مبادی اخلاق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مبادی اخلاق اموری هستند که جزء اخلاق نمی‌باشند ولی نحوه نگرش و موضع‌گیری انسان نسبت به این امور، در ساختار نظام اخلاقی او تأثیر بنیادی دارد. بخشی از این مبادی در فلسفه اخلاق و بخش دیگری در فلسفه و کلام اسلامی بیان می‌شوند. آنچه در این فصل درصدد بیان اجمالی آن هستیم، مبادی فلسفی و کلامی اخلاق اسلامی است که عبارت‌اند از: انسان‌شناسی، خداشناسی و جهان‌شناسی (جهان‌بینی).[۱]

انسان‌شناسی

بنا به آموزه‌های اسلام، انسان موجودی است مرکب از جسم و روح، ماده و ملکوت و حیوان و فرشته. پیامبر(ص) می‌فرمایند: خداوند متعال فرشتگان را آفرید و تنها عقل را در نهاد آنها نهاد؛ و حیوان را بیافرید و تنها شهوت را در سرشت آنها تعبیه کرد؛ و انسان را بساخت و در وجود او، عقل و شهوت را توأمان نهاد[۲]. روح انسان، برخلاف جسم او که از اول نسبتاً بالفعل آفریده شده است، در بدو تولد، بالقوه بوده و معلوم نیست که در آینده به چه صورتی درخواهد آمد؛ ممکن است به صورت حیوان یا شیطان شود و یا به صورت فرشته یا فراتر از فرشته درآید؛ یعنی ساختار روح انسان، به دست خود او سپرده شده است تا هرگونه که خواست آن را بسازد[۳]. بر این اساس، اخلاق اسلامی که می‌خواهد انسانی جامع بسازد، بر آن است که تمام استعدادهای مادی و معنوی انسان را هماهنگ با هم پرورش دهد؛ تا انسانی پدید آید که دنیا را با آخرت و خلوت عارفانه را با مسئولیت اجتماعی با هم داشته باشد[۴].[۵]

«من» دو ساحتی انسان

انسان به‌خاطر داشتن دو جنبه مادی (حیوانی) و روحانی (ملکوتی) در خود دو گونه گرایش و دو گونه «خویشتن» احساس می‌کند؛ خویشتن حیوانی و خویشتن ملکوتی؛ از این دو اصل آنچه اصیل و حقیقی است، خویشتن ملکوتی می‌باشد؛ لذا وقتی من ملکوتی در کشمکش بین این دو غالب می‌شود، انسان احساس قهرمانی و سرافرازی می‌کند و وقتی من حیوانی غالب می‌شود، انسان در باطن خود احساس شکست و شرمندگی می‌کند. بنابراین انسان در جنگ درون، باید بکوشد که «من» ملکوتی را بر «من» مجازی حیوانی چیره سازد؛ چراکه پیروزی من حیوانی مساوی است با خودمحوری؛ و نتیجه خودمحوری، خودباختگی و خود فراموشی است که بزرگ‌ترین خسران است؛ لذا خداوند متعال فرمود: ﴿قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ[۶].

و فرمود: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۷][۸].[۹]

مبارزه با خودمحوری

خودمحوری یعنی مرز قائل شدن بین خود و دیگران که نتیجه آن فدا کردن دیگران به نفع خود حیوانی است؛ لذا برای غلبه «من» حقیقی بر «من» مجازی باید با خود محوری مبارزه کرد؛ که این مبارزه بر دو گونه است:

  1. تضعیف یا نابود کردن خودی که روش غلط هندوها و بودایی‌ها و برخی صوفیه است.
  2. روش اخلاقی اسلام که با توسعه دادن مرزهای خودی به تمام عالم هستی، انسان را از خود طبیعی و محدود، رها کرده، با خود واقعی و الهی آشنا می‌کند و نتیجه این آشنایی، پدید آمدن حس کرامت و عزت نفس است که مانع از گرایش انسان به پستی و دنائت می‌شود؛ لذا کرامت نفس، اساس و محور اخلاق اسلامی است و کرامت نفس یعنی خود را نفیس و باارزش دانستن، اما نه به معنای خودبزرگ‌بینی منفی، بلکه به این معنا که من بزرگ‌تر و با ارزش‌تر از آنم که به ذلت و پستی تن بدهم و وجود خود را آلوده کنم[۱۰].[۱۱]

کیفیت صدور افعال ارادی انسان

هیچ فعلی و از جمله فعل اختیاری انسان، جز با تحقق علت تامه آن تحقق نمی‌یابد؛ و علت تامه فعل اختیاری انسان از مجموع تمایل‌ها، غرایز، عواطف، سوابق ذهنی، قوه عقل و سنجش، موازنه و عاقبت‌اندیشی و قدرت عزم و اراده تشکیل شده است؛ لذا برای صدور فعلی اختیاری، باید ابتدا نفس انسان، فایده‌ای برای آن تصدیق کند - فایده‌ای که لااقل یکی از تمایل‌های جسمی یا روحی انسان را ارضاء می‌کند - آنگاه سوابق ذهنی مداخله کرده، سپس سنجش و مقایسه و موازنه رخ می‌دهد، و بالاخره قوه عقل، جمیع جوانب را تا حد امکان در نظر گرفته و عاقبت‌اندیشی می‌کند و اگر مضاری برای آن فعل ندید یا مضار آن را نسبت به فایده‌اش کم دید، آنگاه به انجام آن فعل گرایش حاصل می‌شود و از پس آن اراده و از پس اراده، اعضاء به حرکت درآمده و فعل انجام می‌پذیرد و همه این مراحل بعد از تصدیق به فایده، بالضروره پدید می‌آیند؛ ولی از آنجا که خود اختیار و اراده نیز از اجزاء این علت تامه و ضرورت علی و معلولی هستند؛ لذا این ضرورت با اختیار و اراده منافاتی ندارد؛ بلکه مؤید و مؤکد آن نیز هست[۱۲].[۱۳]

