ویژگیهای علم غیب خدا چیست؟ (پرسش)
ویژگیهای علم غیب خدا چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
ویژگیهای علم غیب خدا چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
پاسخ نخست
علامه امینی در کتاب «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب» در اینباره گفته است:
«علم غیب ذاتی و مطلق بدون آنکه مقید به کم و کیف باشد مانند علم به آشکار به همین طریق مخصوص خدا و از صفات ذاتی اوست نه هر علم غیب و آشکاری. و همین معنی نفیا و اثباتا در این آیات مبارکه منظور شده است: قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ [۱]؛ إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ [۲]؛ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ [۳]؛ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ [۴]؛ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ [۵]؛ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ [۶]. از نوح پیامبر نقل می کند: به شما نمیگویم که خزینههای خدا پیش من است و نه از غیب آگاهم و نمیگویم که من فرشته هستم . و از قول پیامبرش نقل میکند: و اگر علم غیب داشتم بر نفع و خیرم میافزودم. و با این تفصیلی که درباره علم بیان کردیم دانسته میشود که تعارضی میان ادله کتاب و سنت در این مسأله از لحاظ نفی و اثبات وجود ندارد، بلکه هر کدام از ادله نفی و اثبات به ناحیه خاصی توجه دارد»[۷].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. علامه طباطبایی؛ |
---|
علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در اینباره گفته است:
«غیب خداوند مشتمل بر دو نوع از غیب است، یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلقند، البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آوردهاند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازهای که در سیر نزول به خود گرفتهاند، به غیب مطلق بازگشت دارند و همان غیب مطلقاند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق میشود بهدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و میتوانند متعلق علم بشر قرار بگیرند پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب میشوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه «غیب بودن» وصف نسبی است که بر حسب نسبتها مختلف میشود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ما است نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب میباشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، وهمینطور نور و رنگها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنیها برای حس شنوایی مشهود و برای حس بینایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آن دو حس است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیبهایی که خدای متعال فرموده: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۸] از نوع همین غیبهای نسبی است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست. بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد. اما بدلیل این که شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است. از بیان علامه بهدست میآید که انسان میتواند به اموری که لباس حد و اندازه به خود پوشیدهاند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»[۹]. |
۲.آیتالله مغنیه؛ |
---|
آیتالله محمد جواد مغنیهدر کتاب «تفسیر کاشف» در اینباره گفته است:
متکلم بزرگ، علامه حلی میگوید: هر موجودی، غیر از خدا، ممکن است و وجودش به خدا اسناد داده میشود. بنابراین، خدا به این موجود آگاهی دارد، خواه جزئی باشد و خواه کلی، قائم به ذات خود باشد یا قائم به غیر، در خارج باشد و یا در ذهن؛ چرا که وجود صورت در ذهنی خواه صورت شیء وجودی باشد و خواه صورت شیء عدمی ممکن و یا ممتنع. در نتیجه، هیچ چیزی از خدا پوشیده نیست: نه ممکنات و نه ممتنعات»[۱۰].
|
۳. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله مکارم شیرازی در «وبگاه رسمی خود» در اینباره گفته است:
«منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین دیگران مستقلًا هیچگونه آگاهی از غیب ندارند، و هرچه دارند از ناحیه خدا است، با الطاف و عنایت او است، و جنبه تبعی دارد. شاهد این جمع آیه ۲۶ سوره جن است، که میگوید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۱۵] در نهج البلاغه نیز به همین معنی اشاره شده است که وقتی علی S از حوادث آینده خبر میداد (و حمله مغول را به کشورهای اسلامی پیشبینی میفرمود) یکی از یارانش عرض کرد: ای امیر مؤمنان آیا دارای علم غیب هستی؟ حضرت خندید و فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»[۱۶] این جمع را بسیاری از دانشمندان و محققان پذیرفتهاند. اسرار غیب دو گونه است قسمتی مخصوص به خدا است و هیچکس جز او نمیداند مانند قیام قیامت، و اموری از قبیل آن، و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء میآموزد، چنانکه در نهج البلاغه در ذیل همان خطبهای که در بالا اشاره کردیم میفرماید: "علم غیب تنها علم قیامت است و آنچه خداوند سبحان در این آیه برشمرده است که إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ [۱۷] سپس فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند (نیک بخت) است یا شقی (بدبخت) و چه کسی آتشگیره جهنم است و چه کسی در بهشت همراه پیامبران؟. این است علم غیبی که جز خدا کسی ذاتا آن را نمیداند و غیر از آن علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است". ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران و مانند آن پیدا کنند، اما علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خدا است، همانگونه که در مورد قیامت ما نیز علم اجمالی داریم، اما از جزئیات و خصوصیات بیخبریم، و اگر در روایاتی آمده است که پیامبر یا امامان از بعضی از نوزادان، یا از پایان عمر بعضی از افراد خبر دادند، مربوط به همان علم اجمالی است. (...) خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است، ولی انبیاء و اولیاء ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند، اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم میدهد، و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام میگیرد»[۱۸].
