وصایت در حقوق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

حق وصایت به تنهایی، از جمله حقوق اجتماعی نمی‌باشد بلکه از حقوق فردی است که مربوط به شخص امام می‌شود یعنی حقی است اختصاصی که فقط ائمه از آن برخوردارند نه دیگران، اما از آنجا که وصایت مقدمه است برای تحقق حق امامت که از جمله مهم‌ترین حقوق اجتماعی اهل بیت است؛ از این‌رو این حق را مقدم بر حق امامت و مقدمه آن بیان می‌کنیم.

وصی از القاب مشهور امیرالمؤمنین (ع) است. او در سنین کودکی اسلام را پذیرفت و اولین کسی بود که به پیامبر (ص) ایمان آورد، وی از همان ابتدای دعوت، در جریان انذار عشیره از طرف پیامبر و به فرمان الهی به "وصی" ملقب گردید. این لقب در سراسر عمر مبارکش به وسیلۀ اهل بیت و یارانش به ایشان اطلاق می‌گردید.

از منظر شیعه وصایت از جمله حقوقی است که فقط اهل بیت از آن برخوردارند. اهل سنت، وصایت را قبول ندارند؛ برخی از آنها به خاطر کینه و بغض نسبت به آل محمد و برخی برای حفظ منافع دنیوی و برخی به دلیل ترس از حکومت آن را انکار نموده‌اند[۱].

معنای وصی

وصیت: یعنی آن چیزی که تو سفارش کردی و به وصیت، وصیت گفته می‌شود به جهت اتصالش به امر میت، به حضرت علی (ع) لقب وصی داده شده، بخاطر اینکه نسب، سبب، جهت، همسویی ایشان با نسب سید ما رسول الله است. اصمی می‌گوید وَصَى الشيءُ يَصي یعنی هنگامی که به آن چیز متصل باشد[۲].

وصی بر وزن فعیل به معنی مفعول یعنی سفارش شده که جمع آن اوصیا می‌باشد[۳].

راغب اصفهانی در این باره می‌گوید: "وصیت با پند و موعظه بر دیگری تقدم داشتن و سفارش کردن که عمل کند و از عبارت أرضٌ وَاصِيَةٌ گرفته شده یعنی زمینی که سراسر پوشیده از گیاه است"[۴].

حسن مصطفوی در این باره قائل است: اصل در این ماده عهد و متعهد شدن به رساندن امری است و وصیت کردن به مال و تملیک بعد از مرگ و... از مصادیق آن هستند و وصی متصف به آن تعهد می‌شود..."[۵].

بنابراین در ماده وصی یک نوع ارتباط و اتصال وجود دارد و وصی در آن ارتباط نوعی سفارش را از طرف وصیت‌ کننده به خودش یا به دیگران می‌رساند[۶].

اوج وصایت

پیامبر خدا در سال دهم هجرت همگی را به حج دعوت کرد و این دعوت به دوردست‌ترین بلاد رسانید، هنگامی که رسول خدا به مکه رسید علی (ع) نیز به آن حضرت پیوست.... چون رسول خدا (ص) مناسک حج را به جا آورد علی (ع) را در قربانی خود شریک ساخت و پس از به جا آوردن مناسک حج با مسلمانانی که همراهش آمده بودند به سوی مدینه حرکت کردند. در روز هیجدهم ذی‌الحجه به غدیرخم از منطقه جحفه[۷] رسیدند؛ اینجا بود که جبرئیل امین از طرف خداوند متعال نازل شد و آیه يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...[۸] را بر او ابلاغ کرد و به او فرمان داد تا علی (ع) را به امامت و ولایت معرفی نماید و به همه مسلمانان اعلام کند که اطاعت و فرمان‌برداری از علی (ع) بر همگان واجب و فریضه است.

ولی در این وحی الهی زمانی برای این کار تعیین نشده بود، پس آن حضرت این کار را به تأخیر انداخت و موکول کرد به وقتی که از اختلاف و دو دستگی مردم نسبت به علی (ع) آسوده خاطر باشد. از آنجا که در غدیرخم راه مسلمانان از هم جدا می‌شد و هر یک به دیار خود می‌رفتند، اراده خداوند عزوجل بر آن بود که پیامبر آنان را در آن نقطه برای شنیدن فرمان جانشینی علی (ع) گرد آورد و حجت را بر همگی تمام گرداند؛ پس خداوند در این دستور واجب تأکید فرمود و پیامبر را از به تأخیر افتادن آن هشدار داد و نگه داشتن از مردم و خودداری آنان را از این دستور ضمانت کرده و به عهده گرفت.

رسول خدا دستور توقف داد و به منادی خویش فرمان داد تا در میان مردم فریاد بزند و آنان را گرد آورد، پس همگی گرد آمدند - در آنجا هوا به قدری گرم بود که از شدت گرما مردم ردای خود را به زیر پا افکنده بودند - سپس مسلمانان نماز ظهر را با پیامبر (ص) ادا کردند و بعد از نماز حضرت برآن جهازهای شتران بالا رفت تا به بلندترین نقطه رسید و امیرالمؤمنین (ع) را نیز پیش خواند و پس از حمد وثنای خدا و موعظه مردم فرمود: "من به زودی دعوت خدا را اجابت کرده و از میان شما می‌روم...".

