وفادری به حکومت اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

حضرت علی (ع) در خطبه ۳۴ به بیان حقوق خویش بر شهروندان با وظایف شهروندان در برابر خویش پرداخته است: «فَأَمَّا حَقِّي‏ عَلَيْكُمْ‏ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ... وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ»؛ و اما حق من بر شما “وفاداری به بیعت”،... “اجابت دعوتم” و “اطاعت از فرمانم” است. یکی از وظایفی که عموم شهروندان بر عهده دارند و قِوام اجتماع و حکومت بدان بستگی دارد، “وفاداری به حکومت” است. هر کس که ضرورت وجود حکومت را تشخیص دهد و نظم و نظام اجتماع را بدون وجود حکومت ناممکن بداند، چنان‌که اکثر مکاتب بشری و الهی به لزوم آن معترف‌اند، “وفاداری به حکومت” را به حکم عقل، شرط نخست بقای حکومت خواهد شمرد.

این وظیفه اختصاص به حکومت خاصی ندارد و حکومت چه نهادی بشری باشد و چه منصبی الهی، بقا و تداوم آن بستگیِ زیادی به التزام شهروندان به انجام دادن این وظیفه دارد. اگر مردم در حقّ حکومتی، بی‌وفایی کنند و آن را در برابر مشکلات داخلی و خارجی تنها گذارند، بی‌شک، چنین حکومتی دوام نخواهد یافت، حتی اگر در رأس چنین حکومتی، بهترین انسان‌ها مانند پیامبر الهی یا امام معصوم باشد؛ زیرا اساس و بنای خلقت بر این نیست که اگر مردم حکومتی را نپسندند و برای بقای آن تلاش نکنند، با امدادهای غیبی الهی حمایت شده و تداوم یابد.

بهترین شاهد بر این واقعیت، تجربه تاریخ ملت‌ها است. در تاریخ اسلام، امام علی (ع) و امام مجتبی (ع) به خاطر بی‌وفایی مردم، در برابر دشمن، مجبور به ترک حکومت و انزوا شدند و حکومت واقعی اسلامی از بین رفت و سلطنت اموی جایگزین آن شد. آنان، نه تنها وعده پیروزی به مردم را در صورت بی‌وفایی به حکومت ندادند، بلکه از شکستی که در انتظارشان بود، بیم دادند. عوامل شکست و پیروزی امت‌ها را برشمردند تا بدانند آنها هم مشمول قواعد عام شکست و پیروزی‌اند[۱].

به‌طور کلی شهروندان در تعامل با حکومت سه گروه‌اند:

اول، گروهی که هم به حکومت وفادارند و هم به حاکم جامعه، به‌طوری که با حضور فعالانه خود در صحنه‌های گوناگون، مشارکت می‌کنند. این گروه، به‌طور طبیعی، در واگذاری مسئولیت‌های اجتماعی سیاسی، مطمح نظر قرار می‌گیرند. امیرالمؤمنین علی (ع) کسانی را که به‌عنوان استاندار یا فرماندار در بلاد مختلف به کار می‌گماشت، از افرادی بودند که لیاقت، شایستگی و دلبستگی خود را به حکومت عدل اسلامی نشان داده بودند و آن حضرت را نیز لایق حکومت می‌دانستند و در اداره امور جامعه مشارکت داشته، از معتمدان حضرت محسوب می‌شدند. مالک اشتر، محمد بن ابی‌بکر، عثمان بن حنیف و عبدالله بن عباس جزء این گروه بودند؛

دوم، کسانی که به حکومت اسلامی علاقه‌مندند، اما زمامداران جامعه را به هر دلیلی، نمی‌پسندند و مشارکت فعالی در جامعه ندارند. در جامعه اسلامی ما، کم نیستند افرادی که اصل و اساس حکومت اسلامی را پذیرفته و به قوانین جمهوری اسلامی پایبندند. قانون اساسی را قبول دارند و در چارچوب قوانین به زندگی شخصی خود مشغول‌اند یا در فعالیت اجتماعی، سیاسی از چارچوب قانون فراتر نمی‌روند، اما به هر دلیلی، مسئولان نظام را قبول ندارند. چنین افرادی، در زمره وفادارن به حکومت قرار دارند، هرچند انتظار قرار گرفتن چنین افرادی در مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی، انتظاری دور از واقع است. طبعاً، مسئولان و دست‌اندرکاران هر جامعه‌ای، این گروه را در اداره جامعه و در واگذاری مسئولیت‌های اجتماعی، مشارکت نمی‌دهند؛

سوم، گروهی که نه به حاکمان جامعه وفادارند و نه حکومت اسلامی را قبول دارند. در زمان حکومت امام علی (ع) افرادی مانند معاویه، عمروعاص، مروان بن حکم و در مراحل بعدی، خوارج آنگاه که به مبارزه عملی با حکومت امام برخاستند، در شمار این گروه بودند. چنین افرادی، از آزادی‌ها و فعالیت‌های قانونی برخوردارند، مگر آنکه به مخالفت عملی و قانون‌شکنی روآورده و یا به فاز براندازی نظام سیاسی وارد شوند.[۲]

منابع

پانویس

  1. «وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ‏ بِالْأُمَمِ‏ قَبْلَكُمْ‏ مِنَ‏ الْمَثُلَاتِ‏ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ الْأَعْمَالِ فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ‏ حَالَيْهِمْ فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ‏] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ‏ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا وَ التَّوَاصِي بِهَا وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُمْ‏ وَ أَوْهَنَ‏ مُنَّتَهُمْ‏ مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَيْدِي وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَكُمْ كَيْفَ كَانُوا فِي حَالِ التَّمْحِيصِ‏ وَ الْبَلَاءِ »؛ “از آن بر حذر باشید که عقوبت‌هایی که بر پیشینیان شما-در نتیجه بدکاری و زشت کرداری-رسید به شما نیز برسد. احوال خوب و احوال بد آنان را همواره به یاد آورید، و چنان کنید که امثال ایشان نباشید. و چون در احوال خوب و احوال بد آنان اندیشیدید، کارهایی را برگزینید که سبب عزت و رفعت شأن ایشان بود، و دشمنان را از ایشان دور می‌کرد، و عافیت را در میان ایشان پیوسته می‌داشت، و نعمت‌ها را در اختیار ایشان قرار می‌داد، و مایه بزرگی و کرامت ایشان می‌شد، یعنی دوری گزیدن از تفرقه، و پای‌فشاری بر اتحاد، و یکدیگر را بر آن برانگیختن و سفارش کردن. همچنین از هر امری دوری جویید که سبب شکست آنان بود، و از نیرومندیشان می‌کاست: یعنی دشمن‌دلی و کین‌توزی نسبت به یکدیگر، و پشت کردن به هم، و خودداری از همپشتی و همدستی با یکدیگر. لازم است در احوال مؤمنان پیش از خود تدبر کنید که در هنگام رسیدن بلا و مورد آزمایش قرار گرفتن چگونه بودند؟ ” (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲).
  2. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۱.