خداشناسی، پایه اخلاق

گفتیم که پایه اخلاق اسلامی کرامت نفس است و کرامت نفس، زاییده شناخت «خود» حقیقی و ملکوتی است. اما خود حقیقی انسان، جز از راه شناخت خدا قابل شناخت نیست. خودیابی نتیجه خدایابی است، همان‌طور که خودفراموشی و غفلت از حقیقت انسانی، نتیجه فراموشی خدا است[۱۴]. خدا غایت و جامع همه کمالات است؛ ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى[۱۵]؛

پس آن‌که از خدا غافل شود از کمال و حقیقت خود غافل شده است و کسی که به سوی خدا حرکت کند، به سوی کمال حقیقی خود حرکت کرده است[۱۶]. بنابراین حقیقت عبادت و بندگی خدا، که همان یاد خدا است، بازیافتن «خود» ملکوتی است[۱۷]. خداشناسی، هم پایه دین است هم پایه آدمیت و هم پایه اخلاق. انسان یا بنده خدا است یا بنده شهوت و شکم و جاه و مقام و ثروت و امثال آنها. همه ارزش‌های انسانی اموری معنوی هستند. همان‌گونه که ذات خدا سرسلسله موجودات است، اعتقاد به او نیز سرسلسله معنویت‌ها است. بدون اعتقاد به خدا ارزش‌های اخلاقی کلماتی هستند بی‌محتوا؛ مانند اسکناسی که فاقد پشتوانه است؛ چراکه اگر اعتقاد به خدا نباشد هر کاری جایز خواهد بود. اگر بگویی پس چگونه در برخی ممالک دور افتاده از خدا، عدالت و اخلاق حاکم است؟ گوییم که اساس رعایت حقوق در آن ممالک، خودمحوری ملی است. اینها در داخل مجموعه خود، پایبند حقوق‌اند، اما خارج از آن، دیگران را به نفع ملت خود استثمار می‌کنند؛ بنابراین کار اینها اخلاق نیست، بلکه یک خودپرستی ملی و بزرگ است[۱۸].[۱۹]

رابطه جهان‌بینی و ایدئولوژی

جهان‌بینی، نوعی برداشت، تفسیر و تحلیلی است که انسان درباره عالم هستی، انسان، جامعه و تاریخ دارد. ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص می‌کند؛ مکتبی که انسان را به یک هدف دعوت می‌کند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارائه می‌دهد[۲۰]. بنا به تعبیر علمای قدیم، ایدئولوژی همان حکمت عملی و جهان‌بینی همان حکمت نظری است؛ و اختلاف ایدئولوژی‌ها و مکتب‌های اخلاقی، زاده اختلاف در جهان‌بینی‌ها است و اختلاف جهان‌بینی‌ها، نتیجه اختلاف شناخت‌ها است. پس باید دید شناخت درست، چه شناختی است؟[۲۱].[۲۲]

منابع

پانویس

  1. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۱.
  2. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۷۲؛ ج۲۲، صص ۴۱۱ و ۶۴۷؛ ج۲۳، صص ۱۱۰ و ۴۴۸.
  3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۸۷؛ ج۲۳، ص۲۲۲.
  4. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۱۱۲؛ ج۲۲، ص۷۳۵.
  5. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۱.
  6. «بگو: بی‌گمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رسانده‌اند» سوره زمر، آیه ۱۵.
  7. «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
  8. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۴۱۵-۴۱۰، ۴۳۶، ۴۷۴، ۴۷۵ و ۵۸۸؛ ج۲۳، صص ۴۵۵-۴۶۲؛ ج۱، صص ۶۰ و ۳۷۴، ج۳، ص۴۸۷، ج۱۶، صص ۵۷۴ -۵۸۰.
  9. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۲.
  10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۳۹۶ و ۵۱۴؛ ج۲۳، صص ۲۲۵ و ۲۴۱؛ یادداشت‌های استاد، ج۶، صص ۴۸۱، ۴۸۳، ۴۷۸، ۴۸۶، ۵۰۱ و ۵۰۴.
  11. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۳.
  12. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶، صص ۶۱۲-۶۱۵ و ۶۲۲؛ ج۵، صص ۴۵۳-۴۵۶.
  13. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۴.
  14. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۱۵؛ ج۲۳، ص۲۴۰، ج۵، ص۱۴۹.
  15. «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  16. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، صص ۵۷۱-۵۷۳، ج۵، ص۱۴۹.
  17. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۱۵.
  18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۷۰-۶۷ و ۵۰۸-۵۱۵.
  19. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۵.
  20. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۳، صص ۳۴۰ و ۳۴۱.
  21. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۲۸۹؛ ج۱۳، صص ۳۴۰ و ۳۴۱.
  22. ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۲۶.