مقاتل بن مقاتل بلخی در معارف و سیره رضوی
آشنایی اجمالی
او در ابتدا به مذهب واقفی بود. حسین بن عمر بن یزید، پیرامون ایمان آوردن مقاتل به امامت امام رضا (ع) روایت کرده است که: «مقاتل بن مقاتل، در کوفه بر امامت امام رضا (ع) ایمان آورده بود. به او گفتم: در قبول امامت علی بن موسی عجله کردی؛ گفت: درباره امامت امام رضا (ع) برهان و علمی است. به خدمت امام رضا (ع) رسیدم و عرض کردم: آیا پدرت درگذشت؟ امام (ع) فرمودند: آری به خدا، و من در درجهای هستم که رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بودند، و چه کسی از من خوشبختتر بود به بودن پدرم از من؟ سپس فرمودند: خدای تبارک و تعالی میگوید: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۱]. امام (ع) فرمودند: دوستت چه کار کرد؟ گفتم: چه کسی؟ فرمودند: مقاتل بن مقاتل؛ آنکه صورت کشیده و ریشهای بلند و بینی خمیدهای دارد. اضافه کرد: من او را ندیدهام و بر من وارد نشده است، ولی او امر مرا تصدیق کرد. حضرت او را سفارش نمود. از حضور امام (ع) مرخص شدم و وقتی با مقاتل رو به رو شدم به او گفتم: بشارتی برای تو دارم، میخواهی برایت بگویم تا صد بار خدا را ستایش کنی؟ به او خبر دادم آنچه را که امام (ع) درباره او گفته بود»[۲].[۳]
مقاتل بن مقاتل بلخی در راویان امام رضا در مسندالرضا
او از گروه واقفیه بود و از این جهت اخبار و روایات او را تضعیف کردهاند و نوشتههای او را مورد عمل قرار ندادهاند، شیخ طوسی او را از راویان امام رضا(ع) نوشته و گوید: مقاتل بن مقاتل بن قیاما از واقفیه بود، او مردی خبیث و گمانم این است که نام او «خشیش» بوده است. احمد بن ابی عبدالله برقی او را از اصحاب امام کاظم(ع) میداند.
نجاشی گوید: مقاتل بن مقاتل بلخی از راویان حضرت رضا(ع) است و کتابی هم تألیف کرده که حسن بن علی بن یوسف از وی نقل میکند.
شیخ کشی در رجال خود گوید: حسین بن عمر بن یزید گفت: بر حضرت رضا(ع) وارد شدم درحالی که نسبت به امامت او شک داشتم، همراه من مردی بود که او را مقاتل بن مقاتل میگفتند و او در کوفه اقامت داشت و به امامت او اعتقاد پیدا کرده بود، من به او گفتم: تو در این کار عجله کردهای و باید اندکی صبر مینمودی.
او به گفت: من در اینجا برهانی دارم و از روی علم عمل کردهام، حسین گوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم پدرت درگذشت. فرمود: آری به خداوند سوگند او در مقامی قرار دارد که رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در آن قرار دارند و اگر پدرم زنده بود من از همگان خوشبختتر بودم.
بعد از آن فرمودند: خداوند متعال میفرماید: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾[۴]﴿أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۵] آنها کسانی میباشند که امامت را شناخته باشند تا آنگاه که خود امام ظاهر گردد و خود را بشناساند، سپس فرمودند: رفیقت چه کاری انجام داد. عرض کردم: کدام رفیقم، فرمودند: مقاتل بن مقاتل، آن سیاه چهره طویل اللحیه.
گوید: عرض کردم او را ندیدهام و او نزد من نیامده است، ولی او به امامت شما ایمان آورده و دیگران را هم به آن دعوت میکند، من از منزل امام رضا(ع) بیرون شدم و او را دیدم که به خواب رفته بود، او را از خواب بیدار کردم و گفتم برای تو بشارتی دارم تا صد بار خداوند را حمد نکنی آن را به تو نخواهم گفت، و بعد جریان را با او در میان گذاشتم.
او از حضرت رضا(ع) چند حدیث نقل میکند، او میگوید: ابوالحسن رضا(ع) را روز جمعه هنگام ظهر مشاهده کردم، او درحالی که محرم بود حجامت میکرد.[۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ معجم رجال حدیث، ج۱۸، ص۳۱۲-۳۱۳.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۷۱۸.
- ↑ «و (سوم) پیشتازان پیشتاز» سوره واقعه، آیه ۱۰.
- ↑ «آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند» سوره واقعه، آیه ۱۱.
- ↑ عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص 483-485.