ابواسید بن ربیعه ساعدی انصاری
ابواسید بن ربیعه ساعدی انصاری | |
---|---|
نام کامل | ابواسید ساعدی خزرجی |
جنسیت | مرد |
از قبیله | خزرج |
از تیره | بنیساعده |
پسر | |
خویشاوندان |
|
درگذشت | ۶۰ هجری |
از اصحاب | پیامبر خاتم |
حضور در جنگ | |
مقدمه
نامش مالک بن ربیعه و از اصحاب رسول خدا (ص) است که در تمام غزوهها حضور داشت. وی که پیش از قتل عثمان بینایی خود را از دست داده بود[۱] میگفت: اگر بینا بودم، به شما تنگهای را نشان میدادم که در جنگ بدر فرشتگان از آنجا به یاری مسلمانان آمدند[۲]. او در جنگ بدر، دو نفر از مشرکان، به نامهای زهیر بن ابی رفاعه و منبة بن حجاج را کُشت[۳]. در جنگ احد وقتی رسول خدا (ص) فرمود: حنظله را دیدم که فرشتگان او را غسل میدهند، ابواسید میگوید: من رفتم و دیدم از سر حنظله آب میچکد و این موضوع را به پیامبر گفتم[۴]. همچنین پس از شکست مسلمانان در أحد، ابواسید میگوید: چنان ترس و اندوهی بر ما غالب شده بود، طوری که اگر کسی قصد ما را میکرد، تسلیم میشدیم، ولی خواب بر ما چیره شد و چون بیدار شدیم، دوباره سپرها درگیر شد، چنان که گویی هیچ ترس و وحشتی نبوده است[۵]. ابواسید در فتح مکه و جنگ حنین، پرچمدار بنی ساعده بود[۶].
رسول خدا (ص) ابواسید را برای خواستگاری از زنی به نام عمره دختر یزید عامری برای خود فرستاد و ابواسید آن زن را به ازدواج پیامبر درآورد، ولی چون رسول خدا (ص) متوجه شد به مرض پیسی مبتلاست، طلاقش داد[۷]. همچنین آن حضرت با زن دیگری به نام جونیه از قبیله کنده ازدواج و ابواسید را برای آوردن او به خانه پیامبر مأمور کرد، ولی با دسیسهای که عایشه و حفصه انجام دادند، رسول خدا (ص) ابواسید را مأمور بازگرداندن جونیه به نزد خانوادهاش نمود[۸].
در جنگ بنیجذیمه، وقتی خالد بن ولید مسلمانان آنجا را به دلیل کینهها و دشمنیهای دوران جاهلی اسیر کرد، سحرگاهان دستور داد هر که اسیری در اختیار دارد از دم تیغ بگذراند. ابواسید با این دستور مخالفت و اسیر خود را آزاد کرد و با اعتراض شدید به خالد گفت: از خدا بترس! به خدا سوگند ما هرگز مسلمانان را نمیکشیم. خالد گفت: از کجا دانستی مسلماناند؟ گفت: از اقرار ایشان به اسلام و مساجد آنان که در این ناحیه میبینم[۹].
ابواسید همانند طلحه، سعد بن ابی وقاص و تعدادی دیگر از اصحاب رسول خدا (ص)، انگشتر طلا به دست میکرد[۱۰] و از روایت پسرش حمزه چنین به نظر میرسد که این انگشتر، تا آخر عمر به دست او بوده و پس از مرگ، فرزندانش آن را از دست او در آوردند[۱۱].
با توجه به اینکه حرمت استفاده از انگشتر طلا از رسول خدا (ص) در روایات شیعه و اهل سنت وارد شده و اهل سنت ادعای اجماع بر تحریم آن دارند[۱۲] و این عمل اشکال و ایرادی بر چنین افرادی به شمار میآید، از این رو، ذهبی و دیگران در توجیهی غیر قابل قبول، آن را از ناآگاهی این افراد از حرمت آن ناشی دانستهاند[۱۳].
