شهید (اسم الهی) در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

شهید از ریشه "ش ـ ه ـ د" و این ریشه به معنای حضور، آگاهی و اعلام است و در همه کاربردهای آن سه عنصر یاد شده یا یکی از آنها هست؛ برای نمونه، در واژه "شهادت" به معنای گواهی، هر سه معنا وجود دارند[۱]، زیرا اصل شهادت، مشاهده مبتنی بر حضور و حس بوده و سپس در اظهار و ادای شهادت به کار رفته و نهایتاً میان این دو معنا جایگاهی مانند لفظ مشترک یافته است[۲].

راغب اصفهانی نیز کاربرد مصادر "شهادت" و "شُهود" را در جایی درست می‌داند که حضور همراه با مشاهده (با بصر یا با بصیرت) باشد[۳].

"شهید" به معنای حاضر و کسی است که چیزی از علم او پنهان نیست[۴].

در فرق شاهد و حاضر گفته شده: در شهادت علم به مشهود لازم است؛ ولی در حضور چنین قیدی لحاظ نشده است[۵]. شهید و شاهد از اسماء و صفات خدای متعال‌اند[۶]؛ با این تفاوت که کاربرد شاهد به لحاظ حاضر بودن اوست؛ ولی استعمال شهید از آن‌روست که چیزی از او غایب و مخفی نیست[۷].[۸].

افزون بر اینکه در کاربرد "شاهد" نظر به صرف تحقق شهود است؛ ولی در شهید جهت ثبوت و استقرار و دوام، ملاحظه می‌شود[۹].

در قرآن، شهید درباره غیر خدا نیز به معنای حاضر به کار رفته است: وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا[۱۰]؛ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۱].[۱۲] برخی بازگشتِ شاهد بودن خدا را به علم و قدرت او بر اشیاء دانسته[۱۳] و گفته‌اند: چنانچه علم را به گونه مطلق به خدا نسبت دهیم او را "علیم" و اگر علم به امور باطنی را برای وی به کار بریم، "خبیر" و در صورتی که منظور علم به امور ظاهری باشد او را "شهید" و "شاهد" می‌نامیم[۱۴] و چون خدا بر همه اشیا احاطه دارد، شهادت او کامل‌ترین شهادت‌ها[۱۵] و پیراسته از سهو و خطا و غلط و کذب است[۱۶].

شهید در قرآن

در ۲۶ آیه قرآن از شهادت خدا بر وحدانیت خویش و رسالت پیامبر خاتم و دیگر پیامبران و نیز شهادت بر اعمال آدمیان از جمله دروغگویی منافقان و شهادت بر هر چیزی، به صورت:

  1. فعل: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۷]؛ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۸]؛ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۹]؛ إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۲۰]، اسم فاعل وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[۲۱]؛ وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ[۲۲]،
  2. و صیغه مبالغه: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ[۲۳]؛ وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا[۲۴]، مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۲۵]، لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۲۶]، و مصدر وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۲۷] سخن به میان آمده است.

براساس آیه إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۲۸] حضرت هود (ع) در برابر قوم خویش خدا را به شهادت گرفته بر اینکه از آنچه ایشان شریک وی می‌پندارند، منزه است.

"اشهاد" نیز که مشتقات آن درباره خداوند در دو آیه به کار رفته‌اند، به معنای احضار و اعلام است و براساس آیه مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا[۲۹] هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین خدای سبحان شیاطین را احضار نکرده و به آنان خبر نداده که آفرینش چگونه است[۳۰]، بنابراین گمان کسانی که می‌پندارند شیاطین علم غیب دارند و از اوضاع عالم مطلع‌اند باطل است[۳۱]. و بر پایه آیه وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۳۲] خداوند از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد و پرسید: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، ما گواهی می‌دهیم[۳۳].

