صفات سلبی امام در قرآن
مقدمه
در قرآن کریم، پارهای صفات ناپسند از پیامبران (ع) نفی شده است که برخی آیات، بر آن تصریح دارند و از بعضی دیگر برداشت میشود:
پیراستگی از امراض روحی و قلبی
﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۱]؛ مفسران از قلب سلیم، تفسیرهایی متعدد بیان کردهاند که هر کدام به یکی از ابعاد آن اشاره میکند:
- قلبی که پاک از شرک[۲] و کفر[۳] باشد؛
- قلبی که خالص از معاصی، فساد[۴]، کینه و دشمنی با بندگان خدا[۵] بوده باشد؛
- قلبی که از حُبّ دنیا تهی باشد[۶] که حُبّ دنیا سرچشمه همه خطاها است؛ ح. قلبی که جز خدای مهربان در آن نباشد[۷].
اما با توجه به اطلاق آیه، شامل همه موارد فوق میشود. سلیم از مادّه سلامت است و هنگامی که به طور مطلق مطرح میشود، سلامت از هرگونه بیماری اخلاقی و اعتقادی را در برمیگیرد؛ یعنی قلبی که از هر رذیله اخلاقی و انحراف اعتقادی سالم باشد. و در مقابل قلب سلیم، قلب مریض است که تعبیر از آن برای داشتن امراض روحی معنوی همچون: نفاق﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾[۸] در قرآن شده است.
درباره اهمیت قلب سلیم همین بس که قرآن مجید، آن را تنها سرمایه نجات در روز قیامت دانسته است: ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۹]؛ همان روزی که مال و فرزندان نفعی به افراد نمیرسانند، مگر کسی که با روح سالم از رذایل اخلاقی و انحرافهای اعتقادی به پیشگاه الهی برود[۱۰].
پیراستگی از شرک
﴿وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ﴾[۱۱]؛ و آیات دیگر: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۲]؛ ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۳]؛ ﴿قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۴]؛ ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۵]؛ ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۶]؛ ﴿قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۷]؛ ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾[۱۸]؛ ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۱۹]؛ ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ [۲۰]؛ ﴿قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا﴾[۲۱]؛ حضرت یوسف (ع) به هم سلولیهای خود میفرماید: من از آیین پدرانم ابراهیم، اسحاق و یعقوب پیروی میکنم که برای ما (پیامبران) شایسته نیست، چیزی را شریک خدای سبحان قرار دهیم و به او شرک ورزیم.
خلفای الهی هیچ شرکی به خدای متعال نداشتند و از همه مراتب و مراحل آن مبرّی بودند. و مخلَص بودنشان حاکی از نداشتن هرگونه شرک است. و به تمام مراتب و مراحل موحد بودند؛ زیرا: "توحید مراتبی دارد: توحید در ذات، توحید در صفات، توحید در افعال. و برای شرک نیز مراتبی است که به شرک در مراتب توحید برمیگردد"[۲۲].
معنای اصلی شرک "عبارت است از تقارن دو یا چند فرد در عمل یا در امری به طوری که برای هر یک از آنها، نصیب یا تأثیری در آن عمل یا امر باشد"[۲۳]؛ لذا آنان در باطن و ظاهر خود، هیچ فرد یا چیزی را مقارن و مؤثر در امر و فعل خداوند نمیدانستند[۲۴].
پیراستگی از ظلم
﴿قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۵]؛ خدای متعال به حضرت ابراهیم (ع) گفت: من تو را برای مردم، امام قرار دادم. حضرت ابراهیم (ع) گفت: از نسلم نیز قرار بده! خدای حکیم در جواب درخواست او گفت: عهد من (امامت) به ظالمان نمیرسد.
