قتادة بن دعامه سدوسی بصری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از قتاده بن دعامه سدوسی)

مقدمه

ابوخطاب قتادة بن دعامة بن عزیز بن عمر سدوسی بصری در سال ۶۰هـ[۱] در حالی که نابینا بوده، در بادیه به دنیا آمد و علوم قرائت را نزد اساتیدی چون حسن بصری و ابن سیرین فرا گرفت.[۲] از افرادی چون عبدالله بن سرجس، انس بن مالک و دیگران حدیث نقل می‌‌کرد.

اوزاعی، حماد بن سلمه و دیگران از او حدیث نقل می‌‌کردند. او یکی از بزرگان تابعین و عالم مردم بصره بود[۳] و در علوم مختلف از جمله ادبیات عرب، غریبه، انساب، تفسیر، فقه، حدیث،[۴] لغت و شعر تبحر داشت.[۵]

او دارای حافظه عجیبی بود و همین که صحیفه جابر بن عبدالله را برای او قرائت کردند، آن را حفظ نمود. ایشان متهم به قدری بود،[۶] ولی برخی گویند که ابتدا قائل به قدر بود، ولی سپس منصرف شد.[۷] وی سرانجام در سال ۱۱۷ یا ۱۱۸هـ [۸] بر اثر بیماری طاعون در شهر واسط[۹] یا بصره درگذشت.[۱۰] اثر قتاده تفسیر می‌‌باشد[۱۱].[۱۲]

قتادة بن دعامة (متوفای ۱۱۸)

وی بر مذهب قدریه و مروج آن بوده است[۱۳]. حاکم نیشابوری در مستدرک نقل می‌کند: القدرية مجوس هذه الامة[۱۴]؛ قدریه مجوس این امت هستند. قتاده، معروف به تدلیس بود. ذهبی می‌نویسد: مدلس وقد رمي بالقدر[۱۵]. و نیز روایات را به صورت مرسل هم نقل می‌کرد[۱۶].

وی از عمر بن سعد روایت می‌کرد[۱۷]. و عمر بن سعد کسی است که یحیی بن معین در مورد او می‌گوید: كيف يكون من قتل الحسين ثقة؟[۱۸]. چطور ممکن است که قاتل حسین ثقه باشد؟ از شعبی پرسیدند: آیا قتاده را دیده‌ای؟ گفت: آری! گفتند: آیا در تفسیر و حدیث می‌توان به او اعتماد کرد؟ گفت: قتادة حاطب ليل[۱۹]؛ این سخن کنایه از آن است که وی دقت لازم را در نقل احادیث نداشته است، و روایات صحیح و غیر صحیح را با هم جمع می‌کرده است.

سیوطی می‌نویسد: وكان يحيى بن سعيد لا يرى إرسال قتادة شيئا ويقول: هو بمنزلة الريح[۲۰]؛ یحیی بن سعید اهمیتی به مرسلات قتاده نمی‌داد و آنها را به منزلۀ باد می‌دانست. نقل شده که روزی قتاده وارد منزل ابوبرده -فرزند ابوموسی اشعری- شد و قسم یاد کرد که: والله الذي لا إله إلا هو ما يسألني اليوم أحد من الحلال والحرام إلا أجبته. یعنی به خدایی که غیر او خدایی نیست کسی امروز در مورد حلال و حرام از من سؤال نخواهد کرد مگر آنکه به او پاسخ خواهم گفت. ابوحنیفه سؤالی مطرح کرد و بعد به اصحاب خود گفت: لئن حدث بحدیث لیکذبن ولئن قال برأی نفسه لیخطئن یعنی اگر به حدیثی استناد کند دروغ گفته و حدیث را جعل کرده است و اگر نظر خود را بگوید دو خطا کرده است.

قتاده از پاسخ سؤال ابوحنیفه درماند. سپس گفت: سلوني عن التفسير؛ یعنی در مورد تفسیر از من بپرسید-. ابوحنیفه سؤال دیگری مطرح کرده ولی قتاده قادر به پاسخ گفتن نبود. این بار قتاده گفت: سلوني عما اختلف فيه العلماء؛ یعنی در مورد مسائلی که علما در آنها اختلاف دارند از من بپرسید-. ابوحنیفه برای بار سوم سؤالی مطرح کرد، اما باز هم قتاده از جواب دادن عاجز بود؛ لذا برخاست و با حالت خشم و غضب به سوی منزل خود روانه شد[۲۱].[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. وفیات الاعیان ۴/۸۵.
  2. معجم الادباء ۱۷/۹.
  3. تاریخ الاسلام ۷/۴۵۳.
  4. معجم الادباء ۱۷/۹.
  5. وفیات الاعیان ۴/۸۵.
  6. تاریخ الاسلام ۷/۴۵۳.
  7. معجم الادباء ۱۷/۹.
  8. الطبقات الکبری ۷/۲۲۹.
  9. الجرح و التعدیل ۷/۱۳۳.
  10. معجم الادباء ۱۷/۹.
  11. کشف الظنون ۱/۴۵۶ و ۵/۸۳۴.
  12. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص۶۲۵.
  13. سیراعلام النبلاء، ج۵، ص۲۷۱؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹۳.
  14. المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۹، حدیث ۲۸۶.
  15. المغنی فی الضفعاء، ج۳، ص۳۸۵، حدیث ۵۰۲۸.
  16. تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۹؛ تحفة التحصیل فی ذکر رواة المراسیل، ج۱، ص۲۶۴. تدلیس به اندازه‌ای قبیح است که برخی در تقبیح آن گفته‌اند: «لأن أزنی أحب إلی من أن ادلس» اگر زنا کنم بهتر از آنست که در نقل روایت تدلیس کنم. ر.ک: الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۷۳؛ الفصول فی الاصول، ج۳، ص۱۸۹؛ رسائل ابن حزم، ج۳، ص۱۷۷.
  17. تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۵۶.
  18. تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۵۷.
  19. الکامل فی الضعفاء، ج۱، ص۵۵؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۷۲.
  20. تدریب الراوی، ج۱، ص۱۶۹.
  21. تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴۸.
  22. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۶۶.