هشام بن عروة بن زبیر
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
هشام بن عروة بن زبیر از طرف پدر، منسوب به خاندان زبیر بن عوام است. در سال ۶۱ ﻫ.ق هم زمان با شهادت امام حسین بن علیS از کنیزی به نام صافیه خراسانی در مدینه ولادت یافت. همسرش فاطمه دخترِ عمویش منذر بن زبیر است. احتمالاً دو تن از پسران هشام به نامهای «زبیر» و «عروة» از این همسر زاده شدهاند [۱].
از برادران هشام میتوان محمد، زبیر، عثمان، عمر و عبدالله را نام برد که هشام از عبد الله و عثمان روایت دارد[۲]. وی در حدود ده سالگی به مکّه رفت و عبدالله بن عمر را در مروه ملاقات کرد. احتمالاً در همین سفر بود که شاهد خطبه جمعه عبدالله بن زبیر و نیز محاصره وی در مسجد الحرام بود. هشام میگوید: ابن زبیر را دیدم که با منجنیق سنگ باران میشد. این جریان در سال ۷۲ ﻫ.ق اتفاق افتاد[۳].
او یک بار به بصره و سه بار به کوفه رفته است.
کثرت روایات او در کوفه و نیز تدلیس و خلطی که در این روایات به عمل آورد، بعدها مورد نقد کسانی چون: مالک، ابوالحسن بن قطان و یعقوب ابن شیبه قرار گرفت[۴].
ظاهراً آخرین سفر او به کوفه هم زمان با اتمام بنای بغداد در سال ۱۴۹ ﻫ.ق روی داده است،[۵] که از آنجا بلا فاصله به بغداد رفته و ابو جعفر منصور دوانیقی را ملاقات کرده است. هشام خواست دستان خلیفه را ببوسد، اما خلیفه نگذاشت و گفت: ما چنین کاری را نمیپسندیم و تو گرامیتر از آن هستی که چنین کنی.
هشام از خلیفه میخواهد که وام صدهزار درهمی او را ادا کند و خلیفه پس از اندک ملامتی، یک دهم نیاز او را بر طرف میکند. همچنین نوشتهاند که: پدر منصور (محمد بن علی بن عبداللّه بن عباس) وصیت خود را به هشام سپرد [۶].
هشام یکی از فقیهانِ حافظِ حدیث و از طبقه پنجم است که اختلافی در توثیق او به نظر نمیرسد، امّا شیخ طوسی که او را از اصحاب امام صادقS خوانده درباره جرح و تعدیلِ وی سکوت کرده است. روایات مسند او به چهارصد و به قولی، به هزار مورد میرسد که شماری از آنها در منابع روایی و تاریخی اهل سنت و شیعه نقل شده است. عجلی تصریح میکند: هشام، کتابهایی داشته است[۷]. او در این روایات، از کسانی چون: پدرش عروه، عمویش، عبداللّه بن زبیر دو برادرش عبدالله و عثمان، عباد بن عبدالله بن زبیر، یحیی بن عباد بن عبدالله، همسرش فاطمه دختر منذر بن زبیر، صالح بن ابی صالح، محمد بن مسلم بن شهاب زهری، وهب بن کیسان، ابو سلمة بن عبدالرحمن بن عوف و محمد بن علی بن عبدالله بن عباس نقل حدیث کرده است. او با این که صحابیانی چون: عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله و انس بن مالک را دیده، اما چیزی از آنها استماع و نقل نکرده است، بنابر این از طبقه آخر تابعین به شمار میرود. کسانی چون: مالک بن انس، ابن جریج، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، عبدالله بن مبارک، حماد بن زید و یحیی بن سعید قطان از وی روایت کردهاند[۸].
همان طور که پیش از این اشاره کردیم، کثرت روایات او در کوفه همراه با تساهل و بیدقّتی در اسناد آنها، سبب شد تا کسانی چون: یعقوب بن شیبه، مالک بن انس و یحیی بن سعید قطان بر وی خرده بگیرند و او را به اختلاط و تدلیس متهم کنند. همین طور ابن حجر به تدلیس وی در روایت تصریح کرده است. ذهبی تلاش کرده تا چنین تساهلی را امری طبیعی برای هر حافظ حدیثی تلقی کند؛ لذا مینویسد: حافظهاش در اواخر عمر کاهش یافت، اما هیچ گاه دچار خلط و تغییر نشد و چنین چیزی برای کسانی چون: مالک، شعبه، وکیع و دیگر راویان موثق حدیث نیز اتفاق میافتاد[۹].