گستره و چگونگی شاهد بودن خدا

"شهادت" دو جنبه دارد: تحمل و اداء. تحمل شهادت از راه‌های گوناگون حسی و شهودی ممکن است، چنان‌که ادای آن نیز برحسب مراتب علم تحمل کننده و روشنی یا پیچیدگی موضوع شهادت و قوت و ضعف بیان کننده آن مختلف است و از آنجا که خدای سبحان بر اثر آفریدگار بودنش از همه وقایع جهان و افعال بندگان از همه آگاه‌تر است، تحمل و ادای شهادت از ناحیه او از همگان برتر است: قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ [۳۴] [۳۵] با این حال چگونگی شهادت خداوند بر امور گوناگون و اینکه قولی است یا فعلی یا ذاتی، به شرح ذیل، مورد توجه متکلمان و مفسران قرار گرفته است[۳۶].

شهادت بر وحدانیت خود

خداوند در آیه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۳۷] به وحدانیت خود شهادت داده است. که به اعتقاد برخی این شهادت قولی است [۳۸] و مراد از شهادت قولی کلام خدا و جملات و عبارات آیات قرآن است.

در مقابل، برخی مراد از شهادت خدا را دلالت آفرینش موجودات بر توحید فطری برای صاحبان عقل می‌دانند؛ بدین‌گونه که خداوند آیات آفاقی را به گونه‌ای آفریده که عقل‌های سلیم شهادت خداوند بر وحدانیت خود را از آن در می‌یابند[۳۹] و اگر ادله توحیدی از سوی خداوند نبود، دانشمندان از فهم وحدانیت خدا عاجز بودند[۴۰]. به دیگر تعبیر، خداوند با پدید آوردن جهان آفرینش با حاکمیت نظام واحد و قوانین و برنامه‌های یکسان، عملاً نشان داده که آفریدگار جهان یکی است[۴۱] و با حجت قطعی شاهد حقیقی بر وحدانیت خویش گشته است[۴۲].

برخی با نقد دو دیدگاه پیشین گفته‌اند: پذیرش شهادت قولی خدا بر وحدانیت خویش، بر اثبات عدالت او استوار و اثبات عدالت او نیز از راه بررسی اعتدال فعل حاصل شده و اعتدال فعل او ثابت کننده شریک نداشتن او نیز خواهد بود. در نتیجه، پیش از اینکه از طریق شهادت لفظی خدا به وحدت او پی ببریم، وحدتش را با عدل و اعتدال او ثابت کرده‌ایم و با این بیان، دیگر به شهادت لفظی او نیاز نخواهد بود[۴۳]. همچنین پذیرش شهادت فعل خدا بر وحدانیت خویش مستلزم ارتکاب مجاز است، زیرا این شهادت، شهادت نظم عالَم بر یگانگی اوست و در نتیجه، مدعا یگانگی خدا بوده و شاهد آن عالَم خواهد بود و به جای شَهِدَ اللَّهُ باید "شهد العالَم" می‌فرمود، بنابراین شهادت خداوند بر وحدانیت خویش عینی و ذاتی است؛ بدین معنا که ذات خدا بر وحدت او شهادت می‌دهد و اصولاً خدا بودن با تعدد سازگار نیست، زیرا ذات خدا نامحدود است و موجود نامحدود، برای غیر خود جایی نمی‌گذارد و به سخن دیگر، دلیل وحدت موجودی نامحدود، همان نامحدود بودن آن است و این معنای شهادت ذاتی خدای متعال بر وحدت خویش است[۴۴].[۴۵]

شهادت بر رسالت پیامبر (ص)

خداوند در آیاتی از قرآن کریم بر رسالت پیامبر خاتم شهادت داده است؛ مانند قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ[۴۶]؛ قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۴۷]؛ وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[۴۸]؛ لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۴۹]؛ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۵۰]. و ادای شهادت خدا بر رسالت آن حضرت به اظهار معجزاتی است که موجب صدق نبوت می‌گردد و این برترین شهادت‌هاست، زیرا معجزه فعلی موجب یقین به نصب پیامبر از سوی خداوند می‌گردد[۵۱]. البته برخی شهادت خدا بر رسالت را نیز قولی و ناظر به آیاتی نظیر إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ[۵۲]؛ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۵۳] دانسته‌اند [۵۴].[۵۵]

