نظارت مردم بر دولت در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نظارت مردم بر دولت به‌معنای حقی است که بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر بر عهده مردم قرار داده شده تا نسبت به کارهای حکومت و اصلاح امور جامعه ناظر باشند.

معناشناسی

نظارت مردم بر دولت عبارت است از حقی که بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر بر عهده مردم نهاده شده است و به امور فردی و منکرات شخصی محدود نمی‌شود، بلکه نسبت به بالاترین مقامات اجرایی نیز جاری است. بنابراین منطق، مردم در راستای نظارت و اصلاح امور جامعه و خیرخواهی نسبت به حاکمان، در قبال اعمال حاکم و کارگزاران حکومتی مسئول بوده و می‌بایست نسبت به انحرافات احتمالی در حوزه حاکمیت حساس بوده و در قبال خلاف حاکمان اعتراض کرده و در حد توانایی، آنان را از انحرافات بازدارند[۱].

نظارت حق و وظیفه شهروندان

یکی از وظایف شهروندی، احساس مسئولیت نسبت به رفتار و عملکرد دولتی است که به نمایندگی از طرف مردم وظایفی بر عهده دارد. مردم نه تنها حق نظارت بر رفتار دولت را دارند، بلکه وظیفه ملی و دینی آنان نظارت بر دولت است. به دلیل اهمیت این حق، بلکه وظیفه، در درس‌های آینده به صورت مستقل سخن خواهیم گفت. ماهیت قدرت ایجاب می‌کند که همواره تحت نظارت باشد. در فرهنگ اسلامی، فلسفۀ اعتبار شرایطی مثل عصمت و عدالت در زمامدار جامعه همین است. اما این نظارت درونی به معنای بی‌نیازی صاحبان قدرت از نظارت بیرونی نیست. جعل تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در ادیان الهی و شریعت اسلام بر همین فلسفه استوار است. تکلیف امر به معروف و نهی از منکر هرچند قلمرو وسیعی دارد، به این معنا که هم مردم نسبت به یکدیگر چنین وظیفه‌ای دارند، هم دولت نسبت به مردم و هم مردم نسبت به دولت، اما تکلیف امر و نهی دولتمردان توسط مردم اهمیت و ارزش بیشتری دارد، نه فقط به خاطر آثار و برکات فراوانی که دارد، بلکه به خاطر دشواری‌ها و خطراتی که در پی دارد. به‌گونه‌ای که اظهار یک گفتار حق در برابر پیشوای جائر، برترین نوع جهاد خوانده شده است[۲].

ماهیت قدرت به‌گونه‌ای است که اگر تحت نظارت نباشد، هم دارندۀ آن را تباه می‌کند، و هم مردمی را که تحت سیطره و قیمومت چنین صاحب قدرتی باشند، به انواع رذیلت‌های اخلاقی و اجتماعی مبتلا می‌کند. تجربه بشر در طول تاریخ نیز گواه بر این حقیقت است. بشر به تجربه دریافته که قدرت هر قدر بیشتر، متراکم‌تر و متمرکزتر باشد، خطرات و پیامدهای منفی بیشتری دارد. از این‌رو، تدابیری چون تفکیک قوای حاکم بر کشور، ایجاد سازمان‌های نظارتی در ساختار قدرت سیاسی، تأکید بر مقوله قانون و حرکت در چارچوب قانون، تشکیل حزب و تشکل‌های مردمی، و تقویت مطبوعات و مانند آن اندیشیده تا حتی الامکان از عوارض منفی تمرکز قدرت سیاسی بکاهد.

پیشوایان معصوم با آنکه مصون از عوارض منفی قدرت بودند، اما همواره در پیِ نهادینه کردن مسئله نظارت بر دولتمردان و تربیت مردم با چنین فرهنگی بودند. آنان برخلاف رویّه معمول در دنیای سیاست، به هنگام برخورداری از قدرت، بر آشنا کردن مردم با حقوق شهروندی اهتمام داشته، بر حق و تکلیف نقد و انتقاد، و نظارت مردم بر عملکرد دولتمردان تأکید داشتند[۳].[۴]

منابع

پانویس

  1. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۴۸.
  2. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «إِنَّ‏ أَفْضَلَ‏ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ‏ عِنْدَ إِمَامٍ‏ جَائِرٍ» (کلینی، کافی، ج۵، ص۶۰).
  3. به دلیل اهمیت مسئله نظارت بر قدرت و دلایل آن در درس مستقلی (درس چهاردهم) سخن خواهیم گفت.
  4. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۷.