شهادت امام باقر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

بنابر قول مشهور رخداد شهادت امام باقر (ع) در روز هفتم ذیحجه سال ۱۱۴ هجری بوده است. از آنجا که تلاش امویان بر از یاد بردن نام و نشان اهل بیت (ع) بوده است، بی‌تردید وصیت امام باقر (ع) به اقامه سوگواری برای ایشان در سرزمین منا، به وقت حضور و تجمع حاجیان در آن مکان، آن هم به مدت ده سال و تعیین مبلغ مشخصی برای آن، برای احیای نام و یاد ایشان[۱]، نوعی مبارزه با امویان به شمار می‌رود[۲].

آن حضرت در روز جمعه، نخستین روز ماه رجب سال ۵۷ هجری قمری در مدینه تولد یافت و نسبش از هر دو سو علوی و فاطمی است. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) زنی ممتاز بود که به فرموده امام صادق (ع) در آل حسن (ع) نظیر نداشت[۳].

امام باقر (ع) در طول عمر ۵۷ ساله خود با رخدادهای گوناگون مواجه بود که می‌توان گفت: تلخ‌ترین آن در سن چهارسالگی بود که با حضورش در نهضت حضرت سیدالشهدا (ع) در سال ۶۱ هجری ناگواری‌های بسیاری را تحمل کرد که بخشی از آنها در گزارش‌های آن حضرت نمود دارد.

دوران زندگی آن حضرت با حکمرانی ده تن از خلفای بنی‌امیه و بنی‌مروان، از معاویه تا هشام بن عبدالملک هم زمان بود و مدت نوزده ساله امامتش، با پنج خلیفه مروانی ولید و سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، و هشام بن عبدالملک معاصر بود[۴].[۵]

عامل شهادت ‌

گروهی از تاریخ‌نویسان به این نکته قائل هستند کسی که امام باقر(ع) را به شهادت رسانده و برای شهادت آن حضرت سمّ ارسال نمود، هشام بن عبدالملک است، چراکه هشام همواره کینه شدیدی نسبت به آل پیامبر اکرم(ص) داشته، دلش از دشمنی آل پیامبر اکرم(ص) پُر بود. البتّه از میان تاریخ‌نویسان گروهی معتقدند، آن‌کس که اقدام به مسموم‌ کردن امام باقر(ع) کرد ابراهیم بن ولید بوده است‌[۶].[۷]

انگیزه‌های شهادت امام باقر(ع)‌

انگیزه‌هائی که سبب شد تا امویان دست به شهادت امام باقر(ع) بزنند را می‌توان در این چند مورد خلاصه نمود:

  1. شخصیت والای امام باقر(ع): امام باقر(ع) بالاترین شخصیت در جهان اسلام بود. همه مسلمانان در بزرگداشت آن حضرت و اعتراف به فضل و کمال آن حضرت با هم اتّفاق‌نظر داشتند. آن حضرت مقصود و مراد همه علمای اسلام از همه شهرهای سرزمین اسلام بوده است.
  2. رویدادهایی که در دمشق به وقوع پیوست‌: محقّقان و تاریخ‌نویسان بعید نمی‌دانند، حوادثی که در دمشق به وقوع پیوست یکی از سبب‌هایی باشد که امویان را بر آن داشت تا امام باقر(ع) را ترور نمایند. شرح این قضیه بدین‌صورت است:
    1. هنگامی که امام باقر(ع) به نزد هشام بن عبدالملک احضار گردید و در دربار او وارد شد، هشام به این گمان که امام باقر(ع) در تیراندازی دچار مشکل خواهد شد و نمی‌تواند تیرها را به هدف بزند و این مسأله باعث استهزاء و مسخره کردن آن حضرت و پایین آوردن مقام آن حضرت در نزد شامیان می‌گردد، آن حضرت را امر به تیراندازی نمود، ولی آن هنگام که امام(ع) تیراندازی کرده و چندین‌بار به صورتی اعجاب‌انگیز که در دنیای تیراندازی بی‌سابقه بوده است هدف را مورد اصابت قرار دادند، هشام درمانده شد و آنچنان غیظ و غضب بر او غلبه کرد که زمین با همه گستردگی بر او تنگ آمد. گروهی از تاریخ‌نویسان معتقدند که هشام از این زمان تصمیم بر کشتن امام باقر(ع) گرفته است.
    2. گروهی نیز معتقدند پس از اینکه امام باقر(ع) در همان مجلس در رابطه با مسأله امامت با هشام به مناظره پرداخته و بر او غلبه پیدا کردند و آثار عجز و درماندگی در صورت هشام نمایان گردید، و از سر کینه تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.
    3. گروهی دیگر نیز معتقدند که مناظره کردن امام باقر(ع) با عالم مسیحی و غلبه آن حضرت بر او - تا جایی که خود عالم مسیحی در برابر گروه کثیری از مردم شام اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مقابله با امام باقر(ع) نمود، و اهمیت این موضوع به حدّی بود که برتری علمی امام باقر(ع) در میان امّت‌ پیامبر اکرم(ص) در میان توده مردم شام با همه طول و تفصیل دهان‌به‌دهان می‌گشت‌[۸]- باعث شد تا همین شهرت علمی خود یکی از عوامل کینه هشام بن عبدالملک نسبت به امام شود و نقشه قتل امام باقر(ع) را برای رها شدن از دست این امام بزرگوار در سر بپروراند[۹].

