عبرت در اخلاق اسلامی
مقدمه
قرآن کریم به روشنی بر سیر در تاریخ و عبرت پذیری از حال گذشتگان اصرار کرده است. این کتاب آسمانی، علاوه بر آنکه در بیش از ده مورد به این مطلب امر میفرماید، داستانهایی از حالات گذشتگان نیز نقل میفرماید، تا انسان از این حالات عبرت گیرد. شاید یک سوّم تمامی قرآن کریم در حکایت این داستانها و تواریخ سپری شده باشد[۱].
از اینرو، در مییابیم که تأثیر این مسأله در اکتساب فضائل و دوری از رذائل، بسیار شدید بوده؛ اهتمام به آن آدمی را در این مسیر یاری مینماید.
نمونه را قرآن کریم نشان میدهد که چون برادران یوسف (ع) بر این سخن خود: ﴿لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲]، اعتقادی محکم یافتند و آن را باور کردند، دست به جنایت برده ابتدا نقشه قتل حضرت یوسف، و زان پس نقشه در چاه انداختن او را عملی کردند!؛ و زان پس پدر خود را - که در شمار پیامبران الهی بود - نادان خواندند! و برادر خود را دزد!؛[۳].
از اینجا دانسته میشود که کِبر و حسد، چه گمراهیهائی در مسیر انسان پدید آورده او را چسان از مسیر هدایت دور مینماید. حضرت حق در این رابطه میفرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[۴][۵].
آنگاه به نقل داستان همسر عزیز میپردازد؛ زنی که از زیبائی، ریاست، شوهر قدرتمند، و خلاصه همه آنچیزهائی که زنان دیگر در آرزوی آن هستند، بهرهمند بود؛ امّا بخاطر آنکه از هواهای نفسانی و شهوات خود پیروی کرد، تمامی این نعمتها را از کف داد، و سرانجام از مقام خود به زیر افتاد[۶].
آنگاه داستان حضرت یوسف (ع)، عفّت او، تقوا و صبرش، و سرانجام گذشت او از خطای برادران را حکایت میفرماید: ﴿قَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي﴾[۷]. او گناه را به شیطان نسبت داد، و برادران خود را از این مسأله مبرّا نمود؛ از اینرو، خداوند او را مرتبهای بخشید که تنها با بخشش الهی حاصل میشود و از کوشش هیچ بشری بهدست نمیآید![۸].
کوتاه سخن آنکه: در این سوره، خداوند به ترسیم کِبر وحسد و آثار این دو میپردازد، و صورتی از آنچه سخن در اثر بیعفّتی پدید میآید را، به نمایش میگذارد؛ در مقابل نیز ار عفاف و بزرگواری سخن میگوید، و سرانجام یادآور میشود که: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۹][۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۴.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۵.
- ↑ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و براد» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۵-۲۲۶.
- ↑ «به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۲۶.