انبیا (ع) از هر ظلمی مبرّا بودند و ظلم در آیه شریفه مطلق بوده و شامل انواع آن میشود، پس باید برای داشتن منصب امامت الهی از هر نوعی ظلمی پاک باشند.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبهای خود را از هر نوع ظلمی حتّی ظلم به مورچهای، پاک میداند و میفرماید:"سوگند به خدا، اگر تمام [شب را بر روی خارهای سعدان خاری سه شعبه که خوراک شتران و سخت گزنده است به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم؛ چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس (بدن) خویش، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش میرود، و در خاک، زمانی طولانی اقامت میکند؟... به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچهای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد! و همانا این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده ملخ پستتر است! علی را با نعمتهای فنا پذیر، و لذّتهای ناپایدار چکار؟! به خدا پناه میبریم از خفتن عقل، و زشتی لغزشها، و از او یاری میجوییم"[۲۶].[۲۷]
تنزّه از گمراهی
﴿قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۸]؛ حضرت نوح (ع) در جواب نسبت ناروای ضلالت قومش به او، میفرماید: ای قوم من! در من گمراهی نیست ولی فرستاده پروردگار عالمیان هستم.
آیه دیگر: ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى﴾[۲۹]؛ پیامبر اسلام (ص)، هیچگاه گمراه و پوچگرا نبوده است.
فرق ضلالت و غوایت در این است که در ضلالت، هدف و مقصد هست، اما به صورت باطل و در غوایت، شخص گمراه حتّی هدف باطل هم ندارد و بیهدف است که به پوچگرایی تعبیر میشود؛ مانند ذَرّات معلق در هوا که مقصد آنها را ظاهراً باد تعیین میکند و خودشان ارادهای در تعیین مقصدشان ندارند.
انبیا (ع) دارای هدف عالی و حق بوده، که همان بندگی و قرب الهی است و دیگران را از اهداف باطل و پوچگرایی نهی کرده و به سوی هدفی عالی ترغیب و هدایت میکردند[۳۰].
تبعیت نکردن از هوای نفس خود و دیگران
- ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۳۱]؛
- ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۳۲]؛
- ﴿وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۳۳]؛
- ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۳۴]؛
- ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ * وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾[۳۵]؛
- ﴿وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ﴾[۳۶]؛
- ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ﴾[۳۷]، هرگونه هواپرستی و نیز تبعیت و جهتگیری از هوای نفس دیگران را از انبیا و اوصیا (ع) نفی میکنند.
- ﴿قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ﴾[۳۸]؛ ای پیامبر اسلام! بگو: از هوای نَفْس شما اطاعت نمیکنم؛ زیرا در این صورت گمراه میشوم و دیگر از هدایتشدگان نخواهم بود[۳۹].
پرهیز از زورگویی، عصیانگری و شقاوت
﴿وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا﴾[۴۰]؛ حضرت یحیی (ع) به والدینش نیکوکار بود و جبّار و عصیانگر نبود؛ ﴿وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا﴾[۴۱]؛ حضرت عیسی (ع) میگوید: خدای سبحان مرا سفارش کرده که به مادرم نیکوکار باشم و مرا جبّار و نافرمان نگردانیده است.
مفسران، کلمه ﴿عَصِيًّا﴾ را مخالفت و عصیان پروردگار متعال؛ واژه ﴿جَبَّارًا﴾ را، متکبر و زورگو در برابر مردم؛ و لفظ ﴿شَقِيًّا﴾ را شقی و نصیحتناپذیر تفسیر کردهاند[۴۲].
شقاوت در مقابل سعادت و عبارت از: "یک حالت شدت و سختی است که از رفتن به سوی خیر، صلاح، کمال و سعادت مانع میشود، چه آن حالت مادّی باشد، (سختی و عُسرت در امور دنیوی)؛ یا معنوی که احساس حالت سختی و تنگی روحی است که فرد هیچ اقتضایی برای توجه به معنویات و جذبات نورانی ندارد، بلکه از لحاظ روحی در شقاوت و در واقع در عذاب جهنم گرفتار است"[۴۳].
