عزی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«عُزّیٰ» نام یکی از بتان عرب است که عبادت آن در نواحی و قبائل مختلف معمول بوده و مخصوصا در نزد قریش اهمیتی بسزا داشته است تا جائی که ابولهب عموی پیغمبر و چند تن دیگر از قریش عبدالعزی نامیده می‌شدند.

معبد عزی در وادی النحله بالای ذات العرق در سر راه عراق به مکه واقع بوده است. این معبد که از چوب اقاقیا ساخته شده بود سه قسمت داشت در قسمت اول بت را قرار داده بودند و در قسمت دوم سنگ مقدس جای داشت و در قسمت سوم که غبغب نامیده می‌‌شد قربانی برای عزی ذبح می‌کردند.

قبیلۀ قریش دره‌ای را به نام «سقام» به عزی اختصاص می‌دادند و مانند کعبه، آن دره را برای وی حرم و بست می‌پنداشتند. یکی از محققین نوشته است که در عصر حاضر مردم عامی عرب در بیماری‌های خود به عزی توسل می‌جویند اگر چنین عقیده خرافی موجود باشد بدون شک با وادی سقام رابطه‌ای دارد زیرا سقام به معنی بیماری است و شاید پیش از اسلام بعضی از قبائل عرب درمان بیماری خود را از عزی می‌خواسته‌اند.

عزی در عربستان دارای معابد متعدد بوده من‌جمله در تبوک بتکده‌ای به نام بیت عزی وجود داشته است. هنگامی که ابوسفیان با پیغمبر می‌جنگید پیش روی لشکر خود علمی داشت که بر آن صورت عزی را نقش بسته بودند. ابوسفیان فریاد برمی‌داشت که عزی به نفع ما جنگ را فیصل خواهد داد نه به نفع شما.

پرستش عزی در قبیله خزاعه و طی و چند قبیله دیگر رواج داشت در لهجه بنی طی عزی «عوذی» تلفظ می‌شده است و بعضی اعراب آن را ناتی می‌نامند.

در خارج عربستان در شام و حیره نیز عزی مورد پرستش بوده ولی نام دیگری داشته است. منذر چهارم از ملوک بنی لخم به عزی سوگند یاد کرده و می‌گویند منذر سوم چهارصد اسیر را برای عزی قربانی کرده است.

در قرآن مجید در سوره نجم آیه ۱۹ - ۲۰ نام عزی با لات و منات یاد شده است.

به موجب آیه ۲۱ از این سوره این سه بت دختران خدا خوانده می‌شدند. زید بن عمرو در شعر خود از عزی و دو دخترش نام برده است شاید بعضی اعراب لات و منات را دختران عزی می‌پنداشته‌اند ولی بعضی هم عزی را از دو بت دیگر جوان‌تر می‌دانسته‌اند.

در اشتقاق لفظ عزی نظرهای مختلف اظهار شده نخست آنکه عزی لفظ عربی و اسم تفضیل مؤنث از مصدر عزت باشد. دیگر آنکه عزی نام درخت ام‌غیلان بوده و چنین درختی هم در نزدیکی معبد عزی وجود داشته که خالد بن ولید آن را قطع کرده است.

در سیره ابن هشام عزاء با الف ممدود ضبط شده است. محققین جدید نام او را از نام الهه بابلی عزوسری (ملک آتش) مشتق می‌دانند. ملک آتش همان عشتار است که در زبان آرامی استیرا نامیده می‌شود و کلمه ستاره در زبان فارسی از آن مشتق است.

عشتار شاید ستارۀ زهره باشد که در یونانی افرودیت و در فارسی اناهیتا یا ناهید (به معنی نیالوده) نامیده شده است شاید ملکه آسمان که در کتاب ارمیا باب ۷ آیه ۱۸ مذکور است بر عزی یعنی عشتار بابلی منطبق باشد. در روم نام زهره ونوس است و امروزه اروپائیان، زهره را ونوس مینامند.

شک نیست که پرستش عزی دنباله عبادت عشتار یا زهره است که مانند پرستش مهر از مشرق شروع شده و تا مغرب، دامن گسترده است.

باری پیغمبر اسلام(ص) پس از فتح مکه خالد بن ولید را برای شکستن بت عزی و ویران کردن معبد آن مأمور کرد. در این هنگام نگهبان بت بنا به روایتی «افلح بن نصر» و بنا به روایت کلبی «دوبیة بن سلیم» از قبیله بنی شیبان بود و سدانت این بتخانه را بنی شیبان داشتند.

گفته‌اند که چون خالد بن ولید قصد این بتخانه را کرد دویبة شمشیر خود را به گردن بت آویخت و از او خواست که از خود در برابر خالد دفاع کند. خالد بن ولید حسب الأمر پیغمبر اکرم بت عزی را شکست و معبد آن را ویران ساخت و اثر این بت مانند بتان دیگر از میان رفت.

در پیرامون آیه ۱۹ از سوره نجم خبری مجعول نقل کرده‌اند بدین مضمون که چون آیه ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى[۱] نازل گردید شیطان بر زبان پیغمبر گذاشت که از خود بگوید "تلك الغرانيق العلى وان شفاعتهن لترجى". همچنین "لهي اللتي ترتجى" هم ضبط شده است. این سخن قریش را امیدوار کرد چه ایشان تصور کردند که پیغمبر برای بتان ایشان در نزد خدای یگانه مقام و ارزشی قائل شده است. می‌گویند آوازه این سازش به گوش مهاجرین حبشه رسید و آنان به مکه بازگشتند. می‌گویند چون در شب پیغمبر سورۀ نجم را بر جبرئیل خواند و به جمله‌های تلك الغرانيق رسید جبرئیل گفت من این کلمات را نیاورده‌ام و پیغمبر دانست که شیطان آن دو جمله را بر زبان او نهاده است. باز می‌گویند شأن نزول آیه‌های ۷۳ و ۷۴ از سورۀ بنی اسرائیل ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ…[۲] درباره همین موضوع است.

بدون شک این خبر که در طبقات ابن سعد و برخی کتب دیگر نقل شده مجعول است، لکن به نظر می‌رسد که قریش چنین خبری را جعل کرده و در مکه شیوع داده باشند زیرا قریش نخست با نبوت پیغمبر چندان مخالفتی نداشتند منتهی دست برداشتن از خدایان و آئین کهن و الغاء مفاخر و رسوم و تشریفات قومی بر آنان دشوار می‌نموده است. دلیل مجعول بودن خبر از سیاق آیات کریمه به خوبی هویداست زیرا آیات مبارکه در مقام عتاب است و با تعظیم و تفخیم بتان هیچگونه سازگاری ندارند به علاوه چنانکه شیخ محمد عبده متذکر شده لفظ غرانیق چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام به عنوان خدایان و بتان در شعر و نثر عرب نیامده است.[۳]

پانویس

  1. «آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
  2. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی» سوره اسراء، آیه ۷۳.
  3. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 451-454.

منابع