شهادت بر اعمال بندگان

آیات ناظر به شهادت خداوند بر اعمال بندگان دو دسته‌اند: بخشی از آنها به شهادت خداوند در دنیا اشاره دارد، چنان‌که شهادت می‌دهد منافقان برخلاف اعتقادشان و برای انحراف بندگان به دروغ به رسالت پیامبر شهادت می‌دهند [۵۶]. بنابر این تکذیب آنان از این‌روست که اعتقاد قلبی ندارند و شهادت بر کذب مُخبِر است نه خبر: إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۵۷]، أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۵۸] [۵۹]؛ همچنین خداوند با احاطه قیومی و عِلّی خود شاهد اعمال کافران بوده[۶۰] و آنان را به آثار اعمالشان، یعنی کیفر و عذاب توجه داده است: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ[۶۱].[۶۲]

بخشی دیگر از آیات، به شهادت خدا بر اعمال بندگان در روز قیامت ناظرند: وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ[۶۳]؛ وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۶۴]. به گفته برخی، دلیل این شهادت، اقتضای الوهیت خداوند است که شاهد بر هر چیزی است[۶۵].

به گفته برخی مفسران، اِخبار خدا درباره اعمال آفریدگان در روز قیامت ناظر به شاهد بودن خداست[۶۶]. به گزارش آیه إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۶۷]، هود (ع) در مقام احتجاج با مشرکان قوم خود، خدا را بر تبرّی خود از بت‌های آنان به گواهی می‌گیرد[۶۸].

شهادت بر هر چیزی

در شماری از آیات، شهادت خدا بر هر چیزی آمده است: إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۶۹]؛ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۷۰]؛ نیز نک: أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۷۱]؛ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۷۲]؛ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۷۳] و مراد از این شهادت، احاطه علمی خداست[۷۴].

عبارت إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۷۵] تعلیلی برای فصل خصومت انسان‌ها از سوی خدا در قیامت است[۷۶].

در موارد دیگر که مشابه همین عبارت آمده جنبه تعلیل دارد؛ برای نمونه ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ[۷۷] برای بیان علت حکم ارائه عذاب مشرکان به پیامبر (ص)است[۷۸].

برخی در آیه أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۷۹] شهید را به معنای مشهود دانسته و گفته‌اند که مقصود، مشهود بودن خدا برای همه اشیاست، زیرا همه آنها از هر جهت نیازمند به خدا و به او وابسته‌اند و او بر آنها قاهر است. بنابر این، معلوم همه اشیاست، گرچه برخی از آنها به او معرفت نداشته باشند [۸۰].[۸۱]

کفایت شهادت خداوند

در شماری از آیات درباره برخی امور به کفایت شهادت خداوند اشاره شده است؛ برای نمونه:

  1. آیه مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۸۲] درباره رسالت پیامبر اکرم (ص) می‌گوید: وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۸۳]. مراد از کفایت شهادت خدا، عالم بودن او به امور آشکار و پنهان است [۸۴]، چنان‌که برخی در توجیه کفایت شهادت خدا بر رسالت پیامبر اکرم (ص)برآن‌اند که خدا بر آنچه از پیامبر خویش سر می‌زند شاهد است و می‌داند که پیغمبرش رسالت او را ابلاغ کرده و دعوت و احتجاج را به نهایت رسانده و عذری باقی نگذاشته و مردم نیز شنیده‌اند و حجت بر آنان تمام شده است[۸۵].
  2. در آیه لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۸۶] درباره نزول قرآن بر آن حضرت نیز آمده است: وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۸۷].
  3. در آیه فَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ[۸۸] درباره معبودان مشرکان آمده است که در روز قیامت به پرستش‌کنندگان خود می‌گویند ما از عبادت شما غافل بودیم و خدا میان ما و شما به عنوان شاهد کفایت می‌کند.
  4. در آیه هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۸۹] کفایت شهادت خدا به پیروزی دین حق بر همه ادیان یاد شده است[۹۰].
  5. شهادت خدا بر نیک و بد بندگان نیز در برخی آیات آمده و علت آن ترغیب آنان به نیکی و برحذر داشتن از بدی‌هاست: مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا[۹۱]؛ قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا[۹۲].[۹۳]

