فترت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

فترت به معنای دوره فاصله میان وحیی با وحی دیگر است. راغب در مفردات خود گفته: کلمه “فتور” - که کلمه فترت از آن گرفته شده - به معنای حالت سستی است که بعد از فرو نشستن خشم به آدمی دست می‌دهد، و نیز به معنای نرمی بعد از شدت، و نیز به معنای ضعف بعد از قوت است، اما نکته به کار‌گیری آن در اصطلاح فاصله همراه با رخوت و ترس از قطع وحی و از جهتی شوق برای آمدن وحی است. خدای تعالی این ماده را در کلام خود استعمال کرده و فرمود: يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ[۱] و معنای آمدن رسولی بعد از فترتی از رسولان، برای اهل کتابی است که خواستار وحی بوده و این رسول بعد از مدتی طولانی که هیچ رسولی نفرستادیم بیامد[۲]. البته فترت از دو جهت نیازمند به بررسی است. یکی فترت و فاصله افتادن میان رسولی با رسولان دیگر است که در آیه شریفه فوق به آن اشاره شده و دیگری فترت و فاصله خاص میان برخی دوره‌های وحی محمدی (ص) است. در کتاب‌های تفسیر و تاریخ قرآن نوشته‌اند گاه وحی الهی برای مدتی قطع می‌شد و جبرئیل پیامی برای رسول معظّم (ص) نمی‌آورد. این پیش‌آمد ناخواسته و غیر منتظره را “فترت وحی” خوانده‌اند که از جمله در شأن نزول و تفسیر آیات ۲۳ و ۲۴ سوره کهف آن را ذکر کرده‌اند. وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ الله وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۳] و زنهار درباره چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آن‌که خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: “امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک‌تر از این به صواب است، هدایت کند. لذا نوشته‌اند پس از اوّلین وحی بر پیامبر (ص) نزول قرآن مدّتی قطع شد، که این مدت را “دوران فترت” نامیده‌اند. در کتب علوم قرآن[۴] و تفسیر از چند روز تا سه سال به اختلاف نقل شده است، ولی یقیناً دوران فترت، سه سال نبوده است؛ زیرا تبلیغ مخفیانه اسلام پس از بعثت جمعاً سه سال بوده و لذا چنین به نظر می‌رسد که فقط چند روزی و به حداکثر چند ماه نزول وحی منقطع شده است. معمولاً در چنین مواقعی ازدیاد شوق (در نتیجه قطع ارتباط) امری طبیعی است، یعنی پس از بریده شدن رشته وحی، پیامبر (ص) بیش از پیش به نزول مجدّد آن شوق و علاقه پیدا می‌کند و سراسر وجودش آماده دریافت آن می‌گردد، اما خداوند به حکمت آن داناتر است؛ در حالی که فترت وحی به معنای نخست آن فاصله طولانی میان پیامبری و صاحب شریعتی با صاحب شریعت و انجام حرکات اصلاحی و مبارزه با انحرافات دینی و اجتماعی است که موجب ایجاد عطش در میان افراد فرهیخته برای ارسال رسول می‌گردد: أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ[۵].

از سویی گفته‌اند به لحاظ شخصی هم چون پیامبر خدا از حراء بازگشت، و پس از نخستین وحی، تا چندی این وحی منقطع گشت، این تجریه دلواپسی و شوق برای آمدن وحی مجدد ایجاد شد. مدتی که آن را از سه روز تا سه سال گفته‌اند، در حالی که چنین مدتی قطعاً برای پیامبر معنا داشت و نقل تاریخ و آیات استشهاد شده، سازگار نیست که با این فاصله وحی قطع شده باشد. البته هر چه باشد این مدت برای ایشان سخت و دشوار آمد و تحمل آن سنگین. اما چرا بلافاصله پس از اولین وحی دوران فترت و قطع وحی پیش آمد؟ شاید برای ایجاد آمادگی بیشتر و یا بدان جهت بود که نگرانی‌اش از میان برود و شوقش افزون گردد و انسش بیشتر شود و آماده‌تر باشد تا وحی را در مراحل بعدی دریافت کند:

  1. يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَالله عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶].
  2. وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ الله وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۷].
  3. وَمَا كُنْتَ تَرْجُو أَنْ يُلْقَى إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ[۸].
  4. وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا[۹].
  5. فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ[۱۰].

