شلمغانیه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت


مقدمه

شلمغانیه، پیروان ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن عزاقر از فرقه‌‏های غالی شیعه اند[۱]. وی نخست خود را باب امام مهدی نامید، بعد ادعای حلول کرد و گاهی خود را روح القدس و مسیح می‏‌خواند.

عده‌‏ای از کاتبان دولت و ثروتمندان و خواص بدو گرویدند. مقصد سیاسی این گروه، برانداختن عباسیان و طالبیان بود، تا مردم از دست حکمرانانی بالفعل و بالقوه خلاص شوند. گفته شده: میان پیروان شلمغانی، اباحه و آزادی جنسی رایج بود؛ قرآن را تأویل می‌‏کردند و بهشت را به معنای شناخت و گرایش به آیین شلمغانی و دوزخ را عکس آن می‌‏دانستند. تکالیف اسلامی را به جای نمی‌‏آوردند و همچون "سبعیه" به هفت عالم و هفت آدم قائل بودند.

نقل شده: شلمغانی، دختر عثمان بن سعید را رجعت فاطمه می‌‏خواند و می‌‏گفت: روح پیغمبر در عثمان بن سعید "از نواب اربعه" حلول کرده است. وی می‌‏گفت: "من و حسین بن روح وقتی داخل این کار شدیم، می‌‏دانستیم در چه امری وارد می‌‏شویم". حسین بن روح، شیعیان را از او بر حذر داشت و توقیع صاحب الزمان (ع) در نفرین شلمغانی و چند مدعی دیگر بابیت بیرون آمد. با اعدام شلمغانی در ۳۲۲ ق نحله او هم به طور ظاهر از میان رفت و حتی یکی از مریدانش در همان جلسه محاکمه، سیلی به صورتش نواخت؛ اما عده‌‏ای از بقایای شلمغانیه گرد شخصی "بصری" نام- که مدعی بود روح شلمغانی در وی حلول کرده است، جمع شدند و چون وی به سال ۳۴۰ ق وفات یافت، به دستور مهلبی وزیر، جانشین وی بازداشت و خانه‏‌هایشان بازرسی شد.

کتاب‏‌هایی در عقاید آن جماعت به دست آمد و معلوم شد جوانی از ایشان مدعی است روح علی (ع) در وی حلول کرده و زنی مدعی است روح فاطمه (س) در وی حلول کرده است و یکی از وابستگان بنی بسطام نیز از آن جماعت مدعی است: روح میکائیل در وی حلول کرده است. مهلبی‏ می‌‏خواست آن‏ها را مجازات کند؛ اما آن‏ها نزد معز‌الدوله بویه‌‏ای چنین وانمود که شیعه‏اند و مهلبی برای آنکه متهم به ضدیت با تشیع نشود، دیگر پی‏گیر آنها نشد[۲].[۳][۴]

پرسش‌های وابسته


منابع

پانویس

  1. ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۱۳۶
  2. ر. ک: کتاب الغیبة، ص ۲۴۱؛ الفرق بین الفرق، ترجمه: محمد جواد مشکور، ص ۱۹۱
  3. ر. ک: جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیّع، ج ۱۰، ص ۴۴
  4. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۲۷۲ - ۲۷۳.