معراج در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

به سیر شبانه حضرت محمد (ص) در شب هفدهم ماه رمضان از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و سپس عروجشان به آسمان‌ها معراج گفته می‌‌شود. اعتقاد به آن از ضروریات اسلام بوده و معراج پیامبر با جسم و روح بوده است.

اسراء و معراج

در قرآن درباره اسراء آمده است: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا[۱]. این آیه مبارکه درصدد بیان اسراء است. داستان معراج در قرآن به صراحت نیامده است، فقط در سوره مبارکه نجم آمده است: ﴿ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى[۲].

مفاد این آیات را به معراج تفسیر کرده‌اند. البته این در صورتی درست خواهد بود که ضمیر را در این آیات به پیامبر اکرم (ص) بازگشت دهیم، نه به "ذی مرة" که جبرئیل است. ظاهرا احتمال دوم درست است و روایت صحیحی با سند عالی از امام رضا (ع) نیز بر این مطلب دلالت دارد[۳].

آیه ﴿وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ[۴] هم به معراج تفسیر شده است. با این حال، کثرت و تواتر قطعی روایات معراج، مجالی برای شک و تردید در وقوع آن نمی‌گذارد. ما نیز با استناد به همین روایات متواتر به آن ایمان‌ داریم.

بین آیه اسراء و روایات معراج هیچ گونه تعارضی وجود ندارد؛ زیرا اگر آیه اسراء، مسیر را در مسجد الاقصی به پایان می‌رساند، از این روست که اسراء و معراج از نظر کیفیت و مقصد، دو سفر کاملا متفاوت بود و چون سفر اول در مسجد الاقصی به پایان می‌رسید، آیه مبارکه پایان این سفر را اعلام نمود و اصولا متعرض سفر دوم نشد تا ابتدا یا انتهای آن را بیان کند.

سؤالی پیش می‌آید که چرا معراج همانند اسراء به صراحت در قرآن بیان نشده است؟ شاید راز مسأله در این باشد که اسراء یک امر نزدیک به حس است. بنابراین آسان‌تر مورد تصدیق انسان قرار می‌گیرد. با وجود این، پذیرش اسراء برای آنان بسیار مشکل بود. در حالی که رسول اکرم (ص) توصیفی دقیق از مسیر و مقصد و آنچه در بیت المقدس دیده بود، ارائه فرمود، برخی با سختی پذیرفتند و شماری به استهزای آن حضرت روی آوردند. چنان که برخی از سست ایمان‌های مسلمان، مرتد شدند[۵].

ما ترجیح می‌دهیم که پیامبر (ص) در گزارش اسراء و معراج، روش تدریج را به خدمت گرفت. ابتدا برای آنان از اسراء گفت، امّا داستان معراج را فقط و فقط به یاران مؤمن ثابت قدم خویش بیان فرمود که هم قدرت تحلیل عقلانی داشتند و هم قادر بودند، چنین امر خطیری را بپذیرند. سپس در مناسبت‌های مختلف و به اقتضای مصلحت و اهداف دعوت توحیدی، دیگران را نیز از معراج باخبر فرمود.

نص قرآن است که اسراء از مسجد الحرام آغاز شد، امّا در شماری از روایات آمده که این سفر از خانه ام هانی شروع گشت[۶]. علّامه طباطبائی احتمال داده که اسراء دو بار انجام شده: یکی از مسجد الحرام و دیگری از خانه ام هانی[۷]. احتمال دیگر آن است که منظور از مسجد الحرام، شهر مکّه است. این کاربرد واژه‌ها، متعارف است. چنان که در آیات و روایات هم نمونه‌هایی دارد: ﴿هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ[۸] یا اطلاق مسجد شجره در روایات برای ذو الحلیفه. احتمال سوم این است که در آن شب، رسول اکرم (ص) از خانه ام هانی به مسجدالحرام رفت و از آنجا اسراء آغاز شد[۹].

آیات معراج

  1. ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۰].
  2. ﴿وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى[۱۱].

نکات

در آیات فوق این موضوعات پیرامون معراج پیامبر مطرح گردیده است:

  1. جسمانی بودن معراج پیامبر به آسمان: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى...؛
  2. بندگی و عبودیت پیامبر، زمینه شایستگی آن حضرت برای معراج: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ...؛
  3. ارائه آیات بزرگ و با عظمت الهی به پیامبر فلسفه معراج آن حضرت: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ... لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا...، ﴿لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى؛
  4. انتخاب پیامبر برای معراج، بر اساس سمیع بودن و بصیرت خدا به شایستگی‌های آن حضرت: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ... إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛
  5. عروج پیامبر تا افق بالای آسمان و رؤیت قلبی آیات خدا در معراج، از سوی پیامبر: ﴿وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى[۱۲].

منابع

پانویس

  1. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  2. «توانای خردمندی که راست ایستاد * و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۵-۱۱.
  3. بنگرید: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۴۸.
  4. «و بی‌گمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است،» سوره تکویر، آیه ۲۳.
  5. المصنّف، ج۵، ص۳۲۸؛ حیاة الصحابة، ج۳، ص۷۳؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۰۸.
  6. سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۳.
  7. المیزان، ج۱۳، ص۳۱.
  8. «قربانی‌یی که به (قربانگاه) کعبه برسد» سوره مائده، آیه ۹۵.
  9. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۲۹۸.
  10. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  11. «و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت * پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟ * و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستان‌سراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید * بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۷-۱۸.
  12. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۷۶۹.