نکات

  1. اتمام حجت برای اهل کتاب و کسانی که خواهان آمدن پیامبر بودند، رسولی که ما به این منظور برای بشریت فرستادیم که میان وحی فاصله افناده بود و می‌خواست که آنان را هدایت نموده هر خیر و سعادتی را برایشان بیان کند يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ که فردا نگویند: خدایا هیچ بشیر و نذیری به سوی ما نیامد تا راه سعادت و شقاوت را برای ما بیان کند أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ رسولی که مدتی طولانی از آخرین پیامبر قبلی گذشت و پیامبری دیگر آمد که شما محتاج به بیان آن بودید نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ؛
  2. گفته شده این آیه وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ الله وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ناظر به دوره کوتاه فترت است که سرانجام دوران آن سرآمد و پس از گذشت این دوره بود که فرشته وحی “جبرئیل” بار دیگر نازل شد و نزول قرآن آغاز گردید[۱۱].
  3. درباره این حادثه، فترت جابر انصاری، که از صحابه پر روایت است، می‌گوید: سخن از فترت وحی بود که رسول خدا (ص) می‌فرمود:... در غار حراء مجاور بودم و پس از ختم جوار فرود آمدم. به وادی که رسیدم ندائی از آسمان شنیدم. پس سر برافراشتم. در آنجا همان فرشته‌ای بود که در غار حراء نزد من آمده بود. نشسته بر کرسی میان آسمان و زمین. ترسی از او به دلم راه یافت که بر زمین افتادم. پس به خانه بازگشتم و گفتم: «زمّلونی، زمّلونی» بپوشانید مرا، بپوشانید مرا. مرا پوشاندند و خداوند فرو فرستاد: البته دوره فترت وحی را با دوره سه ساله دعوت مخفیانه و سرّی اسلام اشتباه نکنیم. چون هر دو دوره را سه سال ذکر کرده‌اند، این دو دوره را نباید یکی گرفت. بعد از نزول يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ[۱۲] دعوت پنهانی مردم به اسلام شروع شد و وحی ادامه یافت. این دعوت پنهانی تقریباً سه سال طول کشید. در مدت این سه سال همان تعداد کم مسلمان‌ها، نماز را در دره‌ها و شکاف کوه‌ها و پنهان از مردم دیگر می‌خواندند. تا اینکه مردی از مشرکان فهمید و با سعد بن ابی وقّاص درگیری پیدا کرد و کشته شد. از آن به بعد مرکز اسلامی را به خانه أرقم در صفا بردند. این دوره تبلیغ پنهانی سه سال طول کشید تا این که آیه أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۱۳] و پس از آن فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ[۱۴] نازل شد و پیامبر دیگر به ریشخندهای مستهزئین و نیش زبان‌های هرزه درایان اعتنایی نکرد[۱۵].
  4. در این آیه به تعبیری بیان شده که تو در دوره‌ای به رسالت مبعوث شدی که، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم. وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا تو نمی‌دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است‌؟] مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ ولی آن را نوری گردانیدیم که هر یک از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می‌نماییم، و به راستی که تو به خوبی به راه راست هدایت می‌کنی وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا. نتیجه: پس اگر بخواهیم ارزیابی از دوره فترت داشته باشیم، باید بگوییم که فترت فرایندی طبیعی برای ظهور پیامبری با فراهم شدن اسباب و مقدمات پیامبری دیگر متناسب با شرایط و آمادگی مخاطبان است. چنان‌که برای خود پیامبر روشی تربیتی برای ایجاد آمادگی و عطش برای قبول مسئولیت است. اما این که این دوره در زمان پیامبر و پس از بعثت چه اندازه بوده، قطعاً این دوره بسیار نادر بوده، زیرا اگر دوران اختفاء سه سال باشد و سال دعوت آشکار و اظهار اسلام را سال چهارم بعثت بدانیم، برای دوره فترت کمتر از یک سال بیش نمی‌ماند. به ویژه حدیثی از امام جعفر صادق و هم چنین از ابن عباس و شعبی دوره نزول وحی را بیست سال به حساب آورده‌اند که این خود دوره سه ساله فترت را تأیید می‌کند. پس، یا مجموعه فترت‌های وحی سه سال به حساب آمده، و یا دوره اختفاء سه سال نبوده، و یا سال اظهار اسلام در سال چهارم بعثت نبوده است. و شاید هم از آنجا که اعراب در ضمن سخن کسور اعداد را حذف می‌کنند، مازاد بیست سال را حذف کرده و نگفته باشند[۱۶].

منابع

پانویس

  1. «ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیآمدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۱۹.
  2. مفردات راغب، ص۳۷۱؛ ترجمه المیزان، ج۵، ص۴۱۲.
  3. «و هرگز در هیچ کار مگو: “من فردا انجام دهنده آن خواهم بود. ” * مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۳-۲۴.
  4. ترجمه الاتقان سیوطی، ج۱، باب هفتم، ص۹۵؛ زرقانی، ترجمه مناهل العرفان، ج۱، ص۱۱۰ و ص۲۵۳ و تاریخ قرآن (ر. ک: تاریخ قرآن رامیار ص۷۳؛ حجتی، تاریخ قرآن، ص۳۳؛ بل، ریچارد، درآمدی بر تاریخ قرآن، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص۱۶۷.
  5. «تا نگویید نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای نزد ما نیامد» سوره مائده، آیه ۱۹.
  6. «ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیآمدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن می‌گرداند تا نگویید نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای نزد ما نیامد، پس به راستی نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای برای شما آمده است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۹.
  7. «و هرگز در هیچ کار مگو: “من فردا انجام دهنده آن خواهم بود” * مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۳.
  8. «و تو امید نمی‌داشتی کتاب (آسمانی) را بر تو فرود آورند؛ (این) جز بخشایشی از سوی پروردگارت (نبود)» سوره قصص، آیه ۸۶.
  9. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم» سوره شوری، آیه ۵۲.
  10. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  11. تفسیرنورالثقلین، ج۳، ص۲۵۵.
  12. «ای جامه بر خود کشیده!» سوره مدثر، آیه ۱.
  13. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  14. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
  15. تاریخ قرآن، ص۷۳.
  16. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۳۴۹.