پذیرش ولایت حاکم جائر در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ولایت جائر، یعنی قبول پُست از ناحیه ظالم و این مسئله‌ای است که علم فقه به آن پرداخته و مورد بررسی قرار داده است. قبول پُست از ناحیه ظالم، فی حدّ ذاته حرام است ولی فقها گفته‌اند همین که فی حدّ ذاته حرام است، در مواردی مستحب می‌شود و در مواردی واجب.

استاد مطهری در این‌باره می‌نویسد: "اگر تمکّن از امر به معروف و نهی از منکر که امر به معروف و نهی از منکر در واقع یعنی خدمت - متوقف باشد، بر قبول پست از ناحیه ظالم، پذیرفتن آن واجب است. منطق هم همین را قبول می‌کند؛ زیرا اگر این ولایت را بپذیرید، می‌توانید در جهت هدفتان کار کنید و خدمت نمایید، نیروی خودتان را تقویت و نیروی دشمنتان را تضعیف کنید. حتی دیگر مسلک‌ها از قبیل ماتریالیست و کمونیست هم این‌گونه قبول پست از دشمن و ضد خود را انکار نمی‌کنند و می‌گویند: بپذیر ولی کار خودت را بکن.

با نگاهی به مسئله ولایتعهدی امام رضا (ع) می‌بینیم در مدتی که حضرت ولایتعهدی را قبول کردند، کاری به نفع مأمون صورت نگرفت و حتی قبول ولایتعهدی، به نفع خود حضرت صورت گرفت. حضرت در پست ولایتعهدی، در مجالس مناظره که از طرف مأمون برگزار می‌شد تا موجب سرشکستگی امام (ع) می‌شود، با شکست طرف مقابل، شخصیت علمی خود را ثابت می‌کردند و به نفع اسلام خدمت می‌نمود. در میان ائمه، به اندازه‌ای که شخصیت علمی امام علی (ع) و امام صادق (ع) و امام رضا (ع) ثابت شده، شخصیت علمی هیچ امام دیگری ثابت نشده است. حضرت علی (ع) به واسطه همان چهار، پنج سال خلافت و آن خطبه‌ها و آن احتجاجات که باقی ماند؛ حضرت صادق (ع) به واسطه آن مهلتی که جنگ بنی‌العباس و بنی امیه با یکدیگر به وجود آورد که حضرت حوزه درس چهار هزار نفری تشکیل داد و حضرت رضا (ع) برای همین چهار صباح ولایتعهدی و آن خاصیت علم دوستی مأمون و آن جلسات عجیبی که مأمون تشکیل می‌داد. در واقع، امام (ع) از پست ولایتعهدی، یک استفاده غیر رسمی کردند. در طول تاریخ، بودند کسانی که خداپرست بودند و انسانی والا، اما در دستگاه ظلم و جور خدمت می‌کردند و پست و مقامی داشتند. بارزترین نمونه آنکه امام رضا (ع) در جواب کسانی که به ایشان می‌گفتند: چرا ولایتعهدی مأمون را قبول کرده‌اید؟، ماجرای درخواست و قبول پست حضرت یوسف (ع) از دربار عزیز مصر را بیان می‌کردند..."[۱].[۲]

منابع

پانویس

  1. برگفته از کتاب: سیری در سیره ائمه اطهار.
  2. محمدی، حسین، رضانامه ص ۷۹۷.