به گفته برخی، کفایت شهادت خداوند قرار دادن دلیل‌هایی بر توحید خویش و تصحیح نبوّت پیامبران است[۹۴]، یا کفایت شهادت خدا بر نزول قرآن، همان آیات تحدّی است که در قرآن آمده[۹۵] و با ثابت شدن معجزه بودن قرآن کفایت شهادت خداوند روشن می‌شود[۹۶].[۹۷]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۲۱، «شهد».
  2. المیزان، ج۳، ص۱۱۳.
  3. مفردات، ص۴۶۵، «شهد».
  4. لسان العرب، ج۳، ص۲۳۸ - ۲۳۹، «شهد».
  5. معجم الفروق اللغویه، ص۲۹۱.
  6. التوحید، ص۱۹۵؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۵؛ شرح الاسماء الحسنی، السبزواری، ص۱۳۳.
  7. النهایه، ج ۲، ص ۵۱۳؛ المقام الاسنی، ص ۴۸.
  8. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص۵۸۵-۵۸۶.
  9. التحقیق، ج۶، ص۱۳۳.
  10. «و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.
  11. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  12. الوجوه و النظائر، ص۲۶۲.
  13. شرح اسماء اللّه الحسنی، قشیری، ص۲۹۷.
  14. کشف الاسرار، ج۸، ص۱۵۱؛ المقام الاسنی، ص۹۶ - ۹۷؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۳۸ - ۲۳۹، «شهد».
  15. روح البیان، ج۳، ص۱۷.
  16. جامع البیان، ج۷، ص۱۰۳.
  17. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  18. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  19. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
  20. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  21. «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  22. «و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.
  23. «بگو: ای اهل کتاب! چرا به آیات خداوند کفر می‌ورزید در حالی که خداوند به آنچه می‌کنید گواه است» سوره آل عمران، آیه ۹۸.
  24. «و برای هر دارایی از آنچه پدر و مادر و نزدیکان به‌جا گذارده‌اند، میراث‌برانی نهاده‌ایم و (نیز) سهم کسانی را که پیمان (زناشویی) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازید؛ بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره نساء، آیه ۳۳.
  25. «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.
  26. «(کافران به درستی کتاب تو گواهی نمی‌دهند) لکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی می‌دهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی می‌دهند و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۶.
  27. «و تو در هیچ کاری نیستی و از آن هیچ قرآنی نمی‌خوانی و (نیز شما) هیچ کاری نمی‌کنید مگر همین که بدان می‌پردازید، ما بر شما گواهیم و همسنگ ذرّه‌ای در زمین یا در آسمان، از پروردگارت پنهان نمی‌ماند و هیچ چیز کوچک‌تر و یا بزرگ‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است» سوره یونس، آیه ۶۱.
  28. «ما جز این نمی‌گوییم که یکی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده است؛ گفت: من خداوند را گواه می‌گیرم و (شما نیز) گواه باشید که من از شرکی که در برابر او می‌ورزید، بیزارم» سوره هود، آیه ۵۴.
  29. «آنان را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراه‌کنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.
  30. المیزان، ج۱۳، ص۳۲۶.
  31. مخزن العرفان، ج۸، ص۴۸.
  32. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  33. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص۵۸۶.
  34. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند» سوره انعام، آیه ۱۹.
  35. المیزان، ج۷، ص۳۷.
  36. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص۵۸۷.
  37. «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی می‌دهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  38. المیزان، ج۳، ص۱۱۴.
  39. بیان السعاده، ج۱، ص۲۵۱.
  40. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۸ - ۱۶۹.
  41. نمونه، ج۲، ص۴۶۷.
  42. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۸ - ۱۶۹؛ نک: مخزن العرفان، ج۳، ص۶۶.
  43. تسنیم، ج۱۳، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
  44. تسنیم، ج۱۳، ص۴۰۰ - ۴۰۱.
  45. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص۵۸۷-۵۸۸.
  46. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  47. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  48. «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  49. «(کافران به درستی کتاب تو گواهی نمی‌دهند) لکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی می‌دهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی می‌دهند و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۶.