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در اینباره گفته است:
«قرآن کریم در آیات نهم و دهم سورهی رعد به قلمرو علم خدا و صفات خدا اشاره کرده، میفرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ * سَوَاء مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ [۱۹]
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید امین موسوی، در مقاله «گستره علم غیب از دیدگاه عهدین و قرآن» در اینباره گفته است:
«علم غیب خداوند در عهد قدیم: در عهد قدیم، خداوند دانای مطلق است؛ به این معنا که او به همه چیز آگاه است. دانشمندان یهود در این باره گفتهاند: کیفیت مافوقِ طبیعی علم و دانش الهی واضح است؛ حتی پیش از آنکه موجودی در رحم مادر شکل گیرد، فکر او در حضور خداوند مکشوف است، حتی پیش از آنکه فکری در ضمیر انسان پدید آید، این فکر در حضور خداوند آشکار است و حتی پیش از آنکه انسان سخن بگوید، خداوند میداند در ضمیر او چیست. علم غیب به شیوهای ناگسستنی، با صفت علم لایتناهی پیوسته است. علاوه بر آنکه خداوند هر آنچه را بوده و هست، میداند، از آنچه بعداً به وقوع خواهد پیوست نیز اطلاع دارد و همه چیز به توسط ذات قدوس متبارک پیشبینی شده، پیش از آنکه روی دهد... از این رو گفتهاند: اگر ذات قدوس متبارک "هنگام خلقت جهان" پیشبینی نکرده بود که بعد از ۲۶ دوره، فرزندان اسرائیل تورات را قبول خواهند کرد، چنین کلامی را در تورات نمیگذاشت: "به فرزندان اسرائیل فرمان ده"، "با فرزندان اسرائیل سخن بگو"[۲۱]. و یا اینکه چرا داستان دوازده جاسوس، از موسی آمده است؟[۲۲]. به جهت اینکه ذات ۱ بیدرنگ بعد از شرح سعایت مریام قدوس متبارک پیشبینی کرده بود که جاسوسان، مطالبی ناروا و افتراآمیز درباره سرزمین کنعان خواهند گفت؛ از این رو، برای آنکه نگویند ما از مجازات بدگویی اطلاع نداشتیم، خداوند داستان جاسوسان را به داستان میریام پیوست، تا همه بدانند که بدگویی چگونه مجازاتی در پی دارد[۲۳]. شواهد فراوانی در کتاب مقدس عهد قدیم بر گفتار اندیشمندان یهودی است که در آن خداوند گاهی توصیف به آگاهی از اعمالِ انسانها [۲۴]، بعضی مواقع به دانای افکار[۲۵]، گاهی هم توصیف به آگاهی همه امور ممکن، قطعی و احتمالی و عالم به اتفاقات واقعه در گذشته و آینده[۲۶] و گاهی توصیف به پیشبینی قطعیِ آینده شده است [۲۷]. علم غیب خداوند در عهد جدید:علما و محققان عهد جدید، همچون دانشمندان عهد قدیم، خداوند را دانای مطلق میدانند. هنری تیسن در این باره گفته است: علمِ خدا را حد و مرزی نیست. او از ازل همه چیز را به طور کامل درباره خود و در باره سایر امور میداند؛ خواه این امور واقعی باشند یا احتمالی، خواه گذشته باشند، یا حال و آینده. او همه چیز را بدون واسطه و همزمان و به طور کامل و حقیقتاً میداند. وجود نقشه و نظم و نظام در خلقت و وجود عقل در انسان، نشان دهنده علم مطلق خداست. این شواهد و نشانهها در دنیای جاندار، دنیای بیجان در ارتباطات این دو جهان دیده میشود. عالی ترین مظهر آن، عقل انسان است. حضور مطلق خدا هم تأیید کننده علم مطلق اوست [۲۸]. ول فارت پاننبگ گفته است: وقتی ما از علم خدا سخن میگوییم، مقصود آن است که از میان همه مخلوقاتش چیزی از او پوشیده نیست. همه چیز در حضور اوست و او آنها را در حضور خود دارد. این ضرورتاً به معنایی از علم و آگاهی که به انسانها نسبت داده میشود، نیست[۲۹]. موضوعی که در علم مطلق الهی میان علما و محققانِ پیرو عهد جدید مطرح است، علم ازلی الهی است که آیا خداوند درباره وقایع گذشته، حال و آینده پیشاپیش علم داشته است؟ جان کالوین گفته است: منظور ما از نسبت دادن علم ازلی به خداوند این است که همه چیز پیش چشمان او بودهاند و همواره پیش چشمان او باقی خواهند ماند، زیرا هیچ چیز نسبت به علم او، آینده یا گذشته نیست، بلکه همه چیز "حال" است و "حال" بودن همه چیز نسبت به علم او، به معنای یاد آوردن صورتهایی که پیش از آن در ذهن او شکل گرفتهاند، نیست، آنچنانکه ظاهر شدن صورت اشیا، در اذهان ما آنها را به یاد ما میآورد، بلکه در واقع خداوند آنها را میبیند، چنانکه گویی واقعاً پیش روی او قرار دارند. نلسون پایک در توضیح کلام کالوین میگوید: همه چیز برای خداوند "حال" است؛ به این معنا که او آنها را میبیند، چنانکه گویی آنها واقعاً پیش روی او قرار دارند... این نکته آخر بسیار جالب است، کالوین نشان داده است، اگر کسی معتقد باشد خداوند همه چیز را میبیند، چنانکه گویی "واقعاً پیش روی او قرار دارند"، خود را به این رأی ملزم ساخته است که خداوند همیشه علم داشته است که در جهان طبیعت چه چیز رخ خواهد داد[۳۰]. دلیل علمای عهد جدید، کتاب مقدس است که خداوند را دانای مطلق دانسته و برای علم او حدود و مرزی قائل نیست[۳۱]. و همچنین در عهد جدید، علم سابق یا علم پیشوایی، صفتی از صفات خدای تعالی دانسته شده که به تمام حوادث قبل از وقوعشان آگاه بوده است [۳۲]. و این علم سابق خداوند ازلی است [۳۳]. علم غیب خداوند در قرآن: بر حسب اعتقاد علما و اندیشمندان اسلام، علم غیب ذاتی و مطلق که برای آن حد و مرزی نیست، منحصر به فرد و مخصوص ذات اقدس پروردگار است، زیرا غیر از خدا آنچه در عالم آفرینش وجود دارد، فقیر بالذّات بوده و دانش و توانایی خودشان را از خدا میگیرند؛ حتی برخی علمای اهل سنت، به خصوص گروه وهابیت پا را فراتر گذاشته، بر این باورند که علم غیب صفتی از صفات اختصاصی خداوند است و احدی از مخلوقات، هر چند به علم غیب تبعی، متصف به آن نمیشوند،[۳۴]. چون این امر با تنزیه باری تعالی منافات دارد. چیزی که مختص به خداست، محال است موجودی در آن راه پیدا کند[۳۵]. و بر این اساس، اعتقاد به علم غیب را برای غیر ذات حق تعالی موجب کفر، شرک و طاغوت میدانند[۳۶]. عمده دلیل بر علم غیب مطلق خداوند در اسلام، آیات قرآن کریم است که گاهی خداوند را دانای غیب آسمانها و زمین و افکار شمرده است. در سوره فاطر میفرماید: إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ [۳۷] و گاهی خداوند با صفات و نامهای عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ [۳۸]، عَالِمِ الْغَيْبِ [۳۹] و عَلاَّمُ الْغُيُوبِ [۴۰] دانسته شده است. و در جای دیگر، کلیدهای خزانههای غیب را نزد او دانسته و میفرماید: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ [۴۱]»[۴۲]. |
۶. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر برنجکار و شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در اینباره گفتهاند:
