چاپلوسی
مقدمه
چاپلوس کسی است که با تواضع و چربزبانی و خوشآمدگویی، دیگری را فریب دهد. عمل فرد چاپلوس را چاپلوسی میگویند[۱].
امام علی (ع) چاپلوسی را نوعی افراط در ستودن و مدح کردن میداند و میفرماید: ستودن (دیگری) بیش از آنچه (او) شایسته است، چاپلوسی (و نشانه درورویی) است[۲].
هر عملی که از روی افراط باشد نشانه جهل است. از این جهت چاپلوسی رذیلهای اخلاقی و عملی جاهلانه قلمداد میشود. از جهت دیگر آن را از ویژگیهای افراد دورو و منافق دانستهاند، زیرا فرد چاپلوس خود معتقد است که طرف مقابل لایق این مقدار از مدح نیست، اما در عمل آن را مخفی میدارد که این نوعی دورویی است. یکی از آفاتی که گریبانگیر فرد ستایش شده میشود، عُجب و غرور است. بر همین اساس حضرت با بیانی دقیق با آن مبارزه میکنند و روش برخورد با چاپلوسی را آموزش میدهند. آنجا که مردی در ستودن آن بزرگوار افراط کرد، در حالی که به آن حضرت عقیده نداشت، فرمودند: من کمترم از آنچه (مدح و ثنای لایق خدا و رسول) تو میگویی و بالاترم از چیزی (اعتقاد و باور نداشتن تو به فضایل و مناقب من) که در اندیشه میگذرانی[۳]. و در کلامی دیگر فرمودند: چه بسیار کسانی که از تعریف دیگران فریفته شوند[۴].
از جمله زیباترین اقدامات امام علی (ع) در تصحیح فرهنگ حکومتداری، مبارزه با چاپلوسی و تملقگویی و تأکید بر لزوم نقد و انتقاد سازنده است. حضرت، حاکمان و فرمانداران خود را توصیه میکنند به اینکه طوری رفتار نکنند تا صالحان گمان کنند آنها دوستدار فخر و خودستاییاند و از طرفی موجب بالا بردن انگیزه چاپلوسی در افراد شوند. امام (ع) به صراحت بیان میدارند که: از پستترین حالات حاکمان نزد مردم نیکوکار آن است که گمان دوستداریِ فخر و خودستایی به آنها رود و کردارشان حمل بر کبر و خودخواهی شود. من کراهت دارم از اینکه گمان کنید ستودن و شنیدن ستایش (شما) را دوست دارم. سپاس خدا را که چنین نیستم و اگر هم دوست داشتم دربارهام مدح و ثنا گفته شود این میل را از جهت فروتنی برای خداوند سبحان که به شمول عظمت و بزرگواری سزاوارتر است رها میکردم و از خود دور میساختم،... پس مرا برای اطاعت کردنم از خدا و خوشرفتاریام با شما، به ستودن نیکو ستایش نکنید... و با من سخنانی که با گردنکشان (برای خوشآمد آنها) گفته میشود نگویید... و با مدارا و چاپلوسی و رشوه دادن (به زبان) با من رفتار نکنید[۵].[۶].
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 272.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۳۹: «الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ».
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۸۰: «وَ قَالَ (علیه السلام) -لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً-: أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ، وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ»
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۵: «رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيه».
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷: «وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ، وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ، وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْكِبْرِيَاءِ،...فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ، وَ إِلَيْكُمْ مِنَ التَّقِيَّةِ... فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ... وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ»
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 272 ـ 273.