  50. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
  51. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۵۴.
  52. «اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و همانا تو بی‌گمان از فرستادگانی» سوره بقره، آیه ۲۵۲.
  53. «و دروغ انگاران آیات ما، کران و لالانی در تاریکی‌هایند؛ هر کس را خداوند بخواهد، در بیراهی وا می‌نهد و هر کس را بخواهد، بر راهی راست می‌دارد» سوره انعام، آیه ۳۹.
  54. المیزان، ج۱۱، ص۳۸۳؛ ج۷، ص۳۸.
  55. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص۵۸۸.
  56. التبیان، ج۹، ص۵۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۲ - ۱۳.
  57. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  58. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
  59. المیزان، ج۱۹، ص۲۷۹.
  60. اطیب البیان، ج۶، ص۳۹۶.
  61. «بگو: ای اهل کتاب! چرا به آیات خداوند کفر می‌ورزید در حالی که خداوند به آنچه می‌کنید گواه است» سوره آل عمران، آیه ۹۸.
  62. جوامع الجامع، ج۲، ص۱۱۴.
  63. «و اگر (هم) برخی از آنچه را که به آنان وعده می‌کنیم به تو بنمایانیم یا (پیش از آن) جان تو را بستانیم باری، بازگشتشان به سوی ماست آنگاه خداوند بر آنچه انجام می‌دهند گواه است» سوره یونس، آیه ۴۶.
  64. «و تو در هیچ کاری نیستی و از آن هیچ قرآنی نمی‌خوانی و (نیز شما) هیچ کاری نمی‌کنید مگر همین که بدان می‌پردازید، ما بر شما گواهیم و همسنگ ذرّه‌ای در زمین یا در آسمان، از پروردگارت پنهان نمی‌ماند و هیچ چیز کوچک‌تر و یا بزرگ‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است» سوره یونس، آیه ۶۱.
  65. المیزان، ج۱۰، ص۷۱.
  66. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۷۰.
  67. «ما جز این نمی‌گوییم که یکی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده است؛ گفت: من خداوند را گواه می‌گیرم و (شما نیز) گواه باشید که من از شرکی که در برابر او می‌ورزید، بیزارم» سوره هود، آیه ۵۴.
  68. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص ۵۸۸-۵۸۹.
  69. «بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره حج، آیه ۱۷.
  70. «او به هر چیزی گواه است» سوره سبأ، آیه ۴۷.
  71. «پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  72. «خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره مجادله، آیه ۶.
  73. «خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۹.
  74. کنز الدقائق، ج ۱۳، ص ۱۲۸؛ التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۲۶۸.
  75. «بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره حج، آیه ۱۷.
  76. المیزان، ج۱۴، ص۳۵۸.
  77. «خداوند بر آنچه انجام می‌دهند گواه است» سوره یونس، آیه ۴۶.
  78. المیزان، ج۱۰، ص۷۰.
  79. «آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  80. المیزان، ج۱۷، ص۴۰۵.
  81. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص۵۸۹.
  82. «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه 79.
  83. «خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.
  84. اطیب البیان، ج۶، ص۳۷۶.
  85. المیزان، ج۱۳، ص۲۰۸.
  86. «(کافران به درستی کتاب تو گواهی نمی‌دهند) لکن، خداوند به (درستی) آنچه بر تو فرو فرستاده است، گواهی می‌دهد؛ با دانش خود فرو فرستاده است؛ و فرشتگان گواهی می‌دهند و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۶.
  87. «و خداوند، گواه، بس» سوره نساء، آیه ۱۶۶.
  88. «پس میان ما و شما خداوند گواه بس؛ بی‌گمان از پرستش شما بی‌خبر بودیم» سوره یونس، آیه ۲۹.
  89. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.
  90. التبیان، ج۹، ص۳۳۶؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۹۱.
  91. «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستاده‌ایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.
  92. «بگو: میان من و شما خداوند گواه بس؛ که او به بندگان خویش آگاهی بیناست» سوره اسراء، آیه ۹۶.
  93. مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۲.
  94. مجمع البیان، ج۹، ص۳۰؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۷۴.
  95. المیزان، ج ۵، ص ۱۴۲.
  96. التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۴۱۰.
  97. اسحاق‌نیا تربتی و ذبیح‌اللهی، مقاله «شهید»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶، ص ۵۸۹- ۵۹۰.