وجه‌الله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از دیگر تعابیری که بر امامان معصوم (ع) اطلاق شده، تعبیر "وجه الله" است. این مفهوم با تبیینی که خواهد آمد، می‌تواند مساوق و همسو با مفاهیم هادی، باب الله و نور الله باشد. وجه الله دست کم پانزده بار، به طور جداگانه، در سخنان پیشوایان دین بر ائمه (ع) اطلاق شده است. در مجموعه این احادیث، روایات صحیح نیز وجود دارد؛ اگرچه مجموعه آنها مستفیض است و از این جهت نیز اطمینان نسبی نسبت به صدور آنها از معصوم (ع) به وجود میآید. بدون تردید، هرگونه تصویری از مفهوم وجه الله که مستلزم جسمانیت خداوند باشد، به وسیله ادله عقلی و نقلی محکوم و مردود شناخته می‌شود؛ از این‌رو، امام رضا (ع) به اباصلت فرمود: «يَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ»[۱]؛ "ای اباصلت! هر کس که خداوند را به صورتی همچون سایر صورت‌ها توصیف کند، کفر ورزیده است". در برخی روایات این مفهوم به روشنی تبیین نشده است؛ چنان‌که امام باقر (ع) فرمودند: «نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ...»[۲]؛ "ما وجه الله روی زمینیم...".

ایشان همچنین در دیگر سخنان خود، بدون اینکه این مفهوم را تبیین کنند، از آن در کنار مفاهیمی همچون حجت الله و باب الله استفاده کرده‌اند[۳]؛ چنان‌که امام صادق (ع) نیز در یکی از سخنان خود که به طریقی صحیح نقل شده است، فرمودند: «نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَهْلِكُ»[۴]؛ "ما وجه اللّهیم که نابود نمی‌شود". در طرف مقابل، اغلب روایاتی هستند که پس از عبارت وجه الله توضیح کوتاهی در آنها آمده است که می‌تواند به فهم آن کم شایانی کند. در این باره، امام باقر (ع) مقصود از وجه الله در آیه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ[۵] را دین خدا دانستند و فرمودند: «مَعْنَاهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلَّا دِينَهُ وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ»[۶]؛ "معنایش آن است که هر چیزی نابود می‌شود جز دین خدا و ما آن وجهیم که خداوند از آن می‌آید". چنان‌که روشن است، ترجمه این روایت - بدان صورت که آورده‌ایم - گویا نیست؛ از این‌رو، لازم است ابتدا در خصوص واژه "وجه" و کارکرد آن به اختصار توضیحاتی داده شود.

واژه "وجه" به معنای جلوی هر چیز[۷] است که در فارسی به آن "صورت" گفته می‌شود[۸]. صاحب کتاب التحقیق اصل و ریشه آن را به معنای قسمتی از شیء می‌داند که به آن توجه می‌شود[۹].

به نظر می‌رسد، یکی از کارکردهای وجه و صورت آن است که انسان با نگاه به آن، صاحب صورت را می‌شناسد. به دیگر سخن، آن‌گاه که صورت کسی را می‌بینیم، می‌توانیم او را بشناسیم. همچنین می‌توان گفت، وجه آن قسمتی از انسان است که به آن توجه می‌شود یا به آن رو می‌شود تا او را بشناسند. با توجه به این تحلیل، می‌توان گفت وجه الله آن چیزی است که به وسیله آن، به خدا توجه می‌شود و با نگاه به آن خدا شناخته می‌گردد. اینک می‌توان در معنای حدیث یاد شده گفت، دین خدا همان وجه الله است که با توجه به آن، خدا شناخته می‌شود. امام نیز همان کسی است که آینه خداست و وسیله‌ای است تا دین خدا بیان شود و از طریق آن خداوند شناخته گردد: «وَ نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِي يُؤْتَى اللَّهُ مِنْهُ»[۱۰].

امام صادق (ع) در سخنی دیگر که به طریقی صحیح نقل شده است، پس از تفسیر وجه الله به "دین"، خطاب به خیثمة بن عبد الرحمان فرمودند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) دِينَ اللَّهِ وَ وَجْهَهُ وَ عَيْنَهُ فِي عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ...»[۱۱]؛ "رسول الله (ص) دین خدا و وجه و چشم او میان بندگان و زبانی است که با آن سخن گفته و دستی است که بر بندگانش دارد، و ما وجه خداییم که از آن آمده می‌شود".