«بیشک میان بنده ـ در هر جایگاهی که باشد ـ و خداوند فرق بسیار زیادی است؛ زیرا قیود امکانی بشر در علم او همواره ملحوظ است؛ اما علم الهی به غیب با یکتایی مخصوص به ذات او همراه است. مقایسه میان علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود، و علمی که چگونگی نمیپذیرد و زمان و مکان ندارد، با علمی که محدود و مقید است، و نیز علم ازلی و ابدی با علم حادث و موقت و علم اصیل با علمی که از دیگری کسب شده، غلط است؛ چراکه علم غیب ذاتی و مطلق، مخصوص خداوند علیم است و از صفات ذاتی اوست. :پس میتوان گفت علم خداوند متعال: (۱): ذاتی است؛ (۲): مطلق است؛ (۳): زمان ندارد؛ (۴): مکان ندارد؛ (۵): ازلی است؛ (۶): ابدی است؛ (۷): اصیل است؛ (۸): چگونگی نمیپذیرد؛ (۹): پیش از معلومات است. بدینسان، سزاوار نیست گمان شود که انبیا در صفت علم، شریک خداوند هستند؛ نیز صحیح نیست گفته شود علم به غیب و یا علم حضوری داشتن انبیا نوعی شرک و غلو بهحساب میآید؛ زیرا اوصاف این دو علم مختلف است. حضور معلوم نزد انبیا و آگاهان از غیب همانند ائمه اطهار (ع) تنها به معنای وضوح و انکشاف بالفعل معلوم برای اوست. به عبارت دیگر علم خدا ذاتی است، اما علم ایشان دانشی عرضی است که خدا به آنها عطا کرده است؛ محدود میباشد و امکان بداء در آن وجود دارد. پس هیچ مجالی برای ادعای اتحاد این دو علم باقی نمیماند[۴۳]»[۴۴].
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
«علم غیب خداوند متعال با چند مقدمه میتوان تمام علوم از جمله علم غیب را برای خداوند متعال ثابت کرد:
|
۸. پژوهشگران ماهنامه پرسمان. |
---|
پژوهشگران «ماهنامه پرسمان» در مقاله «چند پاسخ درباره چگونگی علم امام» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«خداوند از ازل عالم است به این که چه پدیدهای با چه اوصاف و ویژگیهایی تحت تأثیر علت تامهاش موجود است باید توجه داشت که علم خداوند به پدیدههای هستی علم با واسطه یعنی علم به صورت آنها نیست بلکه خود پدیدهها با تمام وجودشان نزد او حاضرند. بنابراین علم خداوند تعلق میگیرد به حقایق عالم هستی همانگونه که در متن واقع موجودند علم خداوند علم حضوری به واقع عینی است. از سوی دیگر چون در مرتبه وجودی خداوند زمان و مکان معنی ندارد؛ علم او به پدیدههای عالم هستی در بستر زمان نیست بلکه گذشته و حال و آینده به صورت یک پارچه نزد او حاضر است اما برای ما که موجودات زمانی و محصور به زمان هستیم و تحقق عینی حوادث و پدیدهها را از دریچه زمان مینگریم، در گذشته نبوده و در آینده موجود خواهد شد بنابراین علم خداوند به مخلوقات خویش بدین معناست که: حقایق و حوادث هستی، همراه با بستر زمانیشان (گذشته و حال و آینده) به صورت یکجا در نزد خداوند حاضرند. به همین جهت این علم خداوند تأثیری در حوادث عالم ندارد و موجب تغییر آنها نمیتواند باشد چون علم خداوند علم به متن واقع و حضور عین واقع در نزد خداست یعنی علم خداوند تعلق میگیرد به مخلوقات و پدیدههای هستی، به همان صورت که در متن واقع موجودند. علم خداوند به افعال اختیاری انسان نیز بر همین منوال است»[۴۶].