ابواسید، آخرین نفر از کسانی است که در بدر شرکت داشته و از دنیا رفته است[۱۴]. درباره تاریخ درگذشت وی اختلاف فاحشی میان تاریخ نگاران به چشم میخورد. خلیفة بن خیاط[۱۵]، واقدی[۱۶]، ابن حبان[۱۷] أبونعیم[۱۸] و ابوحفص قلاس[۱۹] درگذشت او را سال سی دانستهاند. ابن عبدالبر[۲۰] این تاریخ را رد کرده است. ابن سعد[۲۱] از واقدی روایت دیگری نقل کرده که او، سال عامالجماعه، یعنی سال شصت هجری را سال وفات ابواسید بیان داشته است. صدر و ذیل این روایت باهم تناقض دارند؛ زیرا عام الجماعه، به سال ۴۱ که معاویه به خلافت رسید اطلاق میشود، چنان که برخی تاریخ وفات ابواسید را به سال چهل هجرت دانستهاند[۲۲].
به نظر مداینی، ابواسید در سالی از دنیا رفت که معاویه و قیس بن سعد درگذشتند؛ یعنی سال شصت هجرت[۲۳]. ابن قتیبه[۲۴] و ابن منده[۲۵] نیز سال شصت هجرت را گفتهاند. اخباری نیز این گفته را تأیید میکند؛ از جمله حضور او به همراه امام علی (ع) برای آرام کردن شورشیان مصری بر ضد عثمان[۲۶] و نیز دفاع او از عثمان [۲۷] و تصریح به اینکه ابواسید ساعدی، آخرین نفر اصحاب بدر است که در ۷۵، ۷۸ یا هشتاد سالگی درگذشت[۲۸]. به هر حال ابونعیم[۲۹] این را توهمی بیش ندانسته و سال وفات او را سال ۳۳ میداند.
روایات او در مسند احمد، صحاح و دیگر مجامع حدیثی اهل سنت آمده است. ابواسید چند فرزند به نامهای حمید، زبیر، منذر، حمزه و چند دختر داشته است[۳۰]. از اعقاب وی بعدها کسانی در مدینه و بغداد میزیستهاند[۳۱][۳۲]
جستارهای وابسته
- جبلة بن عمرو انصاری (عموزاده)
- عقبة بن عمرو انصاری (عموزاده)
- حمید بن ابیاسید ساعدی (فرزند)
- زبیر بن ابیاسید ساعدی (فرزند)
- منذر بن ابیاسید ساعدی (فرزند)
- حمزه بن ابیاسید ساعدی (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ ابن اثیر، ج۵، ص۲۱.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۱.
- ↑ واقدی، ج۱، ص۱۵۰ و ۱۵۱. البته واقدی، قاتل متبه را علی (ع) و ابو الیسر نیز گفته است.
- ↑ واقدی، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ واقدی، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.
- ↑ واقدی ج۳، ص۸۹۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳؛ ابن حبیب، ص۹۶.
- ↑ ابن حبیب، ص۹۵؛ یعقوبی، ج۲، ص۸۶-۸۵؛ و ر. ک: جونیه کندیه.
- ↑ واقدی، ج۳، ص۸۷۷.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۳۹۰-۳۸۹.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۳۹۰-۳۸۹.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۳۹۰.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۳۹۰؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۳۹.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۳، ص۴۰۷ و ج۴، ص۱۶۱.
- ↑ خلیفه بن خیاط، ص۱۶۷.
- ↑ ابن حجر، تهذیب، ج۱۰، ص۱۴.
- ↑ ابن حبان، ج۳، ص۳۷۵.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۴۵۰.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۳۸.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۳، ص۴۰۷.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ ابن حجر، تهذیب، ج۱۰، ص۱۴.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۳، ص۴۰۷.
- ↑ ابن قتیبه، ص۲۷۲.
- ↑ ابن اثیر، ج۵، ص۲۲.
- ↑ طبری، ج۳، ص۳۹۴.
- ↑ طبری، ج۳، ص۳۷۶.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۴۲۱؛ ذهبی، تجرید، ج۲، ص۱۴۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۳۶.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۴۵۰.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۳۶.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۴۲۱؛ ابن قتیبه، ص۲۷۲.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «ابواسید ساعدی خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۲۲.