وصیت‌های امام باقر(ع) ‌

امام باقر(ع) به فرزندش امام جعفر صادق(ع) چندین وصیت نمود که بعضی از آنها را می‌بینید:

  1. امام باقر(ع) به امام صادق(ع) فرمود: ای جعفر، تو را نسبت به اصحاب و یاران خود سفارش به نیکویی می‌نمایم، امام صادق(ع) به آن حضرت عرض کرد: خداوند مرا فدای شما گرداند، به خدا سوگند می‌خورم که هرگز اصحاب و یاران شما را وانگذارم تا آنجا که اگر مردی از آنها در یکی از شهرهای کشور اسلامی زندگی کند، محتاج به احدی نشود[۱۰].
  2. امام باقر(ع) به امام صادق(ع) وصیت فرمود که آن حضرت را در پیراهنی که در آن نماز می‌گزارد دفن نماید، تا اینکه این پیراهن در نزد خداوند متعال شاهد صدقی بر عبادت‌های بزرگ و بندگی‌های خالصانه امام باقر(ع) باشد[۱۱].
  3. امام باقر(ع) قسمتی از اموال خود را وقف نمود تا با آن به مدّت ده سال در سرزمین منی برای آن حضرت مجلس عزاداری برپا شود[۱۲]. و شاید سبب این امر به این مسأله بازمی‌گردد که منی بزرگترین مرکز تجمّع مسلمانان بوده و برگزاری مراسم عزاداری در آن باعث می‌شود تا مسلمانان از سبب این عزاداری سؤال کنند و بدین‌وسیله از آنچه بر امام باقر(ع) گذشته و اذیت و آزاری که از ناحیه امویان به آن حضرت رسیده و در نهایت به ترور و شهادت آن حضرت منجرّ شده آگاهی یابند، تا دستگاه‌های تبلیغات اموی نتوانند خون امام را لوث کرده و آنچه را که بر امام باقر(ع) گذشته است به بوته فراموشی سپارند[۱۳].

کفن و دفن

با شهادت آن بزرگوار باشکوه‌ترین صفحه از کتاب رسالت اسلامی که جامعه اسلامی آن‌روز را به بیداری و شکوفایی رساند ورق خورد. فرزند برومند آن حضرت حضرت، امام جعفر صادق(ع) به تجهیز بدن مقدّس پدر بزرگوار خود برخاسته، او را غسل داده و در حالی‌که اشک سوزانش در مرگ پدر جاری بود او را کفن نمود. پدری که از حیث دانش و فضیلت و سرسختی در راه دین، آسمان دنیا در آن عصر بر کسی مانند او سایه نیفکنده بود.

پیکر مطهّر حضرت امام باقر(ع) با شکوه و جلال تمام از سوی عموم‌ مردم تشییع و به قبرستان بقیع برده شد، و در کنار قبر پدر بزرگوار امام باقر(ع)، حضرت امام زین العابدین(ع)، و در کنار قبر عموی گرامی پدرش حضرت امام حسن مجتبی(ع) سرور جوانان اهل بهشت قبری برای آن حضرت حفر شد، و امام صادق(ع) پدر بزرگوارش را در جایگاه ابدی قرار داد و آن حضرت را در آنجا دفن نمود و در واقع به همراه او علم و حلم و هرچه خوبی و نیکویی به مردم بود با او دفن کرد[۱۴].

منابع

پانویس

  1. الکافی، ج۵، ص۱۱۷.
  2. بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان (ع)، ص۳۶۵.
  3. الکافی، ج۱، ص۴۶۹، ح۲.
  4. مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۲۰.
  5. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص۱۲۴.
  6. اخبار الدول، ص۱۱۱.
  7. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۰۹.
  8. ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۰۹- ۳۰۶.
  9. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱.
  10. اصول کافى، ج۱، ص۳۰۶.
  11. صفة الصفوة، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ ابن الوردى، ج۱، ص۱۸۴؛ تاریخ ابو الفداء، ج۱، ص۲۱۴.
  12. بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۲.
  13. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۳.
  14. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۳.