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ بگو: جز خدا کسانی که در آسمان و زمین قرار دارند، علم غیب نمیدانند؛ سوره نمل:۶۵.
- ↑ «خدا دانای غیب آسمانها و زمین است او دانای به اسرار دلها است»؛ سوره فاطر:۳۸.
- ↑ «خدا غیب آسمانها و زمین را میداند و به آنچه که انجام میدهید بینا است»؛ سوره حجرات:۱۸.
- ↑ «سپس به سوی خدایی که دانای غیب و آشکار است برگردانده میشوید تا به آنچه که انجام میدادید خبردارتان کند»؛ سوره جمعه:۸.
- ↑ «او خدای دانای غیب و شهادت است او رحمان و رحیم است»؛ سوره حشر:۲۲.
- ↑ «این است آن خدایی که دانای آشکار و نهان، عزیز و رحیم است»؛ سوره سجده:۶.
- ↑ الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب ج۵ ص۸۰.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است». سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۷۹.
- ↑ تفسیر کاشف ج۳.
- ↑ سوره جن آیه۲۶.
- ↑ «و خدا بر آن نیست که شما را از غیب بیاگاهاند؛ ولی برخی از پیامبرانش را که خود بخواهد بر میگزیند».سوره آل عمران آیه۱۷۹.
- ↑ «گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموختهای دانشی نیست. تویی دانای حکیم».سوره بقره آیه۳۲.
- ↑ تفسیر کاشف ج۳.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد».
- ↑ «این علم غیب نیست، این علمی است که از صاحب علمی (پیامبر) آموختهام»!
- ↑ «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی
- ↑ «(او) دانای نهان و آشکار، بزرگ [و] بسیار بلند مرتبه است. * (برای او) یکسان است کسی از شما که سخن را پنهان کند، و کسی که آن را آشکار سازد؛ و کسی که او در شب مخفی شود و در روز آشکارا حرکت کند».
- ↑ تفسیر قرآن مهر، جلد دهم، ص۲۱۴ و ۲۱۵.
- ↑ برشیت ربا، ۱ :۶ .
- ↑ سفر اعداد: ۱۲.
- ↑ کهن، گنجینهای از تلمود: ۳۹ ـ ۴۰.
- ↑ مزامیر، ۱۹ :۱ـ۶.
- ↑ اول شموئیل، ۷ :۱۶؛ اول پادشاهان، ۸ :۳۹؛ مزامیر، ۲۱ :۴۴.
- ↑ دانیال، ۲۲ :۲؛اشعیا، ۹ :۴۲
- ↑ اول شموئیل، ۱۰ :۱۳ـ۲۳؛ ۲۰ـ۱۷ :۳۸ ،یرمیاه
- ↑ سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص۱۰۸
- ↑ سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص۱۰۸
- ↑ پایک، کلام فلسفی، ص۲۵۷ـ۲۵۸
- ↑ رساله عبرانیان، ۴ :۱۳؛ انجیل متی، ۶ :۳۲
- ↑ اعمال رسولان، ۲ :۲۳؛ رساله اول پطرس، ۱ :۲
- ↑ اعمال رسولان، ۱۵ :۱۸.
- ↑ ابن عبدالوهاب، مجموعة المؤلفات، ص۴۱
- ↑ قمیصی، الصراع بين الاسلام و الوثنية، ۱ :ب
- ↑ ابن عبدالوهاب، مجموعة المؤلفات، ج۱،ص :۱۹۵
- ↑ بیگمان خداوند دانای نهان آسمانها و زمین است؛ او به اندیشهها داناست؛ سوره فاطر، آیه: ۳۸.
- ↑ دانای نهان و آشکار است؛ سوره انعام، آیه:۷۳.
- ↑ سوره سبأ، آیه: ۳.
- ↑ سوره مائده، آیه: ۱۰۹.
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه عهدین و قرآن؛ ص: ۴۹ - ۵۱.
- ↑ محمد حسین مظفر، علم الامام، ص۲۸.
- ↑ مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۴۸.
- ↑ چند پاسخ درباره چگونگی علم امام، ماهنامه پرسمان، شماره۲۵، ص۴.