تضرع در معارف و سیره علوی
خشوع و تضرع علی(ع) در نماز
امام صادق(ع) درباره خشوع و خضوع امیرمؤمنان(ع) در نماز فرموده است: «آن حضرت هنگام نماز، چهرهاش تغییر میکرد؛ به شکلی که این تغییر حالت به طور کامل در چهرهاش آشکار میشد»[۱]. این تغییر چهره و حالت اضطراب از آن جهت بود که میدانست در مقابل چه کسی ایستاده و عظمت پروردگار، او را از خود بیخود میساخت. در روایات آمده است که هنگام نماز، استخوانهای سینه و کتف حضرت امیر(ع) از خشوع زیاد به شدت میلرزید و رنگ صورتش تغییر مییافت. هنگامی که از او سبب این حالت را پرسیدند، فرمود: هنگام ادای امانت الهی است؛ امانتی که خداوند بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن سرباز زدند؛ اما انسان پذیرفت. نمیدانم آیا به خوبی و به بهترین وجه آن را ادا میکند یا خیر[۲].
عروة بن زبیر میگوید: در مسجد پیامبر در مدینه نشسته بودیم و درباره کردار و فضایل اهل بدر و بیعت رضوان سخن میگفتیم. ابودرداء گفت: آیا شما را از شخصیتی که از همه اصحاب بدر کمتر ثروت داشت، اما در پارسایی، سرآمد آنان و در عبادت کوشاتر از دیگران بود، آگاه سازم؟ پرسیدیم: او کیست؟ گفت: علی بن ابی طالب. گروه حاضر سکوت کردند و از ابودرداء روی گرداندند. یکی از انصار گفت: ای ابودرداء، هیچ کس با تو در درستی این سخن موافق نیست! ابودرداء گفت: ای مردم، من چیزی را که خود از نزدیک شاهد آن بودهام، گفتم. شما نیز هرچه دیدهاید باز گویید، من دیدم که علی بن ابی طالب، در شویحطات بنینجار، خود را از چشم مردم پنهان ساخته، در نخلستان ناپدید شد. پس از مدتی، نالهای سوزناک و آهنگی اندوهگین شنیدم که میگفت: خدایا، چه بدیها که از من در برابر تو سر زد و تو با نعمتهایت پاسخم دادی و چه گناهانی که مرتکب شدم و تو با کرامت از آنها چشم پوشیدی و پنهان کردی! خدایا، اگر عمرم در عصیان و سرپیچی در برابر تو سپری شد و نامه عملم پر از گناه گردید، غیر از بخشش تو آرزویی و جز به رضایت تو امیدی ندارم[۳].
ابودرداء میگوید: این آهنگ حزین و سوزناک، مرا به طرف خود کشید. به طرف صدا رفتم و دیدم علی بن ابی طالب است که این چنین ناله میکند. خویش را پنهان ساختم تا ببینم چه میکند. او در دل آن شب تیره، چند رکعت نماز خواند؛ سپس به نیایش و مناجات و گریه پرداخت و غمگینانه شکوه میکرد.... آن قدر گریه و زاری کرد تا اینکه صدایش قطع شد. با خود گفتم: حتماً خوابیده است. به بالای سر وی رفتم تا او را برای نماز صبح که وقتش نزدیک میشد، بیدار کنم. وقتی به نزدیکش رفتم، دیدم مانند چوب خشکی افتاده است. هر چه صدایش زدم، بیدار نشد. با دستهایم بدنش را حرکت دادم، مانند چوبی خشک افتاده بود و هیچ حرکتی نداشت؛ گویی مدتها پیش روح از بدنش پرواز کرده بود. وحشتزده از جای برخاستم و به در خانهاش رفتم تا خبر وفات و حالت او را به خانوادهاش برسانم. وقتی حالت وی را برای فاطمه بیان کردم، فرمود: ای ابودرداء به خدا سوگند! او از شدت راز و نیاز با حق و گریه و زاری غش کرده است؛ پس کمی آب بردیم و به صورت علی پاشیدیم و ناگهان به هوش آمد و در آن حال به من نگاه کرد و من به شدت میگریستم. از من پرسید: چرا میگریی؟ گفتم: گریهام برای رنجی است که بر خود روا میداری و چنین حالت غشوهای به تو دست میدهد. فرمود: ای ابودرداء، تو که با دیدن این حالت من، چنین به گریه افتادهای، چگونه خواهی بود آنگاه که مرا در دادگاه عدل الهی در روز حساب ببینی که برای بازپرسی و حساب میآورند و گناهکاران به عذاب خود یقین میکنند و فرشتگان عذاب، مرا به وحشت میاندازند و زبانههای آتش شعله میکشند و من در مقابل خداوند جبار ایستادهام. تو در آن حال بیشتر به حال من رحمت میآوری یا اکنون؟ ابودرداء میگوید: به خدا سوگند! این حالت عبادی را در هیچ یک از یاران پیامبر جز او ندیدم[۴].[۵].
منابع
پانویس
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۱۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص۱۳۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۱۶۲.
- ↑ رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۹.