پیروان جعفر کذاب
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی (ع) است
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
فرقهای بودند که به امامت جعفر بن علی الهادی (ع) اعتقاد داشته و با ندیدن فرزندی از امام یازدهم، جعفر را که از طرف امامیه، ملقّب به کذّاب بود، پذیرفتند. اینان خود نظرات متفاوتی داشتند[۱].
این فرقه در چگونگی انتقال امامت از امام هادی (ع) به جعفر، برادر امام حسن عسکری (ع)، دچار اختلاف شدند و به چهار فرقه منشعب گردیدند:
- عدهای گفتند امام عسکری (ع) به شهادت رسید و پسری به جای نگذاشت، تا امامت را عهدهدار شود؛ بنابراین تنها برادرش جعفر امام خواهد بود. این فرقه همچون فطحیه صحت حدیثی که میگوید: امامت پس از امام حسن و امام حسین (ع) به دو برادر نمیرسد را پذیرفته بودند، ولی کاربرد آن را هنگامی میدانستند که امام عسکری (ع) آشکارا از خود پسری به جای گذاشته باشد؛ چون امام عسکری (ع) بیآنکه آشکارا جانشینی معرفی کند از دنیا رفت، پس برادرش جعفر امام منصوص میباشد.
- دومین فرقه وانمود میکردند که امام یازدهم (ع) خود "جعفر" را براساس اصل بداء به جانشینی معرفی کرده است. به این معنی که خداوند امامت را به امام عسکری (ع) سپرده بود؛ ولی پس از آن این حقیقت را روشن کرد که امامت نباید به نسل امام عسکری (ع) برسد. رهبر این گروه یکی از کلامیون کوفی، معروف به "علی بن طحی" یا "طلحی فزاز" بود؛ که مردم را به جانبداری از امامت جعفر تحریص میکرد.
- عدهای نیز معتقد شدند که امامت جعفر از جانب پدرش تعیین شده بود و امامت امام عسکری (ع) را فاقد اعتبار دانستهاند. این فرقه در زمان حیات امام عسکری (ع) وجود داشتهاند و بعد از شهادت امام عسکری (ع) اقتدار بیشتری پیدا کردند. "علی بن احمد بشار" رهبر این فرقه بود.
- گروه چهارم، معروف به نفیسیه معتقد بودند امام دهم (ع) پسر بزرگش محمد را وصی خود تعیین کرده است. چون محمد در زمان حیات پدر درگذشت، با دستور پدر، جعفر جانشین او شد و علم سری، سلاحهای موردنیاز جامعه و وصایت را به غلام جوان و مورد اعتماد خویش، به نام نفیس، سپرد و به او سفارش کرد که آنان را پس از مرگ پدر به جعفر بدهد. جعفر خود مدعی شد که امامت از جانب برادرش به او رسیده است[۲].[۳]
منابع
پانویس
- ↑ زندگانی نواب خاص امام زمان (ع)، علی غفار زاده، ص۸۱.
- ↑ مجله انتظار، ش ۱۰، ص۱۷۹.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۴۸.