ایشان در سخنی دیگر نیز خطاب به مروان صبّاح فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا... وَ جَعَلَنَا... وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ»[۱۲]؛ "خداوند ما را آفرید؛ پس آفرینش ما را نیکو قرار داد... ما را وجه خود قرار داد که از آن آمده می‌شود". به نظر می‌رسد که مقصود از عبارات یاد شده آن باشد که امامان (ع) کسانی‌اند که از طریق آنها باید به خداوند رسید. دیگر سخنان پیشوایان دین می‌تواند مؤید چنین برداشتی باشد؛ چنان‌که روایتی صحیح از امام صادق (ع) نیز نقل شده است که در تفسیر آیه یاد شده فرمودند: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلَّا مَنْ أَخَذَ طَرِيقَ الْحَقِّ»[۱۳]؛ "هر چیزی هلاک می‌شود مگر آنچه که از طریق حق گرفته شده باشد". در این باره، سخن امام رضا (ع)، عالم آل محمد (ص) که به طریقی نقل شده است، می‌تواند روشن‌ترین بیان به شمار آید: «وَجْهُ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ (ع) هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ‏...»[۱۴]؛"وجه خدا همان پیامبران، رسولان و حجت‌های اویند که به وسیله آنها به سوی خدا و دین او و شناخت او توجه می‌شود".

تأمل در روایت مزبور از حقیقت دیگری نیز پرده برمی‌دارد؛ چرا که فقره «إِلَى دِينِهِ» بر فقره «يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ» عطف شده است و ظاهر عطف، دلیل بر تغایر میان آن دوست. آری، فقره «إِلَى دِينِهِ» نشان از آن دارد که پیامبران با بیان دین خدا، موجب رسیدن مردم به خدا می‌شود؛ اما فقره «يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ» که ظاهراً باید متفاوت با بعد از خود باشد، می‌تواند بدین معنا باشد که نفس پیامبران، رسولان، امامان و سلوک و رفتار آنها، به گونه‌ای است که موجب توجه مردم به خداوند متعال می‌شود. اگر برداشت مزبور از روایت را بپذیریم، شأنی افزون بر مرجعیت دینی، برای امام ثابت می‌شود و به نظر می‌رسد رفتار امام نیز از این طریق رفتاری معصومانه و عاری از گناه شناخته می‌شود و مرجعیت اخلاقی ایشان بدین وسیله اثبات می‌گردد؛ چه، رفتار و سلوک عاصیانه نمی‌تواند موجب توجه مردم به خداوند شود. از برخی روایات نیز استفاده می‌شود که این مقام اختصاصی به امامان پاک (ع) ندارد، بلکه هر کس که در طریق هدایت گام نهد و اوامر الهی را انجام دهد، می‌تواند وجه الله باشد و مردم از طریق او خداوند را بشناسند. در این باره روایتی صحیح از امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان به صفوان جمّال فرمودند: "هر کس که انجام دهد آنچه را که به آن امر شده است که همان اطاعت از محمد (ص) و امامان (ع) پس از اوست، پس او همان وجهی است که نابود نمی‌شود"[۱۵]. با توجه به آنچه از روایات به دست آمد، روشن می‌شود که مقام وجه اللهی امامان، می‌تواند همسو با شأن مرجعیت دینی و اخلاقی آنان باشد؛ از این‌رو، اولاً، برخورداری متصدی این مقام از علم خطاناپذیر در محدوده امور مربوط به سعادت و کمال انسان، امری ضروری است؛ ثانیاً، نصب الهی وی نیز متعین است، چنان‌که در روایات نیز با واژگانی همچون «جَعَلَنَا» بدان اشاره شد[۱۶]؛ ثالثاً، اگر خداوند متعال بخواهد کسی را بدین مقام منصوب کند، لازم است وی برترینِ انسان‌ها باشد تا ساحت قدسی او از قبح ترجیح مفضول بر افضل مبرّا شود؛ رابعاً، به نظر می‌رسد، کسی که وجه الله است و از طریق او می‌بایست به خدا رسید، نمی‌تواند خود گنهکار، خطاکار و غیر معصوم باشد؛ به دیگر سخن، او همچون خود خداوند باید منزه از بدی‌ها باشد[۱۷].

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، الامالی، ص۴۶۰.
  2. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۶۵-۶۶؛ و نیز، ر. ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۱۵۰. گفتنی است، نظیر روایت یاد شده از امام کاظم (ع) نیز نقل شده است. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۵.
  4. شیخ صدوق، التوحید، ص۱۵۰.
  5. «هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.
  6. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۶۵؛ نیز، ر. ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۱۴۹.
  7. خلیل فراهیدی در این باره می‌نویسد: الوَجْهُ: مُسْتَقْبَل كُلِّ شَيْ‏ءٍ. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۶۶؛ نیز، ر. ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۸۸.
  8. سید علی‌اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۸۴.
  9. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص ۴۵.
  10. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۶۵؛ نیز، ر. ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۱۴۹.
  11. شیخ صدوق، التوحید، ص۱۵۱.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۴؛ نیز، ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۳۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۲.
  13. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۱۹۹؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۱۴۹.
  14. شیخ صدوق، الامالی، ص۴۶۰-۴۶۱.
  15. «مَنْ أَتَى اللَّهَ بِمَا أَمَرَ بِهِ مِنْ طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ (ص) فَهُوَ الْوَجْهُ الَّذِي لَا يَهْلِكُ وَ لِذَلِكَ قَالَ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۴۳؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۱۴۹.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ص۱۴۴؛ نیز، ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۳۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۲.
  17. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۷۲.