سپس فرمود: "ای مردم! آیا من از خود شما نسبت به تصرف سزاوارتر نیستم"[۹]. مردم گفتند: "خدا گواه است، بلی" [۱۰] سپس سر به جانب آسمان بلند کرده و فرمود و سه مرتبه این جمله را تکرار فرمود: خدایا تو شاهد باش. پس هرکس را که من مولای او هستم و نسبت به خودش اولی هستم، پس این علی مولای و اولی به اوست"[۱۱]. "خداوندا دوست باش با هرکس که با او دوست است و دشمن باش با هرکس با او دشمن است و یاری کن هرکه را که او را یاری کند و بر زمین بزن هرکس را که او را ذلیل نماید. همانا ای مردمی که حاضر هستید به آنها که در اینجا نیستند برسانید"[۱۲].

هنوز متفرق نشده بودند که امین وحی آمد و آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ... را بر پیغمبر اسلام ابلاغ نمود. در این هنگام پیامبر خاتم (ص) فرمود: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ بَعْدِي وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[۱۳]. آنگاه شور و غوغایی در میان مردم افتاد و مردم شروع به تبریک گفتن به علی (ع) کردند. از جمله کسانی که در بشارت، سخن را به درازا کشاند و بیش از دیگران اظهار شادمانی کرد شیخین مخصوصاً عمر بن خطاب بود. از جمله سخنان او این بود که گفت: "تبریک تبریک ای علی! امروز دیگر تو فرمانروای من و فرمانروای هر مؤمنی شدی"[۱۴].

در این هنگام ابن عباس گفت: "به خدا قسم ولایت علی (ع) برگردن همه واجب شد" و حسان بن ثابت نزد رسول خدا آمد و عرض کرد: "ای رسول خدا آیا اجازه می‌دهی در این جا شعری بگویم که خدا را خشنود سازد؟" پیامبر فرمود: بگو ای حسان".

حدیث غدیر که در بالا شرح آن به اجمال گذشت. از کتاب گرانسنگ الغدیر[۱۵] نقل کردیم و این حدیث از جمله مشاهیر اخبار است و آن را جمع کثیری از فضلا و محققین اهل سنت نیز روایت کرده‌اند[۱۶] و ابن‌مغازلی بعد از آنکه آن را به دوازده سند روایت کرده؛ چنین گفته است که: "این خبری است صحیح از پیغمبر"[۱۷].

زید بن ارقم می‌گوید: وقتی پیامبر آخرین حج خود را به جا آورد، در غدیر خم فرود آمد و امر کرد به تجمع در مکانی بزرگ و فرمود: مثل آنکه من برای رحلت از دنیا فراخوانده شده‌ام و اجابت نمودم، وصیت و ما ترک من در بین شما دو چیز گران‌بهاست که یکی از دیگری بزرگتر است، کتاب خدا و خویشان نسبی، یعنی اهل بیت من در مراعات حق آن دو بکوشید، آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خدا سرپرست و مولای من است و من سرپرست و مولای همه مؤمنان هستم آنگاه دست علی (ع) را گرفت و فرمود: "هر کس من مولای و سرپرست او هستم این علی (ع) مولی و سرپرست اوست خدایا سرپرست و مولای هر کسی باش که علی را سرپرست و مولای خود گرفت و دشمن هر کسی باش که با علی دشمنی نمود"[۱۸].

نکته مهمی که از این حدیث برداشت می‌شود اینکه رابطه قرآن و اهل بیت ناگسستنی است[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۴۴.
  2. «وصي: أَوْصى الرجلَ و وَصَّاه: عَهِدَ إِليه؛ و الوَصِيَّةُ: ما أَوْصَيْتَ به، و سميت وَصِيَّةً لاتصالها بأَمر الميت، و قيل لعلي (ع)، وصِيٌّ لاتصال نَسَبِه و سَبَبه و سَمْته بنسب سيدنا رسول الله (ص)، و سَبَبه و سَمْته... قال الأَصمعي: وَصَى الشيءُ يَصي إِذا اتصل». لسان العرب، ج۱۵، ۳۹۴-۳۹۵؛ فیومی، المصباح المنیر، ص۶۲۶؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۳۷.
  3. فیومی، المصباح المنیر، ص۶۲۶.
  4. «الوصية: التقدم إلى الغير بما يعمل به مقترنا بوعظ، من قولهم أرض واصية متصلة النبات»؛ المفردات، ص۸۷۳.
  5. حسن مصطفوی، التحقیق، ج۱۳، ص۱۲۷.
  6. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۴۴- ۱۴۵.
  7. در منطقه جحفه راه‌های اهل مدینه و مصر و عراق از همدیگر جدا میشد.
  8. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان.».. سوره مائده، آیه ۶۷.
  9. «مَعَاشِرَ النَّاسِ! أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؛ الخصال، ج۱، ص۳۱۱. البته در توحید ص۲۱۲، تعبیر «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ» نیز آمده است. اشاره به آیه قرآن النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
  10. «قَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى».
  11. «ثُمَّ قَالَ: أَلَا [فَ] مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ، فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ أَوْلَى بِهِ»
  12. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»التفسیر الامام العسکری، ص۱۱۲.
  13. مرآة العقول، ج۳، ص۲۵۷.
  14. «بَخْ بَخْ لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ»؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۳.
  15. علامه امینی، الغدیر، ج، ص۲۹ تا ۳۴.
  16. علی‌اصغر رضوانی، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۶۶۰.
  17. ر. ک: ابن مغازلی، مناقب، ص۶۸.
  18. سنن نسائی، کتاب المناقب، ج۵، باب ۴، ص۴۵، ح۸۱۴۸/۱۲، و همچنین سنن ابن ماجه، مجلد ۱، باب ۱۱، ح۱۱۶، ص۴۳ فی فضل اصحاب رسول الله (ص).
  19. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۴۹- ۱۵۴.