صحیفه مدینه
مقدمه
پس از هجرت و استقرار مسلمانان در مدینه، دو موضوع معیشت و زیست مهاجران و نیز همزیستی گروههای مختلف برای انجام وظیفه [گسترش دین جدید]، حضرت محمد (ص) را برآن داشت که به نگارش صحیفه یا عهدنامه و اساسنامهای بپردازد. این اساسنامه از یک سو داخلی و برای گروه مؤمنان و مسلمانان به ویژه در امور جنگ و جرایم بود و از سوی دیگر عهدنامهای تقریباً شبهجنگی میان رسول خدا و یهودیان[۱]. در صحیفه مدینه[۲] از نظر سیاسی، نکات قابل توجهی ذکر شده است، که به طور کلی اصول سیاست داخلی و خارجی دولت نبوی را نشان میدهد.
لؤی صافی اصول پیمان مدینه را در شش اصل میداند[۳]: ۱. امّت اسلامی شکل گرفته، یک جامعه باز سیاسی برای همه کسانی است که التزام به اصول و ارزشهای آن دارند؛ ۲. ظهور امّت اسلامی در مدینه، منجر به پست شمردن ارزشهای سیاسی رابطه قبیلهای، بدون این که آن را ملغا اعلام کند، گردید؛ ۳. وجود نوعی تسامح دینی، به این معنا که هر قوم (حتی دین یهود) در پیروی از احکام دین خود، بر آن دین باقی بمانند؛ ۴. رفتار اجتماعی و سیاسی در نظام جدید میبایست مطابق با ارزشهای کلی و اصول معیاری باشد. مانند قسط و خیر و همه نیز در برابر آن یکسانند؛ ۵. صحیفه مدینه، مرجعیت برتر در نظام اسلامی را به حکم وحی الهی میدهد، که در نصوص قرآن کریم یا حکم رسول خدا (ص) آمده باشد؛ ۶. در صحیفه، شماری از حقوق سیاسی برای افراد جامعه سیاسی (چه مسلمانان و چه غیرمسلمانان)، همچون حق مظلوم و یاری او و آزادی عقیده، نام برده شده است.
در قانون اساسی مدینه، نکتهای اساسی وجود دارد و آن شکلگیری مفهوم «امت اسلامی» است که بر پایه اشتراک در مقصد و جهت و پیروی از امام یعنی رهبر و پیشوا است و به عبارتی خاستگاهی اعتقادی و توحیدی داشت.[۴]
منابع
پانویس
- ↑ محمدعابد جابری، عقل سیاسی در اسلام، ترجمه عبدالرضا سواری، ص۱۴۵-۱۵۰.
- ↑ برای مراجعه به متن اصلی، ر. ک: علی الاحمد المیانجی، مکاتیب الرسول (تهران، مؤسسة الدار الحدیث الثقافیة، ۱۴۱۹ق)، ج۳، ص۶-۵۶؛ غلامحسین زرگرینژاد، تاریخ صدر اسلام، ص۳۴۴-۳۴۸؛ سید عبدالعزیز سالم، التاریخ السیاسی و الحضاری للدولة العربیة، ص۹۷-۱۰۰؛ محمد حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه محمد حسینی (تهران، سروش، ۱۳۷۴)، ص۱۰۰-۱۱۱.
- ↑ لوی صافی، العقیده و السیاسه، معالم نظریه عامه للدوله الاسلامیه، ص۱۰۲-۱۰۶.
- ↑ ابوالفتحی، محسن، مقاله «توزیع قدرت در دولت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۳۰۲.