا رَأَيْتُ الْأَمْرَ أَمْراً مُنْكَراً *** أَوْقَدْتُ نَارِي وَ دَعَوْتُ قَنْبَراً / ثُمَّ احْتَفَرْتُ حُفَرَ وَ حُفَراً *** وَ قَنْبَرٌ يَحْطِمُ حَطْماً مُنْكَراً»؛ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۳.
  6. قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۴۸.
  7. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ كِرْدِينٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لَمَّا فَرَغَ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَتَاهُ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنَ الزُّطِّ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ كَلَّمُوهُ بِلِسَانِهِمْ فَرَدَّ عَلَيْهِمْ بِلِسَانِهِمْ؛ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: إِنِّي لَسْتُ كَمَا قُلْتُمْ. أَنَا عَبْدُ اللَّهِ مَخْلُوقٌ. فَأَبَوْا عَلَيْهِ وَ قَالُوا: أَنْتَ هُوَ. فَقَالَ لَهُمْ: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا وَ تَرْجِعُوا عَمَّا قُلْتُمْ فِيَّ وَ تَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، لَأَقْتُلَنَّكُمْ. فَأَبَوْا أَنْ يَرْجِعُوا وَ يَتُوبُوا».
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۵۹.
  9. «لَا بَلْ أَنْتَ أَنْتَ هُوَ»؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۳، ص۱۵۰.
  10. شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۱۰۹.
  11. ابن الغضائری، الرجال، ص۶۹، ش۶۹؛ علامه حلی، رجال العلامه، ص۲۲۹.
  12. «عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كُنْتُ أَقُولُ فِي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) بِالرُّبُوبِيَّةِ»؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۴۱، ح۶۳۲.
  13. ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۲۴.