شقاوت در آیات، درباره حالات پیامبران (ع) به دو صورت بیان شده است، یکی شقاوت در دعا یعنی احساس سختی و مشقت در دعا کردن است﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا﴾[۴۴]؛ ﴿وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا﴾[۴۵] و قسم دیگر مطلق به مفهوم احساس سختی و مشقت در امور معنوی در دنیا و آخرت است. آیه مذکور، قِسم دوم را بیان، و داشتن آن حالت را از خلفای الهی (ع) نفی میکند[۴۶].
منابع
پانویس
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود * که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۳-۸۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج۷، ص۱۲۰.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۷، ص۱۲۹.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۳۴.
- ↑ من وحی القرآن، ۱۷، ص۱۲۹.
- ↑ ارشاد الاذهان، ص۳۷۶.
- ↑ تفسیر علی بن ابراهیم، ج۲، ص۱۲۳ و نورالثقلین، ج۴، ص۵۷، ح۴۷.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ «روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند * جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۲۹-۱۳۰.
- ↑ «و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی میکنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره یوسف، آیه ۳۸.
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵
- ↑ «بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵
- ↑ «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷
- ↑ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹
- ↑ «بگو: بیگمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درستآیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱
- ↑ «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی میکنند؛ و از گروهها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار میکند؛ بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا میخوانم و بازگشت من به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۶
- ↑ «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳
- ↑ «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰
- ↑ «بگو: من تنها پروردگار خویش را میخوانم و هیچ کس را با او شریک نمیگردانم» سوره جن، آیه ۲۰.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۵۱.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۵۰.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «وَ الله لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى الله وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ ككَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا... وَ الله لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ الله فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِالله مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِين»؛ نهجالبلاغة، خطبه ۲۲۴، و من کلام له (ع) یتبرأ من الظلم.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ «گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۶۱.
- ↑ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست» سوره نجم، آیه ۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۳۲.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و اگر برای اهل کتاب هر نشانهای بیاوری از قبله تو پیروی نخواهند کرد و تو هم پیرو قبله آنان نخواهی بود و آنها نیز پیرو قبله یکدیگر نخواهند بود؛ و اگر تو پس از (وحی و) دانشی که به تو رسیده است، از خواست آنان پیروی کنی، در آن صورت بیگمان از ستمکارانی» سوره بقره، آیه ۱۴۵.
- ↑ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵
- ↑ «و بدینگونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم و پس از دانشی که به تو رسیده است اگر از خواستههای آنان پیروی کنی در برابر خداوند هیچ یاور و نگهدارندهای نداری * و بیگمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزهای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد» سوره رعد، آیه ۳۷-۳۸
- ↑ «و اگر حقّ از خواستهای آنان پیروی میکرد آسمانها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی میافتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آوردهایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند» سوره مؤمنون، آیه ۷۱
- ↑ «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستادهایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفتهایم و برخی دیگر را نگفتهایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیهای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری میشود و در آنجا تباهاندیشان، زیانکار میگردند» سوره غافر، آیه ۷۸.
- ↑ «بگو: من از پرستیدن کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) میخوانید باز داشته شدهام؛ بگو: از خواستههای (نفسانی) شما پیروی نمیکنم که در آن صورت به راستی گمراه گردیدهام و از رهیافتگان نخواهم بود» سوره انعام، آیه ۵۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۳۳.
- ↑ «و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود» سوره مریم، آیه ۱۴.
- ↑ «و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.
- ↑ التبیان، ج۷، ص۱۱۲ و ۱۲۵؛ المیزان، ج۱۴، ص۲۱؛ المنیر، ج۱۶، ص۶۱؛ بیان السعادة، ج۳، ص۳.
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۹۶-۹۷، کلمه شقی.
- ↑ «گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست و (موی) سر از پیری سپید شده است و هیچگاه در خواندن تو رنجور نبودهام» سوره مریم، آیه ۴.
- ↑ «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) میخوانید کناره میجویم و پروردگارم را میخوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۱۳۳-۱۳۴.