او در رشتههای گوناگونِ علوم روایت کرده است از آن جمله این روایت که پیامبرa فرمود: (این چنین نیست که خداوند، دانش را از مردم بگیرد، اما آن را با مرگ عالمان از میان میبرد، تا آنجا که مردم، جاهلان را بزرگ و مهتر خود پنداشته و آنها بدون علم و آگاهی برای مردم فتوا داده و سؤالهای شان را پاسخ میگویند در این هنگام، هم خود به بیراهه میروند وهم دیگران را گمراه میکنند)[۱۰]. وی سرانجام به سال ۱۴۶ ﻫ.ق در ۸۵ سالگی در بغداد وفات یافت و در قبرستان (خیزُران) دفن گردید[۱۱].[۱۲]
جستارهای وابسته
- زبیر بن عوام (جد)
- عروة بن زبیر (پدر)
- عبداللّه بن زبیر (عمو)
- مصعب بن زبیر (عمو)
- محمد بن عروة بن زبیر (برادر)
- زبیر بن عروة بن زبیر (برادر)
- عثمان بن عروة بن زبیر (برادر)
- عمر بن عروة بن زبیر (برادر)
- عبدالله بن عروة بن زبیر (برادر)
- زبیر بن هشام بن عروة بن زبیر (فرزند)
- عروة بن هشام بن عروة بن زبیر (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ جمهرة انساب العرب ۱۲۴؛ کتاب الثقات ۵/ ۵۰۲؛ الطبقات الکبری ۷/ ۳۲۱؛ تاریخ بغداد ۱۴/ ۳۷ و سیر اعلام النبلاء ۶/ ۳۴.
- ↑ جمهرة انساب العرب ۱۲۴؛ کتاب الثقات ۵/ ۵۰۲؛ الطبقات الکبری ۷/ ۳۲۱؛ تاریخ بغداد ۱۴/ ۳۷ و سیر اعلام النبلاء ۶/ ۳۴.
- ↑ کتاب المقفی الکبیر ۴/ ۳۷۷ و تاریخ بغداد ۱۴/ ۳۷.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۴/ ۴۰ و سیر اعلام النبلاء ۶/ ۳۵.
- ↑ نک: تاریخ طبری ۷/ ۴۶۰.
- ↑ الطبقات الکبری ۷/ ۳۲۱؛ تاریخ بغداد ۱۴/ ۳۹؛ میزان الاعتدال ۴/ ۳۰۲ و سیر اعلام النبلاء ۶/ ۴۴ - ۴۵.
- ↑ نک: صحیح بخاری ۱/ ۴؛ صحیح مسلم ح ۲۶۷۶؛ سنن ترمذی، ح ۲۷۹۰؛ الغارات ۱/ ۲۲۰ - ۲۲۳؛ کتاب الخصال ۲/ ۳۴۰ و ۴۹۸؛ مناقب آل ابی طالب ۳/ ۳۸۳ سیر اعلام النبلاء ۶/ ۴۷؛ تهذیب التهذیب ۱۱/ ۴۸ و تاریخ الثقات ۴۵۹.
- ↑ تهذیب الکمال ۳۰/ ۲۳۲ - ۲۳۵؛ تهذیب التهذیب ۱۱/ ۴۸؛ سیر اعلام النبلاء ۶/ ۳۵؛ رجال صحیح مسلم ۲/ ۳۱۸ و رجال صحیح بخاری ۲/ ۷۷۰.
- ↑ تاریخ بغداد ۱۴/ ۴۰؛ میزان الاعتدال ۴/ ۳۰۱ و تقریب التهذیب ۲/ ۳۱۹.
- ↑ صحیح البخاری ۱/ ح ۴۱؛ صحیح مسلم، ح ۲۶۷۶؛ سنن ترمذی، ح ۲۷۹۰ و سیر اعلام النبلاء ۶/ ۳۵.
- ↑ الطبقات الکبری ۷/ ۳۲۱؛ تهذیب التهذیب ۱۱/ ۵۱ و شذرات الذهب ۱/ ق ۱/ ۲۱۸.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 148.