معمر بن راشد ازدی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

معمر بن راشد ازدی در سال ۹۵ ﻫ.ق در بصره به دنیا آمد و بعدها با عبدالسلام بن عبدالقدوس هم‌پیمان شد[۱]. چهارده ساله بود که حسن بصری درگذشت و در تشییع جنازه‌اش شرکت کرد. در بصره بزرگ شد و نزدیک به ۳۸ سالگی آن شهر را ترک کرد. حدود سال ۱۳۳ ﻫ.ق که بنیان ستم امویان فروریخت و عبّاسیان به قدرت رسیدند به یمن رفت و بیست سال در آن سرزمین ماند و در همان جا ازدواج کرد[۲]. وی که محاسن خود را با حنا می‌‌آراست و مردی بردبار، جوانمرد، شریف و پرهیزکار بود، از چهارده سالگی به دنبال دانش‌اندوزی رفت. در آغاز، از محضر قتاده بهره مند شد و افزون بر او، از پنج تن دیگر از دانشمندان بزرگ تابعی؛ یعنی: زهری، عمرو بن دینار مکی، ابو اسحاق سبیعی، اعمش و یحیی بن ابی کثیر حدیث شنید. وی پس از گفت و شنود حدیث در عراق، به جست وجوی آن در شهر صنعاء شتافت. در همان شهر بود که با سفیان ثوری که از عراق به انگیزه دیدار با معمر بدان جا سفر کرده بود، به گفت و شنود حدیث پرداخت و نیز از همّام بن منبّه حدیث‌های بسیار آموخت.

ابن جریج او را دانشمندترین مردم زمان خود و احمد بن حنبل وی را در جست وجوی دانش و نیز در رفتن به یمن به منظور شنیدن حدیث، پیشتاز دانسته است. ابن معین او را تواناترین راوی حدیثِ زهری خوانده است. عبداللّه بن مبارک پس از عرضه حدیث‌های زهری به او، آنها را می‌‌نوشت.

عبدالرزاق بن همام که از راویان نامی است، ده هزار حدیث از او فرا گرفت و نوشت. ابن مدینی وی را یکی از شش دانشمندی بر شمرده است که پس از به سرآمدن دوران تابعیان، محور علم حدیث بودند. او که نخستین تدوین کننده حدیث در یمن بوده، کتابی موسوم به الجامع در سیره نبوی نگاشت. این کتاب بر موطّأ مالک رجحان داشت.

به رغم سکوت رجالیون شیعی، رجال شناسان اهل سنّت او را که از راویان طبقه هفتم است، ستوده‌اند و بزرگانی چون: ابن حبّان، عجلی، ابن معین، یعقوب بن شیبه، نسائی، ذهبی و ابن حجر او را توثیق کرده‌اند. شیخ طوسی، او را از صحابیان امام صادقS خوانده است. از راویانی بسیار چون: ابان بن ابی عیاش، ایوب سختیانی، جابر جعفی، زید بن اسلم، اعمش، صالح بن کیسان، عاصم بن بهدله، عطاء بن ابی رباح، عمرو بن دینار مکی، قتادة بن دعامه، زهری و ابو اسحاق سبیعی روایت کرده است. و راویانی انبوه چون: ابراهیم بن خالد صنعانی، ایوب سختیانی، حمّاد بن زید، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، شعبة بن حجاج، ابن جریج، عمرو بن دینار مکی، ابو اسحاق سبیعی، یحیی بن ابی کثیر و عبدالرزاق بن همام از او روایت کرده‌اند.

نویسندگان صحاح شش گانه و نیز کلینی در کافی روایت‌های او را نقل کرده‌اند. علامه امینی وی را در شمار دانشمندان پس از دوران تابعیان که حدیث غدیر را نقل کرده‌اند، نام برده است[۳].

او از امام سجّادS روایت کرده است که فرمود: پس از شناختن خدای - عزّ و جلّ - و نیز فرستاده‌اش محمد کاری برتر و ارج مندتر از دشمنی با دنیا نیست[۴]. وی در ماه رمضان سال ۱۵۳ ﻫ.ق در ۵۸ سالگی در یمن درگذشت[۵] و ابراهیم بن خالد صنعانی که از راویان او بود، بر او نماز گزارد.[۶]

منابع

پانویس

  1. خود عبدالسلام نیز با عبدالرحمن، برادر مادریِ مُهَلَّب بن ابی صفره که از سرداران نام دار اموی در دوران سلطنت عبدالملک بن مروان و از اَزْدیان بود، ولاء داشت.
  2. تاریخ نگاران یادآورده‌اند که یمنی‌ها از این که مَعْمَر از میان شان برود، ناخرسند بودند. از این روی، او را در زنجیر کردند؛ یعنی زنی یمنی را به همسری او درآوردند!.
  3. الغدیر ۱/ ۷۵.
  4. الکافی ۱/ ۱۳۰ و ۳۱۶.
  5. الطبقات الکبری ۵/ ۵۴۶؛ تاریخ خلیفه ۳۴۵ و المعارف ۵۰۶.
  6. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 136.